ماجراهای نیکی کریمی، عباس کیارستمی، خانه دوست کجاست و کامبوزیا پرتوی
روزنامه شهروند/متن پيش رو در شهروند منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
نيکي کريمي در مطلبي که در سوگ کامبوزيا پرتوي نوشت، عباس کيارستمي را در مظان اتهاماتي قرار داد که ساليان سال به صورت در گوشي مطرح بودند.
پولاد امين، شهروند آنلاين: عباس کيارستمي متهم ميشود! درگذشت کامبوزيا پرتوي بازتاب زيادي در بين رسانهها و سينماگران اين سرزمين داشت. با اين حال گمان نميرفت اين اتفاق ناگوار باعث شود عباس کيارستمي در مظان اتهاماتي قرار گيرد که با اينکه ساليان سال به صورت در گوشي مطرح ميشد، اما حداقل بعد از درگذشت استاد به حاشيه رانده شده بودند. اما اين اتفاق رخ داد و درگذشت کامبوزيا پرتوي دور جديدي از تهاجمات رسانهاي را به عباس کيارستمي، پنجاه ماه بعد از مرگش، کليد زد.
آغاز ماجرا
اتهامات کيارستمي را نيکي کريمي کليد زد. بازيگر و کارگرداني که در مطلبي که در سوگ درگذشت کامبوزيا پرتوي نوشت، از او به عنوان نويسنده فيلمنامه «خانه دوست کجاست» يکي از پرافتخارترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران و سازندهاش عباس کيارستمي ياد کرد. موضوعي که يادآور يکي از قديميترين پروندههاي حاشيه در سينماي ايران است.
نيکي کريمي نوشت: «اويى که بزرگ بود و استاد واقعي مينيماليزم در سينما بود و من يکى که تعارف ندارم که چقدر خوب مىنوشت و يکى از بهترينها بود و چقدر از او ياد گرفتم و چقدر خانه دوست کجاست، شيرک، کافه ترانزيت، طلاي سرخ، دايره و خيلى فيلمنامههاى ديگر را خوب نوشت.»
اتهام کيارستمي
در شرايطي که در منابع رسمي سينماي ايران و حتي روي پوستر فيلم «خانه دوست کجاست» تنها نام کيارستمي به عنوان نويسنده فيلمنامه آمده؛ متن نيکي کريمي خيليها را ياد يک ماجراي مشابه انداخت که در زمان ساخت و نمايش اين فيلم رخ داده -و در ادامه نيز از يادها رفته بود.
در پيج ويکيپدياي فيلم «خانه دوست کجاست» اشاره کوتاه و مبهمي به اين قضيه شده است. در اين منبع (نه چندان موثق، البته!) آمده که فيلم «خانه دوست کجاست» ممکن است اقتباسي از داستان کوتاه »«چرا خانم معلم گريه کرد؟» نوشته بهروز تاجور باشد. ادعايي که اول بار از زبان بهروز تاجور مطرح شد که گفته بود عباس کيارستمي خواهان اجازه او براي اقتباس شده بود و در ازاي آن مبلغ ناچيزي پيشنهاد داده بود که مورد پذيرش نويسنده قرار نگرفته بود. اما پس از به توافقنرسيدن، کيارستمي اقدام به توليد فيلم بدون اجازه نويسنده کرده است. ادعايي که پس از پخش فيلم در پارهاي از جرايد نيز مطرح شد، اما عباس کيارستمي آن را تکذيب کرد. با اين حال شباهتهاي موجود ميان خط اصلي داستان اين کتاب و فيلم کيارستمي آشکارتر از آن است که بتوان آن را ناديده گرفت.
همکاري کامبوزيا با عباس
تا اينجا دو اتهام همزمان به عباس کيارستمي وارد آمده بود. در شرايطي که بهروز تاجور در دسترس يا مايل نبود که اين ماجرا را بيشتر دنبال کند، ماجراي نويسندگي کامبوزيا پرتوي در فيلم «خانه دوست کجاست» اما بازتاب زيادي در فضاي رسانهاي و سينمايي پيدا کرد. موضوعي که البته طبيعي بود که اعتراض دوستداران کيارستمي را نيز موجب شود که به روال مرسوم در موارد مشابه از اينکه بت سينماييشان شکسته شده بود، آشفته شدند. اين گروه عقيده داشتند نبايد در اين شرايط که استاد در قيد حيات نيستند، يکطرفه به قاضي رفت و طبيعتا راضي هم برگشت.
اما انتشار تقريبا گسترده مصاحبهاي از کامبوزيا پرتوي که به وسيله گروه آرتهباکس تهيه شده و در آن کامبوزيا از همکارياش با کيارستمي در «خانه دوست کجاست» ميگويد، ماجرا را روشنتر کرد. در آن مصاحبه گفته شده که در اواخر سال ۱۳۶۴ و نيمه اول ۱۳۶۵ عباس کيارستمي در استانهاي شمالي به دنبال لوکيشن مناسب براي «خانه دوست کجاست» ميگشت. او در جستوجوي منطقهاي بود که اهالياش گويشي غير از گويش شناختهشده شمالي و بهخصوص رشتي داشته باشند و به همين منظور سفرهاي متعددي به مناطق مختلف شمال کرده بود. در اين هنگام کامبوزيا پرتوي کسي بود که رستمآباد را که از توابع رودبار بود، به او معرفي کرد که در ادامه تبديل شد به لوکيشن اصلي «خانه دوست کجاست» و علاوه بر آن مادربزرگ کامبوزيا پرتوي هم نقشي در فيلم بازي کرد (پيرزن همسايه که به گلهاي گلدان آب ميدهد) و خانهاش هم خانه «احمدپور»ها شد. موضوعي که نشان ميدهد اين ادعا- که پرتوي به خاطر آشنايي با فضاي قصه، نه تنها در نگارش و فضاسازي قصه بلکه در انتخاب لوکيشن هم به عباس کيارستمي کمک کرده است- تا حد زيادي درست است.
گفتني است که کامبوزيا پرتوي علاوه بر «خانه دوست کجاست» در نوشتن فيلمنامه «ايستگاه متروک» (عليرضا رئيسيان) نيز با کيارستمي همکاري کرده بود.
انتقادات پوراحمد
کيومرث پوراحمد در ادامه جنبههاي ديگري از ماجرا و البته شخصيت عباس کيارستمي را روشن کرد. پوراحمد که در «خانه دوست کجاست» دستيار کيارستمي بود، در پادکستي سينمايي روايتهاي بيپردهاي از همکاري با کيارستمي را در فيلم «خانه دوست کجاست» تعريف ميکند. او که وقايع ساختهشدن اين فيلم را نيز در کتابي به همين نام منتشر کرده، نگاهي تند به خصوصيات اخلاقي عباس کيارستمي مياندازد و ادعا ميکند که در ارتباط با او چنين رواياتي همواره قابل پذيرش هستند!
کيومرث پوراحمد درباره همکارياش ميگويد: «من به عنوان دستيار رفتم سر فيلم «خانه دوست کجاست» ولي کيارستمي عملا نميگذاشت کار دستياري انجام بدهم. از بس که وسواس و اضطراب داشت؛ نميگذاشت! حالا مهم نيست، به هر حال دوره خوش و شيريني بود. با هم کار ميکرديم و لذت هم ميبرديم و خيلي هم خوب بود.»
پوراحمد درباره نوشتن روايت پشت صحنه اين فيلم در پادکستي که بعد از درگذشت کيارستمي منتشر شد، گفته: «کيارستمي وقتي يک چيزي رو ميخواست، محال بود از زبون خودش بگه! ميگفت زرين (مديرعامل وقت کانون پرورش فکري) گفته اگر پشت صحنه رو پوراحمد بنويسه خيلي خوبهها! (کتابي درباره پشت صحنه فيلم). ولي من ميفهميدم که خودش ميخواد! کيارستمي چند بار گفت و من گفتم باشه، مينويسم. نشستم نوشتم و چند ماه وقت گذاشتم و خيلي هم چيز خوبي شد و اصلا اون نوشته من رو هم کيارستمي در تمام ورکشاپهاش به بچهها ميگفت بخونن از روش و بعد راجع به اون بحث و صحبت ميکردند. حالا سر اينکه مثلا چقدر معلقهاي مختلفي زد که حالا اسم من (پوراحمد) روي جلد نياد و فلان و اينا، بماند! دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم.»
پوراحمد اما در ادامه اين داستان را هم تعريف ميکند: «کتاب رو نوشتم، بعد کيارستمي گفت که فيلمنامه رو هم بيار توي کتاب. من گفتم که خيلي خوبه. باز من نشستم از روي فيلم نوشتم. بعد گفت نقد منتقدان هم بگذاريم، گفتم خوبه بگذاريم. گفت فلان هم بگذاريم، گفتم بگذاريم، خلاصه همه رو گذاشتيم. تهش ما يه روز با هم رفته بوديم کانون براي پيگيري کتاب، ديدم ماکت کتاب فقط نوشته: «خانه دوست کجاست»! گفتم آقاي کيارستمي اين کتاب رو من نوشتم! گفت: «باشه، باشه، باشه…!» اين باشه باشه، رفت تا مدتها بعد که يه روز زنگ زد و گفت: «کتاب چاپ شده، ولي متأسفانه بدون اسم پوراحمد»!
خلقيات کيارستمي
بعد از ادعاي نيکي کريمي، صحبتهاي پوراحمد درباره خلقيات کيارستمي (که بهشدت در فضاي مجازي مورد توجه قرار گرفته) داستان درگذشت کامبوزيا پرتوي را کاملا به ضرر عباس کيارستمي ميکند.
پوراحمد گفته: «من يه آدميام که اگر يکي يک تومن به من بده، من تا ۱۰۰ تومن به اون برنگردونم آروم و قرار ندارم. لذت ميبرم از دادن. خوب من خصلتم اينجوريه. اما آقاي کيارستمي اصلا اينجوري نبود که بخواد بده به کسي. آقاي کيارستمي در تمام سالهاي کارش حاضر نبود که هيچ کس رو سهيم کنه تو افتخاراتش. در حالي که مثلا قصه «خانه دوست» مال يه معلمي بود (بهروز تاجور) که چاپ شده بود و آقاي کيارستمي استفاده کرد. بعد معلمه رو صدا کرد يه پول ناچيز داد، معلمه بهش برخورد و رفت. کيارستمي هم پول رو گذاشت تو جيبش و اسم نويسنده قصه رو هم نگذاشت توي تيتراژ. حالا فيلمهاي ديگهاش هم مثلا «طعم گيلاس» قصه دوست من يعقوب ياوري بود. حتي فيلم «مسافر»ش هم قبل از انقلاب قصه آقاي رفيعي بود. اينها چند مورديه که من ميدونم. حالا اينها مهم نيست واقعا! مهم اينه که بت نسازيم از آدمها. هر آدم قبل از اينکه فيلمساز باشه، مجسمهساز، نقاش، هنرمند باشه يا کارگر و راننده يا هر چي، قبل از اون يک انسانه. انسان خصلتهاي خوب داره، خصلتهاي بد هم داره. مجموعهاي از اينها يه آدمي رو ميسازه. بت نسازيم از آدمها.»
گفتني است که انتشار دوباره صحبتهاي کيومرث پوراحمد با انتقاد و اعتراض دوستداران عباس کيارستمي مواجه شده است.