وقت تغییر؛ ارزیابی اندیشکده آمریکایی از رابطه واشنگتن و اردن

اعتماد/متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ريسپانسيپل استيت کرافت/ اردن چند هفتهاي است که درگير فتنه در کاخ سلطنتي شده است. اين فتنه زماني آغاز شد که رژيم خودکامه اين کشور نزديک به 24 تن از مقامات را به جرم مشارکت در طراحي کودتا بازداشت کرد. حکومت اردن در قالب يک عمليات امنيتي به شاهزاده حمزه، برادر نانتي ملک عبدالله دوم پادشاه کشور دستور داد به انتقاد از دولت و ديدار با رهبران طايفهها پايان دهد. تنها يک روز بعد حمزه، نامه بيعت و وفاداري خود را امضا کرد و روز دوشنبه مقامات اعلام کردند کل ماجرا يک سوءتفاهم بوده است. با اينکه دولت اردن هرگونه صحبت در خصوص اين مساله را در رسانهها ممنوع کرده اما اردنيها بيتوجه به آن مشغول گمانهزني در خصوص بحران ناگهاني در دربار کشور خود هستند. برخي نگران اختلافات داخلي ميان اعضاي خاندان سلطنتي هاشمي هستند به ويژه با توجه به اينکه بازداشتيهاي اين غائله حق صحبت در مورد آن را ندارند. برخي احتمال ميدهند سرکوب مقامات صرفا با هدف انحراف افکار عمومي از اعتراضات انجام شده باشد. اعتراضات به ويژه در ميان جوامع طايفهاي ناراضي که حاميان سنتي خاندان سلطنت محسوب ميشدند به امري عادي تبديل شده است. اکنون آشفتگي اقتصادي، فساد گسترده و عدم پايبندي حکومت به وعده دموکراسي باعث شده آتش اين اعتراضات شعلهور شود.
با اين حال يک عامل مهم ديگر نيز در اين بحران تاثيرگذار است. سرکوبگري اردن حاصل وابستگي شديد اين کشور به امريکا و کمکها و تسليحات ايالات متحده است. واشنگتن همواره بدون انتقاد از خاندان پادشاهي اردن از رهبران طرفدار غرب در اين کشور حمايت کرده است. در طول اين بحران، هم جو بايدن، رييسجمهور و هم آنتوني بلينکن، وزير خارجه امريکا شخصا با ملک عبدالله صحبت کردند و بر «رهبري باثبات» در اردن که شريک راهبردي و حياتي امريکاست، تاکيد کردند.
البته در اين مکالمات هيچ صحبتي از تعهد امان به وعدههاي خود مبني بر برقراري دموکراسي و گسترش حقوق بشر نشد. با اين وجود اين همان رفتاري است که امريکا همواره در برابر اردن از خود نشان داده است؛ کشوري که ثباتش براي امريکا يک اولويت ژئوپليتيکي است. امريکا هرگز علنا از ملک عبدالله به خاطر سانسور و بازداشت گسترده مخالفان حکومت اردن انتقاد نکرده است. اما اکنون وقت آن رسيده که امريکا سياستش را تغيير بدهد. دولت بايدن در اوايل کار خود به درستي وعده داد به سوءاستفادههاي ديکتاتورمآبانه و ماجراجوييهاي منطقهاي عربستان سعودي در روابط با رياض بازنگري ميکند. با اين حال اردن نسبت به ديگر متحدان امريکا در خاورميانه از همه به خطر واقعي نزديکتر است و البته امريکا نيز در مورد اردن بيشترين اهرم فشار را در اختيار دارد.
با اين حال امريکا در بازنگري روابط خود با اردن بايد به اين نکته توجه کند که اين کشور ستون استراتژي منطقهاي امريکا محسوب ميشود. با توجه به اين مساله قطعا تغيير در سياست خارجي امريکا با مقاومت روبهرو ميشود. در جريان جنگ سرد، اردن يکي از کشورهايي بود که در تقابل ميان امريکا و شوروي در برابر کمونيسم ايستاد. پس از پايان جنگ سرد، اين کشور با اسراييل توافق صلح امضا کرد و به امريکا کمک کرد، عصر جديدي از سلطه خود بر منطقه را آغاز و تثبيت کند. در دوران حکومت ملک عبدالله، اردن به حمله سال 2003 امريکا به عراق کمک کرد و در مبارزه ائتلاف بينالمللي عليه داعش نيز نقش مهمي ايفا کرد. در منازعه اسراييل و فلسطين نيز اردن همچنان يکي از کشورهاي خط مقدم محسوب ميشود. يکي از دلايل آن اين است که اکثريت جمعيت آن فلسطينيالاصل هستند. پيمان دفاعي اخير با امريکا نيز نشان داد، جنگهاي آينده امريکا در خاورميانه حول محور اردن خواهد چرخيد.
از زمان به قدرت رسيدن ملک عبدالله در سال 1999 واشنگتن به خواسته منتقدان مبني بر تجديد نظر در رفتار خود با اردن اهميت چنداني نداده است. بخشي از مقاومت اوليه به خاطر ترس از اين مساله بود که کاهش حمايت امريکا منجر به تضعيف پادشاهي اردن و فراهم شدن مقدمات سقوط آن شود. اما درست بر خلاف اين تصور، تقويت رويکرد کنوني رژيم اردن مبني بر سرکوب مخالفتهاي داخلي تنها باعث گسترش نارضايتي عمومي شده است. همدستي با اين سرکوب، يعني کاري که دولت بايدن تاکنون انجام داده، باعث ميشود اردن بيشتر در معرض بيثباتي قرار گيرد.
در حال حاضر وضعيت اردن نسبت به سالهاي پيش از بهار عربي 2011 و 2012 که 6600 تظاهرات اعتراضي برگزار شد، بدتر شده است. امروز اقتصاد اين کشور پسرفت داشته و ويروس کرونا اندک رشد موجود در اردن را نيز از بين برده است. اکنون نرخ بيکاري به 25 درصد افزايش يافته است. در ساليان اخير نارضايتي و مخالفت با رژيم در ميان قبايل وفادار به پادشاه به شدت افزايش يافته و به نقطه انفجار رسيده است. اعتراضات به بخش لاينفکي از زندگي عمومي مردم تبديل شده است. حتي انديشکدههاي محافظهکار واشنگتن نيز که مدتها به ستايش حاکمان هاشمي ميپرداختند اکنون پذيرفتهاند که وضعيت حال حاضر غيرقابل تحمل است.
با اين حال خاندان سلطنتي به جز سرکوب مداوم و وعدههاي پوشالي اصلاحات هيچ پاسخي به اين اعتراضات نداده است. جوانان اردني در شبکههاي اجتماعي مثل کلابهاوس جسورانه و به شيوههاي ممنوع از ملک عبدالله انتقاد ميکنند. هر چند وقت يک بار يک مورد رسوايي افشا ميشود و بيکفايتي حکومت باعث افزايش خشم عمومي ميگردد.
براي مثال در ماه فوريه، دو وزير پس از نقض مقررات کرونا مجبور به استعفا شدند. در ماه مارس،کمبود کپسول اکسيژن در يک بيمارستان منجر به مرگ 6 بيمار کرونايي شد. در واقع افتضاحي که در بيمارستان رخ داد يکي از عوامل اوج گرفتن اعتراضات کنوني بوده است؛ در آن زمان بازديد شاهزاده حمزه از خانوادههاي درگذشتگان با استقبال گرم افکار عمومي روبهرو شد اما چنين استقبالي از ملک عبدالله نشد.
نکته دوم اين است که امريکا بيش از 60 سال حامي اردن بوده و اکنون تغيير اين سياست بسيار دشوار است. با اين حال بازنگري در روابط ميان دو کشور نه با هدف انقلاب يکشبه بلکه به اميد حرکت تدريجي رژيم به سمت سياستهاي سازندهتر است.
دولت بايدن ميتواند با تغيير سياست خود در قبال اردن به تعهدات خود در قبال خاورميانه عمل کند. براي اين کار چند گزينه پيش روي خود ميبيند. يکي اين است که ادامه کمکهاي مالي هنگفت خود را که در 5 سال گذشته به طور ميانگين 5/1 ميليارد دلار بوده به انجام اصلاحات جدي از جمله توقف سرکوب سياسي و مقابله با فساد منوط کند.
گزينه ديگر اين است که رژيم اردن را قانع کند اصلاحات دموکراتيک انجام دهد. در ژوئن 2011 با اوج گرفتن بهار عربي، ملک عبدالله در سخنراني آتشيني اعلام کرد اردن را به يک پادشاهي مشروطه واقعي تبديل ميکند. آن پيشنهاد اميدها براي تغيير را در سرتاسر کشور بالا برد اما از آن زمان تاکنون پيشرفت خاصي حاصل نشده است و نظام پادشاهي و دستگاه امنيتي آن همچنان با مشت آهنين حکومت ميکنند.
ترجمه هديه عابدي