نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

فشار ضد ایرانی ریاض و تل‌آویو بر کاخ سفید زیاد است

منبع
اعتماد
بروزرسانی
فشار ضد ایرانی ریاض و تل‌آویو بر کاخ سفید زیاد است

اعتماد/متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

محمدحسين لطف‌الهي/ ايران و امريکا در فاصله زير سايه محدوديت زماني تعيين شده در مصوبه مجلس شوراي اسلامي و در فاصله چند ماه تا انتخابات رياست‌جمهوري، فرصت زيادي براي ترميم زخم‌هاي برجام و احياي اين توافق بين‌المللي ندارند اما با اين حال اصرار يکجانبه دولت بايدن به ضرورت بازگشت ايران به تعهدات در مرحله اول و بعد لغو تحريم‌ها از سوي امريکا باعث شده، سرنوشت برجام در هاله‌اي از ابهام قرار گيرد. روزنامه اعتماد در گفت‌وگو با حيدرعلي مسعودي عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي به بررسي اين موضوعات پرداخته است. مسعودي مي‌گويد نه در ايران و نه در امريکا مشکل عملياتي و حقوقي وجود ندارد و تهران و واشنگتن بايد نهايت بهره را از فضاي کنوني ببرند. اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد:

اميدهايي وجود داشت که با روي کار آمدن دولتي دموکرات در امريکا، امکان احياي برجام فراهم شود اما پيش‌شرط مطرح شده از سوي مسوولان امريکايي يعني ضرورت تقدم ايران در بازگشت به تعهدات، باعث شده دورنمايي مثبت دست‌کم در کوتاه‌مدت وجود نداشته باشد. دلايل بروز اين اختلافات و پافشاري مقامات امريکا به تقدم بازگشت ايران به تعهدات را چه مي‌دانيد؟

در دولت جو بايدن با توجه به تجربه مذاکرات منتهي به برجام دو رويکرد کلي وجود دارد. گروهي معتقدند بايد بازگشت سريع به برجام و بعد مذاکره درخصوص موضوعات ديگر در دستور کار قرار گيرد. آنها راه نجات برجام را در بازگشت سريع مي‌بينند و به توافق هسته‌اي به عنوان پيش‌زمينه‌اي براي توافقات بعدي نگاه مي‌کنند؛ در صحبت‌هاي جيک ساليوان و حتي خود آقاي بايدن چنين نگاهي ديده شده. گروهي ديگر اما بر آن باورند که تجربه برجام نشان داده عجله کردن براي دستيابي به توافق با ايران، بدون ايجاد اجماع منطقه‌اي و اعمال نظر متحدان منطقه‌اي امريکا از جمله عربستان‌سعودي و اسراييل به نتيجه نخواهد رسيد و حتي اگر توافقي ميان تهران و واشنگتن به امضا برسد، براي مدتي طولاني پايدار نخواهد ماند. اين دو رويکرد در دولت آقاي بايدن در حال رقابت هستند؛ کساني مثل جيک ساليوان، مشاور امنيت ملي شتاب برنامه هسته‌اي ايران را يک تهديد امنيت ملي مي‌دانند و تاکيد دارند که حل اين معضل بايد يک اولويت امنيت ملي باشد. راهکار آنها اين است که ابتدا گام نخست براي احياي برجام فعلي برداشته شود و بعد از احياي توافق فعلي و اعتمادزايي، اين امکان وجود دارد که ايران را به مذاکرات بعدي و گسترده‌تر يا همان مذاکرات بيشتر در برابر بيشتر قانع کرد. در خود وزارت خارجه و شخص آقاي بلينکن ماجرا کمي متفاوت است؛ به نظر مي‌رسد آنها به راهکار دوم باور دارند و فکر مي‌کنند شتاب بي‌مورد براي بازگشت به برجام، به معناي از دست رفتن اهرم‌هاي امريکا براي فشار بر ايران خواهد بود. اينکه سياست آينده امريکا را طرفداران کدام رويکرد مشخص خواهند کرد، واقعا هنوز روشن نيست.

بدنه وزارت خارجه امريکا در حال تغيير است و روز جمعه خبر رسيد که رابرت مالي به عنوان فرستاده ويژه در امور ايران تعيين شده. آيا اين تغييرات تاثير ويژه‌اي روي سنگين شدن وزنه طرفداران رويکرد اول نخواهد بود؟

موضوع مواجهه با ايران دو جنبه دارد: جنبه نهادي و جنبه گفتماني. در جنبه نهادي مساله اين است که نهادها، افراد و شخصيت‌هاي تصميم‌گير و تصميم‌ساز در موضوع ايران چه کساني هستند و چگونه مي‌انديشند. در جنبه گفتماني بايد ديد مباني حاکم بر سياست خارجي امريکا چيست و چگونه اين گفتمان بر نظر شخصي اشخاص اثر مي‌گذارد. از نظر نهادي، انتخاب رابرت مالي به عنوان نماينده ويژه در امور ايران بسيار مهم است و فرآيند تغيير سياست‌ها از دولت ترامپ به دولت بايدن را سرعت مي‌بخشد. انتخاب او که به عنوان رييس گروه بين‌المللي بحران -‌گروهي که به اتخاذ مواضع واقع‌گرايانه و متوازني درخصوص ايران شهرت دارد- سال‌ها فعاليت کرده و تجربه مذاکرات برجام را در کارنامه خود دارد، باعث مي‌شود فضاي سياسي در ساختار دولت امريکا به نفع ايران بسيار مثبت شود. مطمئنا اين انتخاب موضع طرفداران رويکرد اول را تقويت خواهد کرد اما اينکه انتظار داشته باشيم حضور يک فرد در يک نهاد با بروکراسي‌ پيچيده بتواند همه‌ چيز را به نفع ايران تغيير دهد، اشتباه است.

آيا صحبت‌هاي مطرح شده از سوي مقامات امريکايي‌ را مي‌توان در راستاي مصرف داخلي يا فراهم کردن پاسخي براي متحدان ضد برجامي ايالات متحده دانست؟
بله نمي‌توان اين را انکار کرد برخي مواضع صرفا سياسي و براي مصرف داخلي يا قانع کردن متحدان منطقه‌اي امريکاست. براي نمونه آقاي جيک ساليوان مي‌گويد چه اشکالي دارد کشورهاي منطقه از جمله عربستان‌سعودي و امارات در مذاکرات آينده برجام حضور و دخالت داشته باشند. بيان اين موضع نشان مي‌دهد فشارهاي زيادي روي کاخ سفيد از سوي رياض و تل‌آويو وجود دارد و مقامات امريکايي تلاش دارند با برخي اظهارات از سطح اين فشارها بکاهند. اما واقعيت آن است که ديپلمات‌هاي امريکايي فکر مي‌کنند مي‌توانند به سرعت به برجام بازگردند و بعد در مذاکرات احتمالي بعدي، اشکالي وجود ندارد که امريکا خواستار درگير کردن رياض و ابوظبي در مذاکرات شود. نبايد اين مواضع ناشي از فشارهاي متحدان منطقه‌اي امريکا را موضع نهايي کاخ سفيد تصور کرد؛ چنانکه در ماه‌هاي اخير شاهد آن هستيم که متحدان امريکا مي‌کوشند سياستي مستقل و متفاوت از امريکاي بايدن در قبال ايران تعريف کنند.

هم امريکا و هم متحدان منطقه‌اي اين کشور از ضرورت مذاکره در حوزه‌هاي موشکي و منطقه‌اي سخن مي‌گويند. فارغ از درستي يا نادرستي اين درخواست، آيا اساسا مذاکره بر سر موضوعات اينچنيني در چارچوب يک توافق هسته‌اي با جزييات دقيق امکان‌پذير است؟

در زمان آقاي ترامپ، امريکا راهبرد مشخصي نداشت و واشنگتن سعي داشت با طرح شروطي سنگين و غيرواقع‌گرايانه ايران را تسليم کند. اگر ما سياست خارجي آقاي بايدن را به عنوان سياستي فني و تخصصي تلقي کنيم و انتظار رفتار منطقي و کارشناسانه از آن داشته باشيم، بايد بگوييم گفت‌وگوهاي موضوعي امکان‌پذير است اما هم آقاي جيک ساليوان و هم توني بلينکن با سبقه آکادميکي که دارند به خوبي واقفند که گفت‌وگو پيرامون اين موضوعات در يک قالب واحد نشدني است و بايد در هر کدام از اين موضوعات، محورها و مشارکت‌کنندگان متفاوتي مطرح شوند و حضور داشته باشند. من اين موضوعات را مشکل اصلي

پيش روي احياي برجام نمي‌دانم. مشکل اصلي وجود مانعي تکنيکي و فني در‌خصوص عدم وجود توافقي بر سر يک نقشه راه براي اقدامات متناظر است. در حال حاضر ايران و امريکا نمي‌دانند که بر‌اساس چه نقشه راهي بايد عمل کنند و هر کدام از ديگري مي‌خواهد به‌طور کامل تعهداتش را اجرايي کند و بعد به دنبال اجراي تعهد از سوي طرف مقابل باشد. بايد يک نقشه راه طراحي شود و اين مساله نياز به نوعي مذاکره و هماهنگي دارد. نمي‌توان انتظار داشت به صورت اتوماتيک يک نقشه راه پديد آيد. بايد کانالي ارتباطي ميان ايران و امريکا وجود داشته باشد تا طي گفت‌وگوهايي زمينه لازم براي اقدامات متناظر و توافق بر سر نحوه بازگشت به برجام صورت گيرد. بدون وجود يک کانال ارتباطي و مذاکره عملا امکان تفاهم بر سر نقشه راه بازگشت به برجام وجود ندارد اما با گفت‌وگوهايي فشرده مي‌توان طي دو الي سه ماه اين موضوع را به نتيجه رساند.

يک نکته را نيز بايد يادآوري کرد. اتفاقاتي در جريان است که در کانسپت کنوني معني‌دار به نظر مي‌رسند. براي نمونه سفر آقاي دکتر ظريف به مسکو از جمله اين اتفاقات است؛ چرا‌که اگر قرار باشد ايران به تعهداتش بازگردد و بر‌مبناي برجام عمل کند، روسيه نقش پررنگي در همکاري‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي با تهران خواهد داشت و در زمينه‌هايي نظير خارج کردن اورانيوم غني‌سازي شده ايران و عرضه اين اورانيوم در بازار آزاد کمک بزرگي ارايه کند. حتي ممکن است در سفر اخير آقاي ظريف پيرامون اين موضوعات نيز گفت‌وگوهايي صورت گرفته باشد.

شما به ضرورت گفت‌وگو اشاره کرديد اما به هر حال چارچوبي رسمي مانند 1+5 هنوز پابرجاست و اگر قرار است گفت‌وگويي صورت بگيرد مي‌تواند از اين طريق انجام شود. با اين حال اراده‌اي از سوي دولت جديد امريکا در اين راستا ديده نشده و کشورهاي اروپايي نيز مواضع متناقضي اتخاذ مي‌کنند. چرا امريکا اين امکان را تاکنون ناديده گرفته؟

تصور من اين است که تيم آقاي بلينکن هنوز کاملا مستقر نشده. راس وزارت خارجه امريکا تغيير کرده اما هنوز بدنه اين وزارتخانه دستخوش تغييراتي جدي نشده و با توجه به قدرتي که در اختيار اين ساختار‌هاي بروکراتيک قرار دارد، سخت است که انتظار داشته باشيم در چنين فرصت کوتاهي همه‌چيز تغيير کند. ضمن اينکه مسائل داخلي امريکا و چالش‌هاي جدي به جاي مانده از دولت پيشين انرژي دولت جديد را تا حد زيادي به خود اختصاص داده و بنابراين زمان نياز است تا اين شرايط تغيير کند. با اين حال اميدوارم خيلي زود توجه دولت امريکا به موضوع برجام معطوف شود؛ زيرا فکر مي‌کنم آقاي بايدن به برجام به عنوان ميراث دولت اوباما و خودش نگاه مي‌کند و نقش مهمي در امضاي اين توافق داشته است. در واقع برجام ميراث بايدن هم هست. رييس‌جمهور کنوني امريکا از سال 2003 طرفدار ديپلماسي با ايران بوده و حتي تلاش داشته تا ديپلماسي پارلماني ميان دو کشور شکل گيرد و تقويت شود. او حامي ديپلماسي با راس قدرت بوده، بايدن امروز همان بايدن است اما شرايط تا حدي تغيير کرده و بايد ديد در ادامه چه خواهد شد.

آيا در نگاه ديپلمات‌ها و مقامات امريکايي، عنصر زمان براي بازگشت به برجام اهميتي جدي دارد؟
در امريکا اين تصور هم وجود دارد که پس از 8 سال دولت روحاني و با توجه به اتفاقاتي که در انتخابات مجلس اخير افتاد، به صورت اجتناب‌ناپذير دولت دراختيار اصولگرايان قرار خواهد گرفت و اگر اقتضائات آن زمان در توافق مدنظر قرار نگيرد، شرايط براي تعامل سخت خواهد شد. گروهي ديگر مساله سياست خارجي را صرفا در حوزه اختيارات رهبري مي‌دانند و بر اين باورند که با توجه به وضعيت کنوني، در دولت احتمالي اصولگرايان هم شرايط تغييري جدي نخواهد داشت. با اين وجود نبايد فراموش کرد که فضاي کنوني مزيت‌هاي نسبي بسيار زيادي دارد: ديپلمات‌هاي ارشد ايراني شناخت بسيار خوبي از طرف مقابل دارند و ديپلمات‌هاي امريکايي نيز پس از چند سال مذاکره مطمئنا درک متقابل و خوبي از همتايان ايراني‌شان دارند و درک متقابل کمک مي‌کند مشکلات زودتر حل شوند. از سوي ديگر هر دو طرف برجام را دستاورد مي‌دانند و به مسير ديپلماسي چشم دارند. همه اينها مي‌تواند باعث شود شرايط بهتري براي توافق وجود داشته باشد.

نقشه راهي براي بازگشت به توافق وجود دارد که در عرصه داخلي دو کشور قابل عرضه و قابل پذيرش باشد؟
اين کار ميسر است. به هر حال با توجه به تغيير فضاي سياسي در واشنگتن و چرخش قدرت به سوي دموکرات‌ها، هم در دولت و هم در مجلس سنا شرايط بهتر شد و امکان عملياتي کردن بازگشت امريکا به برجام و طراحي يک نقشه راه براي اين کار وجود دارد. نمي‌خواهم مخالفت دموکرات‌هايي نظير چاک شومر با برجام را ناديده بگيرم اما فضا به گونه‌اي است که از طريق اختيارات رييس‌جمهوري يا حتي مصوبات سنا مي‌توان بازگشت به برجام را کليد زد. يعني نه در ايران و نه در امريکا مشکل عملياتي و حقوقي وجود ندارد. هم ما و هم امريکايي‌ها بايد از اين پنجره به وجود آمده نهايت استفاده را ببريم. با توجه به انتخابات رياست‌جمهوري ايران، فضاي جامعه نيازمند يک خبر ‌خوب و يک گشايش است که اين خبر خوب مي‌تواند بازگشت امريکا به برجام باشد. از يک‌سو ايران بايد از تمام ابزارهاي ديپلماتيکش براي بازگشت به برجام استفاده کند و در مقابل امريکا بايد بداند، چنين فرصتي کمتر برايش وجود خواهد داشت که بدون دردسر زياد، راه ديپلماسي با تهران را بازگشايي کند.
 
   با توجه به تغيير فضاي سياسي در واشنگتن و چرخش قدرت به سوي دموکرات‌ها، هم در دولت و هم در مجلس سنا شرايط بهتر شد و امکان عملياتي کردن بازگشت امريکا به برجام و طراحي يک نقشه راه براي اين کار وجود دارد. نمي‌خواهم مخالفت دموکرات‌هايي نظير چاک شومر با برجام را ناديده بگيرم اما فضا به گونه‌اي است که از طريق اختيارات رييس‌جمهوري يا حتي مصوبات سنا مي‌تواند بازگشت به برجام را کليد زد. يعني نه در ايران و نه در امريکا مشکل عملياتي و حقوقي وجود ندارد. هم ما و هم امريکايي‌ها بايد از اين پنجره به وجود آمده نهايت استفاده را ببريم.
   در دولت جو بايدن با توجه به تجربه مذاکرات منتهي به برجام دو رويکرد کلي وجود دارد. گروهي معتقدند بايد بازگشت سريع به برجام و بعد مذاکره درخصوص موضوعات ديگر در دستور کار قرار گيرد آنها راه نجات برجام را در بازگشت سريع مي‌بينند و به توافق هسته‌اي به عنوان پيش‌زمينه‌اي براي توافقات بعدي نگاه مي‌کنند؛ در صحبت‌هاي جيک ساليوان و حتي خود آقاي بايدن چنين نگاهي ديده شده. گروهي ديگر اما بر آن باورند که تجربه برجام نشان داده عجله کردن براي دستيابي به توافق با ايران، بدون ايجاد اجماع منطقه‌اي و اعمال نظر متحدان منطقه‌اي امريکا از جمله عربستان‌سعودي و اسراييل به نتيجه نخواهد رسيد و حتي اگر توافقي ميان تهران و واشنگتن به امضا برسد، براي مدتي طولاني پايدار نخواهد ماند.
 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar