
سرمقاله وطن امروز/ تفاوت سلیمانی و این پر ادعاها

وطن امروز/ « تفاوت سليماني و اين پر ادعاها » عنوان يادداشت روزنامه وطن امروز به قلم مرتضي باقرپور است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
چرا به محض انتشار فايل صوتي وزير امور خارجه و اظهارات ناصواب او عليه سردار مقاومت سپهبد شهيد حاجقاسم سليماني، موجي از خشم و اعتراض در جامعه ايراني عليه ظريف به وجود آمد؟
داغ شهادت سردار سليماني هنوز تازه است و اصطلاحا هنوز خيمه عزاي او در کشورمان و نزد ملتهاي مظلوم و آزاديخواه منطقه برپاست. اما اين موج و اين حجم بيسابقه و عجيب در حمايت از شهيد سليماني و اعلام وفاداري به راه و رسم سليماني نميتواند برآمده از يک عاطفه و احساس يا هيجان صرف باشد.
واقعيت اين است که سليماني بخشي از هويت ما را تشکيل داده است. سليماني يکي از قهرمانان هويتبخش ملت ايران است؛ قهرماناني که در انقلاب اسلامي 57 چهره شدند، در دفاعمقدس به اسطورههاي مردم ايران تبديل شدند و حاجقاسم يکي از بازماندگان بزرگ و بينظير همان نسل طلايي و دورانساز بوده است. سليماني ريشه در خاک ايران داشت و از جنس همان اساطير بزرگ ايرانزمين بود. حاجقاسم شبيهترين افراد به لشکريان اباعبدالله الحسين(ع) در صحراي کربلا بود. او سرباز مکتب خميني(ره) و خامنهاي بود؛ جلوهاي از عقل و عاطفه و اعتقاد. سليماني بخشي از غرور مردم ايران بود. هنوز ابعاد دقيق آن حضور دهها ميليوني در مراسم تشييع حاجقاسم بررسي نشده است و بايد جامعهشناسان به اين موضوع دقت کرده و درباره آن اظهارنظر کنند. اما يکي از دلايلي که ميشود درباره خلق آن حماسه تشييع گفت، اين است که مردم ايران بخشي از وجود خودشان و پارهاي از تن ايران را تشييع ميکردند. حاجقاسم سليماني هويت ماست. هويتي که ابعاد آن شامل تعقل، تدبير، غيرت، مردانگي، وطندوستي، مذهب، دلاوري، رشادت و عاطفه و احساس است. اينها ريشههاي ما مردم ايران است و سليماني، قهرماني با همين ريشهها بود.
تصويري که مردم ايران از سليماني داشته و دارند، يک تصوير واقعي بر پايه همين خصوصيات و ويژگيهاي اين سردار شهيد بوده است. اينکه پس از شهادت حاجقاسم، روايتهاي ناصوابي در غيابش عليه او مطرح ميشود، به دور از مردانگي و شرافت است. اين روايتهاي ناصواب جز بيآبرو کردن راوي، نتيجهاي در پي نخواهد داشت و جايگاه سليماني فراتر از آن است که دامانش با اين حرفها آلوده شود. اينجا ديگر جنگ روايتها معتبر نخواهد بود. آنچه سليماني را در مقابل اين روايتها و غيبتهاي دزدانه مصون نگه ميدارد، خون او است. سليماني را خونش و بدن مطهر پارهپارهاش در مقابل اين بدگوييها مصون کرده است. خون سليماني و بدن تکهتکه شده او بزرگترين و معتبرترين شاهد اين واقعيت است که او جانش فداي ايران شد. خون سليماني مدال وطنپرستي او است. او سالها در بيابانهاي عراق و سوريه، در لبنان و در فلسطين براي تشکيل جغرافياي اسلام، براي دفاع از مظلوم، براي دفاع از مردم ايران، براي تامين امنيت ايران جانفشانيها کرد. روايتهاي فراواني در اين باره منتشر و گفته شده است؛ روايتهايي که ميگويد سليماني سالها بود کانديداي گلوله و کانديداي شهادت شده بود. تفاوت سليماني با کت و شلوارپوشهاي پرادعايي که همه چيز را بر مدار خودشان ميبينند، همين است. او کانديداي گلوله بود و اينها... او به آرزويش که شهادت بود رسيد و اينها را ببين به چه حضيضي افتادهاند!