محیطبانان به «سوگنامه» نیازی ندارند

عصر ايران/متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
امروز خبر شهادت ميکائيل هاشمي و مهدي مجلل را شنيدم و بعد عکسهاي دلخراششان رسيد. دراز کشيده با دستهاي باز روي خاک خدا، خون خشکيده روي لباسهاي خدمت، پوکههاي خالي فشنگ کنار شيشه خردشده ماشين... چه ميشود نوشت که دل مادر يک محيطبان شهيد يا فرزندانش آرام بگيرد؟ که کساني نگويند «مگر چقدر حقوق ميگرفت که خودش را به کُشتن دارد؟» «مگه چند جک و جانور ارزشش را داشتند؟»، «وقتي ميلياردي اختلاس ميکنند آدم عاقل خودش رو ميندازه جلوي گلوله؟»
عصرايران؛ احسان محمدي- تا خبر شهادت محيطباني ميرسد ذهنم مثل کامپيوتر شروع ميکند به گشتن فايلهايش. دنبال ردپايي در خاطراتم ميگردم و متاسفانه خيلي وقتها عکسي، لبخندي، خاطرهاي يا حتي مجادله کلامي سر کلاس درس ميرسم.
در طول 16 سال گذشته بيش از هر رئيسسازمان محيط زيستي با محيطبانان برخورد داشتهام. محل کارم در کرج سالهاست وظيفه آموزش محيطبانان را برعهده دارد و همين امر موجب شده تقريباً تمام محيطبانان کشور دستکم يکبار بيايند و دورهاي بگذرانند و با آنها دمخور شوم، ماموريت بروم، سر کلاس و کارگاه آموزشيشان باشم، از آنها ياد بگيرم، در خوابگاهشان چايي بنوشم يا در ساعت آزادشان با هم ورزش کنيم.
بيهيچ اغراقي از نازنينترين انسانهايي هستند که ديدهام. کسي که زندگياش را صرف مراقبت از طبيعت کشور ميکند، در مناطق برفگير يا کويري و تفته، روي قايق يا سوار بر موتور از گونههاي گياهي و جانوري محافظت ميکند حتماً انسان ويژه و متفاوتي است.
پيش از اين هم در يادداشت «محيطبانان، تنديشهاي زنده وظيفهشناسي» نوشتم جز نيروهاي نظامي و امنيتي، چند شغل را ميتوان مثال زد که کساني، دور از چشم ناظر و دوربين مداربسته و رئيس و ... اينطور براي انجام وظيفه تن را جلوي گلوله سپر کنند؟ خيلي اوقات ميتوانند چشم ببندند و وانمود کنند که نديدند، بروند يک گوشه در سايهساري بخوابند، کسي خبردار نميشود در کوهستاني بينهايت خاني آمده يا خاني رفته، اما آنها تنديسهاي زنده «وظيفهشناسي» هستند.
امروز خبر شهادت ميکائيل هاشمي و مهدي مجلل را شنيدم و بعد عکسهاي دلخراششان رسيد. دراز کشيده با دستهاي باز روي خاک خدا، خون خشکيده روي لباسهاي خدمت، پوکههاي خالي فشنگ کنار شيشه خردشده ماشين و ذهنم رفت سراغ گشتن فايلهايش ...
هيچ مرثيهاي براي اين رنج دل را آرام نميکند. اينکه کسي يا کساني (شکارچي يا متخلف متجاوز به طبيعت) دست به اسلحه ببرد و به تن هموطن خود که در حال دفاع از آب و خاک و سرسبزي است شليک کند يک تراژدي تمامعيار است. چه ميشود نوشت که دل مادر يک محيطبان شهيد يا فرزندانش آرام بگيرد؟ که کساني نگويند «مگر چقدر حقوق ميگرفت که خودش را به کُشتن دارد؟» «مگه چند جک و جانور ارزشش را داشتند؟»، «وقتي ميلياردي اختلاس ميکنند آدم عاقل خودش رو ميندازه جلوي گلوله؟»
طرح از: شهاب جعفرنژاد
بعد از انقلاب بيش از 140 محيطبان شهيد شدهاند. آمار ميگويد 30درصد آنها با شليک گلوله شکارچيان به شهادت رسيدهاند، مابقي در نتيجه سوانجي مانند تصادف در حين ماموريت، پرتاب از کوه، سرما يا گرمازدگي و ... جان باختهاند. يعني حدود 50 نفر با شليک مستقيم جانشان را فدا کردهاند. يعني کساني اسلحه را نشانه رفتهاند تا بر سر و سينه بک هموطن شليک کنند به جرم اينکه مانع از تجاوز و تعدي به حق حيات جانداران شده است.
در اين سالها اقدامات خوبي در زمينه آموزش، معيشت، حمايتهاي بيمهاي و حقوقي براي محيطبانان صورت گرفته است. هنوز کافي نيست اما با همراهي مردم که به مدد رسانهها با اين قشر زحمتکش همدلي ميکنند، محيطبانان حالا غريبه نيستند ولي درد اينجاست که متخلف مسلح خيلي آسان به خود اجازه ميدهد آنها را سلاخي کند و گمان دارند که در طبيعت دراندشت خدا جنايتشان دفن ميشود و ميگريزند يا با پرداخت ديه از قصاص نجات پيدا ميکنند.
ماجراي درگيري محيطبانان و متخلفان ابعاد بسيار پيچيدهي دارد. از وجود بيش از يک ميليون اسلحه دست مردم تا کمبود نفرات، از احساس مالکيت برخي شکارچيان نسبت به تمام جانداران روي زمين تا فقدان تجهيزات براي پايش آنلاين مناطق و روبرو شدن ناگزير محيطبان و شکارچي هيجانزده با هم، از در اولويت نبودن محيطزيست براي دولتها تا فقري که بعضي اوقات باعث ميشود گوشت شکار سر سفره برود و ...
ماجرا با سوگنامه نوشتن حل نميشود. کافي است به ياد بياوريد ده روز پيش نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دست به کاهش بودجه سازمان حفاظت محيط زيست نسبت به سال گذشته زدند. خوشبختانه با اعتراض فعالان رسانهاي و حاميان محيطزيست و پيگيري مديران اين سازمان بودجه اصلاح شد و افزايش پيدا کرد اما تا چنين نگاههاي درجه دو و سطح پائيني نسبت به محيط زيست وجود دارد شاهد تاوان دادن محيط باناني خواهيم بود که در خط مقدم مبارزه با متخلفان هستند. آنها سوگنامه نميخواهند، مويه و بنر تسليت دردشان را چاره نميکند، همراهي ملي براي پاسداري از ايران ميخواهند.
با سرعت عمل و دقت نيروهاي نظامي و امنيتي عاملان شهادت ميکائيل هاشمي و مهدي مجلل دستگير شدهاند. همه منتظر عدالت هستيم تا اين جنايت بدون مکافات نماند اما آيا تضميني وجود دارد دوباره شاهد فاجعهاي خونبار از اين دست نباشيم؟ کاش اينطور بود.