سرمقاله جام جم/ اعتمادی که خاموش شد
جام جم/ « اعتمادي که خاموش شد » عنوان سرمقاله روزنامه جام جم نوشته محمدتقي حاجيموسي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
«علت اعتماد مردم اين است که ميبينند برقشان در شرايط تحريم و در تابستان قطع نميشود و وزارت نيرويي دارند که در طول هشت سال، ۲۰هزار مگاوات برق جديد براي کشور توليد کرده و ميکند. براي اينکه ميدانند آبشان در شرايط سخت کرونايي قطع نميشود و در طول هفت سال گذشته ۴۳سد ملي افتتاح شده و تا پايان اين دولت بيش از ۱۰۰سد ديگر نيز افتتاح خواهدشد.» اين جملهها را حسن روحاني، ۲۳ شهريور ۹۹،
در جلسه مجازي با دانشجويان بيان کرد. جملاتي که فارغ از منت گذاشتن بر سر مردم، تقريبا همهاش طي کمتر از يک سال، نقض شده و بخشهايي از آن هم که درباره ساختن سد است، مورد انتقاد شديد کارشناسان آب و محيطزيست است. همين چند جمله و نقض آن در اين فاصله کوتاه ميتواند عمق برنامهريزي و کار کارشناسي شده و توانايي پيشبيني آينده دولت را زير سوال ببرد، منتها ماجرا اين است که فقط حسن روحاني از اين حرفها نزده و در همه دولتها، تقريبا همه مسؤولان رده اول دولتي و وزرايشان، از اين حرفها زدهاند و به ما اطمينان دادهاند که مثلا فلان چيز ديگر گران نميشود، فلان چيز ناياب نميشود، فلان چيز صفي نميشود، فلان چيز قطع نميشود و... در همه اين سالها هيچ وقت هيچ کس برايش مهم نبود که در برنامههاي پنجساله توسعه کشور چه مواردي وجود دارد و حتي يک بنده خدايي گفت، اين برنامهها بلندپروازانه نوشته شده و رويابافي است! بله اين حرفها و برنامه داشتن براي ما و مسؤولان ما رويابافي است وقتي همه انرژي دولتها و مجلسها و سازمانها، صرف دعواهاي خودشان ميشود و اينکه بالاخره با آمريکا حرف بزنيم يا نه، زنان استاديوم بروند يا نه، مصدق ديکتاتور بود يا نه، زيرآب پسرعمه فلان مسؤول را بزنيم يا نه و بينهايت از اين دعواهاي ناتمام بيسرانجام که باعث شده سرمايههايمان هدر برود و اين وسط ما که در رسانه هستيم بنشينيم و حسرت بخوريم که براي بعضي از اين دعواها چقدر کاغذ سياه کرديم و مشکلات و چالشهاي اصلي را فراموش کرديم و حالا نشستهايم و غر ميزنيم که چرا برق قطع است و کولرها خاموش هستند و اين حرفها. اينکه برق قطع ميشود و هيچکس نميتواند جلوي کشت بيتکوين را بگيرد، قطعا تقصير دولت است اما يک سرش هم خود ما و مديران و مسؤولان هستيم که برايمان جذابتر است همه توانمان را بگذاريم و ته و توي زندگي يک آدم را دربياوريم ولي اينکه آب و خاک و جنگل و دشتمان از بين ميرود برايمان مهم نيست. برايمان مهم نيست در اين ۲۰ سال گذشته ميتوانستيم روي سقف همه خانهها نيروگاه خورشيدي ايجاد کنيم و نکرديم. ميتوانستيم از اين همه آفتابي که هر روز به زمين ميتابد استفاده کنيم و نکرديم و حالا هم که دم انتخابات شده باز رفتهايم سراغ اينکه چقدر به مردم ميتوان يارانه داد و فلان کس ۳۰سال پيش چي گفت و فلاني در پس لايه هفتاد و چندم ذهنش بالاخره به ما اعتقاد دارد يا نه و مطمئن باشيم که تا صد سال ديگر هم اوضاع به همين منوال ميگذرد و در تابستان ۱۴۲۰ بايد منتظر اعلام زمان قطعي برق باشيم و حواسمان باشد آن ساعت در آسانسور گير نکنيم. راستي! الان که برق قطع است، تکليف اعتماد مردم چه ميشود؟