سرمقاله ایران/ در انتظار معرفی برنامههای انتخاباتی

ايران/ « در انتظار معرفي برنامههاي انتخاباتي » عنوان يادداشت روزنامه ايران به قلم احمد خرم است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
کمتـــر از يــــک ماه و نيم ديگر تا انتخابات رياســــت جمهـــــوري سيزدهم باقي مانده و در اين مهلت زماني اندک نه تنها برنامه نامزدها که حتي ترکيب گزينههاي کانديداتوري هم مشخص نيست. با اين وضعيت فارغ از هر نتيجهاي در اين انتخابات بهلحاظ منطقي ميتوان در کارآمدي هر دولتي که سر کار بيايد با ديده شک نگريست. واقعيت اين است که در اين برهه زماني بيش از ادوار قبلي انتخابات، تلاش گروهها براي تشکيل دولت بعدي بيش از آنکه به تبيين و تدوين برنامه و راهکار کارشناسي وابسته باشد به درصدي از شانس و اتفاقاتي که عموماً پيشبيني پذير نيستند وابسته شده. کاملاً واضح است که ما هيچگاه مانند امروز بدون طرح برنامه توسط جريانها و نامزدها به سمت تغيير دولت نرفتهايم. وقوع اين وضعيت زمينههايي دارد که از مهمترين آنها نداشتن احزاب فراگير و قوي، کاستيهاي قانون انتخابات و ترديد درباره صلاحيت نامزدها تا روزهاي نزديک به انتخابات و تأثير تصميمات فرادولتي بر دولتهاست. به اين معنا که همين الان بخش زيادي از توجه جريانهاي سياسي براي دولت بعدي ناظر به اين است که تکليف برجام و سياست خارجي چه ميشود. با اين مسيري که ما به انتخابات رياست جمهوري نزديک ميشويم و هنوز هيچ خبري از برنامه جريانها و نامزدهاي آنها نيست، بايد منتظر اين باشيم که افراد باقي مانده در رقابت نهايي براي جلب نظر رأيدهندگان در آن بازه زماني کوتاه و معرفي و ايجاد محبوبيت براي خود روي به رفتارهاي هيجانانگيز انتخاباتي کنند.
چيزي که هر چند در اين بازه زماني کوتاه شايد رأيساز باشد اما اين رأيسازي هيچ ربطي به مباحث منطقي و محاسباتي نامزدها براي باز کردن گره مشکلات کشور ندارد. اين در حالي است که شرايط فعلي کشور بيش از هر زمان ديگري نيازمند ارائه و تبيين برنامههاي کارشناسي براي اداره مملکت توسط دولت بعدي است. به عبارتي سناريوهاي نامزدها ناظر به موقعيتهاي احتمالي کشور براي ۴ سال آينده است که بايد به زمينه اصلي رقابت پيش رو تبديل شود. بايد توجه داشت که در اين خصوص هم برخي شعارهاي کلي و سرفصلهاي بدون جزئيات نبايد با اصل برنامه که ناظر به اطلاعات و پيشنهادات جزئي است اشتباه گرفته شود.
ما تا همينجا وقت بسيار زيادي را براي تبيين برنامه توسط نامزدها از دست داديم. اما به نظر ميرسد که از اينجا به بعد دوستداران سرنوشت کشور بايد با جدا کردن خود از فضاي شعارهاي انتخاباتي و قطببنديهاي مرسوم در اين زمينه به سمت مطالبه برنامه از سوي جريانهاي حاضر در انتخابات و تجزيه و تحليل فني آن بروند. کما اينکه همين انتظار از رسانه نيز وجود دارد.
اين بدان معنا نيست که در نظامهاي حقوقي و دموکراسيهاي قدرتمند جهان، شعار نقشي در رقابت انتخاباتي ندارد. مسأله اين است که در آن نظامهاي حقوقي شعارهايهاي انتخاباتي کانديداها متصل به برنامههايي مشخص و تبيين شده براي جامعه هستند و پشت آنها خلأ وجود ندارد. اين از مهمترين تفاوتهاي فضاي انتخاباتي ما با اين نظامهاي حقوقي است که شعارهاي انتخاباتي ما کمتر داراي پشتوانه و زمينه برنامه هستند.
نکته ديگر هم اينکه حتي اگر برخي افراد حاضر در اين انتخابات که از قبل اعلام ورود کردهاند هم اکنون داراي برنامههاي تدوين شده باشند، باز هم جاي اين ايراد باقي است که چطور ميخواهند در يک بازه زماني بسيار کوتاه و آن هم زير سايه برخي هيجانات سياسي آن برنامه را به محک کارشناسي گذاشته و براي جامعه تشريح کنند؟ بنابراين اين ضعف مهم را بايد بهعنوان ضعفي که داراي ريشههاي ساختاري است بپذيريم و همزمان آگاه باشيم که تشکيل دولت با برنامههاي حداقلي و محک نخورده خود يک ضعف بزرگ است که ميتواند به ناکارآمدي منجر شود. واضح است دولتي که قبل از تشکيل براي آن برنامهاي مدون و مطابق چارچوبهاي کارشناسي تدوين نشده باشد در مرحله کار اجرايي با درصد زيادي از تلف شدن هزينههاي ملي و زمان مواجه ميشود. مضافاً اينکه طبيعي است چنين فرايندي مسأله اعتماد و سرمايه عمومي را هم رو به فرسايش ميگذارد و از جايي به بعد هيجانات رايج انتخاباتي هم نميتواند زمينهساز مشارکت بالاي شهروندان باشد.