سرمقاله جوان/ ۱۴۰۰ سال نیک فرجامی ملت ایران

روزنامه جوان/ « ۱۴۰۰ سال نيک فرجامي ملت ايران » عنوان يادداشت در روزنامه جوان به قلم عباس حاجي نجاري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
سال ۱۳۹۹ در حالي به پايان رسيد که ملت ايران يکي از دورانهاي حساس تاريخ خود را تجربه کرده و به دليل ايستادگي در برابر کمنظيرترين فشارها و تحريمها، بهرغم خواست دشمناني که ذلت و تسليم ايران را به انتظار نشسته بودند توانست بهعنوان سمبل و الگويي از مقاومت، حتي دشمنان و عاملان فشار و تحريم را وادار به اعتراف کند و مهمتر آنکه با اين ايستادگي و مقاومت، امريکا و اروپا بهعنوان محور اصلي اين فشارها و تحريمها را دچار استيصال و سردرگمي و در يککلام دچار خلأ استراتژي در مواجهه با مردم ايران کرده که نشست وين و حسرت امريکاييها براي يک گفتوگوي رودررو با نمايندگان ايران تنها گوشهاي از آن است. اگرچه اين انگاره به معني پايان تهديدها و سختيها نيست و دشمنان عزت مردم ايران را برنتابيده و با تداوم فشارها و برآورد ناشي از تزلزل و ضعف مديران داخلي، همچنان به تسليم مردم ايران اميد بستهاند، اما چشمانداز آينده و افق روشن پيش رو که برخاسته از ظرفيتها و قابليتهاي و تجربيات ارزشمند ايستادگي گذشته است، تضمينکننده پيروزي مردم ايران و گذر از گردنههاي سخت در همين سال ۱۴۰۰ است. برخي از گزارههاي اين مدعا را به شرح زير ميتوان برشمرد:
۱ -مواجهه سالهاي اخير مردم ايران با نظام سلطه و ايستادگي آنها در برابر فشار حداکثري، منطق نظام جمهوري اسلامي و درستي مسيري را که رهبري معظم انقلاب اسلامي ترسيم کردهاند باورپذير کرده و به سرمايه اجتماعي قابل اتکايي براي نظام اسلامي تبديلشده است و همين دليل است که در شرايطي که مشکلات اقتصادي و ضعف و ناتواني دولت در مديريت و تأمين نيازهاي اساسي مردم به دليل عدم باور به ظرفيتهاي داخلي و نگاه به بيرون ميتوانست زمينهساز چالش و آشوب داخلي شود، اما استحکام اين منطق و باور عمومي به آن، بهرغم همه آسيبها و ضعفهاي داخلي، سبب شده است دشمنان نظام که در تمامي اين فرآيندها به فراخوانها براي برهم زدن ثبات داخلي اميد بسته بودند، پارها شکست را تجربه کردند.
۲- مقاومت مردم ايران از سوي ديگر سبب شده استکه پردههاي نفاق دشمنان نظام از هم دريده شده و دلسوزيهاي کاذب آنها براي مردم ايران و خط ايجاد جدايي ميان مردم با نظام، حتي در ميان خوشباورترين افراد به غرب نيز خريداري ندارد و تقابل عريان ترامپ عليه مردم ايران اگرچه مهمترين عامل فروپاشي اين پرده نفاق بود، اما شفاف شدن ابعاد صحنه نه مجالي براي بايدن باقي گذاشته و نه غرب باوران داخلي که طي سالهاي اخير با زمينهسازي براي اعتماد به غرب و شرطيسازي کشور به سياستهاي بيگانگان و رقيب هراسي بسياري از فرصتهاي کشور را هدر داده و اکنون براي بقاي در قدرت در آستانه انتخابات از هيچ ترفندي فروگذار نميکنند.
۳- مسير روشن و قطعي که رهبر معظم انقلاب براي آينده توافقات هستهاي و ضرورت لغو تمامي تحريمها تعيين کردهاند و قانون مصوب مجلس نيز که جاي هيچگونه چانهزني را باقي نگذاشته، دشمنان را دچار آنچنان خلأ استراتژي کرده است که تنها راه باقيمانده براي آنها تمکين به مطالبات مردم ايران است. و، چون دست برتر ايران در اين مواجهه را بهمنزله شکست سياستهاي ۴۰ ساله و تسليم در برابر عظمت انقلاب اسلامي ميدانند بنابراين با تمام توان تلاش ميکنند که تا با يک توافق حداقلي، از اين ورطه رهايي يابند. مواضع و طرحهاي آنها براي نشست اخير وين گواهي بر اين مدعاست.
۴ – به اعتراف مسئولان سابق و کنوني پروژه ايران در کاخ سفيد، امريکا در فشارها و تحريمها عليه ايران به پايان خط خود رسيده است و عملاً چيزي باقي نمانده که بخواهند تحريم کنند و از سوي ديگر براي امريکاي رو به افول قدرتي باقي نمانده که بتواند همچون گذشته از طريق تحريمهاي ثانويه مسير خود را بهپيش ببرد و اين آغاز فرصتهاي جديد براي ايران است.
۵-سند توافق جامع ايران با چين، فارغ از دستاوردهاي اقتصادي آن در آينده، از همين آغاز موقعيت ژئواستراتژيک ايران را ارتقا داده و خط بطلاني بر سناريوي چندساله غربيها در تحريم و مهمتر از آن القاي انزواي ايران کشيده است. اعلام نگراني صريح بايدن نسبت به اين تفاهمنامه و پاسخ چند روز پيش او به سؤال خبرنگاري که از وي پرسيد «چقدر نگران همکاريهاي ايران و چين هستيد؟» گفت: يک سال است که نگران آن هستيم؛ و جنجالسازي گسترده غربيها و رسانههاي وابسته که با به ميدان آوردن همه شبکههاي ضدانقلاب براي اعلام مخالفت با آن همراه بود، نشاندهنده موقعيت و جايگاه تعيينکننده ايران درروند تحولات منطقهاي و بينالمللي است.
۶-بهرغم برنامهريزيها و سياستگذاريهاي دشمنان، در اعمال فشار حداکثري که متأسفانه به دليل سوارشدن بر موج ناکارآمديهاي داخلي فشار مضاعفي را بر مردم ايران تحميل کرده است، اما مردم ايران در اين ميانه توانستهاند مسير خود را با پيشبرد اقتصاد مقاومتي که از سالهاي قبل محور اصلي توصيههاي رهبر معظم انقلاب و مبناي شعارهاي سال قرارگرفته بود، پيدا کند، مسيري که در بسياري از عرصهها عملاً تحريمهاي اقتصادي را بياثر و حتي تبديل به يک فرصت کرد. چشمانداز روشن اين مسير، با تحقق شعار امسال، ميتواند گرههاي اصلي پيش روي کشور را بگشايد.
۷-شکست ترامپ و حذف او از عرصه قدرت در امريکا اگرچه به انتخابات داخل امريکا بازميگردد، ولي با اذعان بسياري از کارشناسان و مراکز انديشه ورزي شکست ترامپ در برابر مردم ايران، هم در اين تغيير مؤثر بود وهم درروند افول امريکا. اين روند فرصت ذيقيمتي را براي نظام جمهوري اسلامي در جهان ايجاد کرده است تا با در پيش گرفتن يک ديپلماسي فعال در عرصه منطقهاي و جهاني، بتواند اين موقعيت را در جهان بهعنوان يک نيروي مؤثر تثبيت کند.
۸- پيشرفتهاي منطقهاي ايران و پيروزيهاي نيروهاي جبهه مقاومت در منطقه و ناکامي صهيونيستها و مرتجعين منطقه در مقابله با سرپنجههاي جبهه مقاومت را بهعنوان يک فرصت ذيقيمت براي گسترش فرهنگ انقلاب در جهان ميتوان محسوب کرد که ضمانتي براي تداوم و گسترش فرهنگ انقلاب و نشانگر تداوم آن در بستر زمان و مکان است. آنچه در سالهاي اخير در منطقه، در سوريه، عراق، لبنان و يمن و... در پي تدابير نظام و مجاهدتهاي تلاشگران اين جبهه همچون شهيد سليماني و ديگر پرچمداران اين عرصه به وقوع پيوسته و يا در حال وقوع است، طليعه تحقق آن آرمان بلند بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي در شکلگيري بسيج جهاني اسلام و مقدمهاي براي تحقق تمدن نوين اسلامي است. حقيقتي که نشانگر مانايي انقلاب و عبور از مرزهاي جغرافيايي و فراگيري آن با اتکاي به نقطه کانوني مهد انقلاب؛ يعني ايران عزيز است.
۹-آگاهي و شناخت مردم نسبت به منشأ و ريشه مشکلات و مسائل داخلي که ناشي از ضعف مديريت و ناتواني مديران دستگاههاي اجرايي در طول هشت سال گذشته است، بهترين فرصت را براي مردم بر انتخاب هوشمندانه و دقيق در انتخابات ۱۴۰۰ فراهم کرده است. اکنون اکثريت مردم ايران به اين باور رسيدهاند که چاره مشکلات کشور در انتخاب مديراني کارآمد انقلابي، پرتلاش و سادهزيست و با روحيه جوانگرايي و مقابله با فساد و ... براي آينده کشور است. تحقق يک مشارکت پرشور در انتخابات ۲۸ خردادماه و انتخاب يک مدير توانمند ميتواند فصل نويني را درروند تحولات سياسي و اجتماعي کشور رقم بزند. نتيجه برجام و رفتار غلط امريکا سبب شده است تا ملت ايران متوجه عمق خباثت و بدعهدي غرب شده و با وخيمتر شدن اوضاع اقتصادي از غربزدگان متنفر شوند. بنابراين احتمال يک «نه بزرگ» به اين نگاه در کشور وجود دارد که سبب عصبانيت روشنفکران غربزده و دولتهاي آنها شده است.