نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

دورهمی زیر گوش کرونا

منبع
ايران
بروزرسانی
دورهمی زیر گوش کرونا

ايران/متن پيش رو در ايران منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

مريم طالشي/ «هر شب صداي ميهماني از يک خانه به گوش مي‌رسد؛ دورهمي‌هايي که تا نيمه شب طول مي‌کشد و معلوم است تعداد ميهمان‌ها کم هم نيست. برايم عجيب است که در اين شرايط مردم چطور اينقدر راحت ميهماني مي‌گيرند و دور هم جمع مي‌شوند. من خودم يک سال است نه ميهماني رفته‌‌‌ام و نه ميهماني به خانه‌ام آمده. کم‌کم آدم‌هايي مثل من تعدادشان کم مي‌شود. انگار همه کرونا را فراموش کرده‌اند.»
اينها را سپيده مي‌گويد که در يک آپارتمان 75 متري زندگي مي‌کند و به گفته خودش بقيه واحدهاي ساختمانشان هم همين متراژ را دارند و با اين حال دورهمي‌هاي شبانه برقرار است و حتي ساعت منع تردد هم نتوانسته مانعي بر سر راه ميهمان‌ها ايجاد کند.
«من خودم اوايل خيلي رعايت مي‌کردم. اوايل که در واقع تا همين يکي دو ماه پيش. نه جايي مي‌رفتم و نه ميهمان دعوت مي‌کردم اما ديگر خسته شده‌ام. آدم تا کي مي‌تواند روابط اجتماعي نداشته باشد؟» اين را محمد مي‌گويد که طبق گفته‌اش ديگر خيال ندارد به خودش سخت بگيرد. او اينطور ادامه مي‌دهد: «من مي‌دانم که دورهم جمع شدن به هرحال مخاطراتي دارد اما الان به نظرم افسردگي ضررش بيشتر است. من قبلاً هم رفت‌و‌آمد چندان زيادي نداشتم اما دلم به اين خوش بود که هر از چند گاهي با دوستانم دور هم جمع مي‌شويم و گپي مي‌زنيم و خستگي يک هفته کار از تنمان در مي‌رود. الان آن يک هفته کار و خستگي‌اش هست اما از دورهمي و تجديد قوا خبري نيست. اين آدم را خسته مي‌کند و کساني مثل من را که مراعات مي‌کردند هم به طرف بي‌خيالي سوق مي‌دهد. آدم اگر بداند تا کي اين وضعيت ادامه دارد، باز مي‌تواند به منوال مراعات ادامه دهد اما وقتي هيچ چيز معلوم نيست و مشخص نيست واکسن چه موقع به همه مي‌رسد، ديگر آدم‌ها هم خسته مي‌شوند و خودشان را از گير و دار رعايت کردن رها مي‌کنند. ما مردم عادي هستيم و دستمان هم به جايي بند نيست. تنها کاري که مي‌توانستيم بکنيم همين مراعات پروتکل‌هايي بود که الان ديگر از آن هم دلزده شده‌ايم.»
فرشيد معتقد است رعايت پروتکل‌ها و نپذيرفتن دعوت به ميهماني و دورهمي، کم‌کم آدم را از دايره دوستانش جدا مي‌کند: «من در بين دوستانم تنها کسي هستم که مخالف ميهماني رفتن هستم و به‌خاطر همين هم بارها از طرف آنها مورد تمسخر قرار گرفته‌ام. به‌تدريج هم طوري مي‌شود که از جمع کنار گذاشته مي‌شوي. اين اتفاقي است که براي من هم افتاد. الان عکس گروه دوستانم را در اينستاگرام مي‌بينم که دور هم جمع مي‌شوند و ميهماني مي‌گيرند يا گروهي مسافرت مي‌روند. همين عيد هم همه‌شان با هم سفر رفته بودند. آخرش هم به من انگ وسواسي بودن مي‌زنند تا کار خودشان را توجيه کنند. حتي يکي دو نفرشان بشدت معتقدند که کرونا وجود ندارد و بازي رسانه است چون اگر کرونا وجود داشت تا حالا بايد خودشان مي‌گرفتند.»
مهتاب و شوهرش از جمله افرادي هستند که در اين مدت چندان به پروتکل‌ها پايبند نبوده‌اند و دل به دريا زده‌اند. آنها که يک دختر سه ساله دارند مردادماه سال گذشته به کرونا مبتلا شده‌اند و حالا به گفته خودشان ديگر خيالشان هم راحت است که نمي‌گيرند و براي همين آنطور که مي‌گويند اگر ماسکي هم مي‌زنند براي ديگران است که چپ‌چپ نگاهشان نکنند. هرچقدر هم که بهشان مي‌گويند ممکن است دوباره بگيرند، به خرجشان نمي‌رود. مهتاب مي‌گويد: «من يک بچه کوچک دارم که تمام مدت در خانه است. اگر شرايط عادي بود بچه را بايد مهد کودک مي‌گذاشتم تا با بچه‌هاي ديگر ارتباط داشته باشد اما حالا به خاطر کرونا مي‌ترسم بچه را مهد ببرم. تصور کنيد بچه‌اي که با هيچ‌کس جز مادر و پدرش ارتباط ندارد چطور مي‌تواند روابط اجتماعي پيدا کند؟ در کانال‌هاي روانشناسي خوانده‌ام که بچه‌ها در اثر تنها ماندن در کودکي، در آينده منزوي و دچار اختلالات رواني مي‌شوند. در اين مدت ما با چند خانواده از اقوام و دوستان که مثل خودمان بچه کوچک دارند رفت‌و‌آمد کرده‌ايم تا بچه‌ها با هم ارتباط داشته باشند و بازي کنند. کرونا را هم از جمع شدن و دورهمي نگرفتيم. گمان کنم شوهرم از محل کارش مبتلا شده بود و به من هم انتقال داد و ربطي به ميهماني ندارد. در ضمن ما خفيف گرفتيم و با آدم مسن هم رفت‌و‌آمد نمي‌کنيم.»
بعضي‌ها را هم ترس از دست دادن عزيزانشان به سمت ايجاد ارتباط دوباره با آنها سوق داده است. مثل آقاي محمودي که خودش حدود 50 ساله است و نگران اين است که اگر بيشتر از اين به روال سابق پيش مادر 80 ساله‌اش نرود، آيا فرصت ديگري براي اين ديدارها خواهد داشت؟ «ما سال‌هاست هر جمعه خانه مادرم جمع مي‌شويم، من و خواهر و برادرهايم با بچه‌ها و نوه‌ها. البته من نوه ندارم اما خواهر بزرگترم دو تا نوه دارد که نتيجه‌هاي مادرم محسوب مي‌شوند و مادر من عاشق اين بچه‌هاست. از شروع کرونا ديگر اين دورهمي‌ها تعطيل شد و کسي خانه مادرم نرفت. ديدارها به همان ملاقات‌هاي جلوي در و از پشت پنجره ختم شد. فکر مي‌کرديم اين شرايط را تحمل مي‌کنيم و بالاخره مي‌گذرد و دوباره روال سابق برقرار مي‌شود اما الان يک سال گذشته و اگر بخواهيم به همين شکل ادامه دهيم معلوم نيست اصلاً ديگر بتوانيم با حضور مادرم دور هم جمع شويم يا نه. مادر من حدوداً 80 ساله است و با اينکه سلامت است و خودش بدون نياز به کسي کارهايش را انجام مي‌دهد، باز هم سنش بالاست و در اين سن هر اتفاق ناگواري قابل پيش‌بيني است. البته عمر دست خداست و ممکن است من خودم زودتر از مادرم بميرم اما دلم مي‌سوزد از اينکه آنقدر خانه مادرم نرويم که بعداً پشيمان شويم. خودش هم بارها گفته که من عمرم را کرده‌ام و اگر همين حالا هم بميرم راضي و خوشحالم. به همين دليل ما دوباره به روال سابق جمعه‌ها خانه مادر دور هم جمع مي‌شويم و البته سعي مي‌کنيم فاصله را تا جايي که مي‌توانيم حفظ کنيم. مادرم هم دوباره خوشحال است و همين ما را آرام مي‌کند. الان مي‌بينم که وقتي خانه مادرم مي‌رويم اگر همسايه‌ها در پارکينگ و آسانسور با ما مواجه شوند خيلي سرد و گاهي خشمگين برخورد مي‌کنند چون حتماً فکر مي‌کنند ما آدم‌هاي بي‌مبالاتي هستيم که سلامت مادرم را به خطر مي‌اندازيم اما دليلش همين چيزي است که گفتم.»
براي همه ما روزهاي سختي سپري شده؛ روزهايي که شاهد از دست رفتن جان‌هاي عزيزي بوده‌ايم. کرونا هنوز هست و ما شاهد آغاز موج چهارم در شهرهايي از کشور هستيم. آمار مرگ در اثر کرونا دوباره سه رقمي شده و ابتلا هر روز رکورد مي‌زند. از طرف ديگر مردم خسته و بي‌حوصله‌اند و نوروز را فرصتي شمردند براي رهايي از خستگي يک سال سخت گذشته. تعطيلات نوروز تمام شد و کرونا همچنان مي‌تازد. برخي دل به دريا زده‌اند و مي‌گويند ديگر ترسي ندارند و برخي با ترديد به روزهاي پيش رو چشم دوخته‌اند و در دلشان هم بيم هست و هم اميد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره