این تمدیدهای اعصابخردکن

شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
زينب اسماعيليسيويري/ مذاکرهکنندگان براي مشورت به پايتختها بازگشتند. اين جمله مثلا خبري را در ماههاي گذشته و البته سالهاي اخير به دفعات شنيدهايم. چه زمان مذاکرات هستهاي و اکنون که گفتوگوهايي براي احياي برجام در وين در حال انجام است.
شما فکر ميکنيد چرا به دفعات مهلت مذاکره تمديد ميشود؟ چرا توافق اينهمه دور از دسترس است؟ حتما اين موضوع دلايل متعددي دارد اما ميتوان برخي از آنها را برشمرد و به آنچه اکنون در وين در حال انجام است و در تهران بايد تصميمگيري شود، پرداخت.
آنچه اکنون در حال مذاکره است همان برجام است، توافق جامعي که بين ايران و کشورهاي 1+5 تيرماه سال 94 به دست آمد و اکنون قرار است راهي براي احياي همان توافق به دست آيد. راهي براي انتفاع ايران از لغو تحريمها و روابط اقتصادي سالم براي کشور و لغو همه مسيرهايي که ادعاي خطرناکبودن برنامه هستهاي ايران را ثابت ميکند.
اما بدون شک اين نوبت اين کار از جهاتي سختتر و از جهاتي راحتتر است. اکنون متن اوليهاي وجود دارد و قرار است به همان متن بازگردند و از اين منظر شرايط مذاکره نسبت به نوبت قبل اندکي سهلتر است. اما از همين منظر کار ميتواند سختيهايي هم داشته باشد. آنهم خروج ترامپ از برجام و کاهش گامهاي محدوديت در برنامه هستهاي ايران است. يعني وضعيت برنامه هستهاي ايران اکنون با آنچه در فاصله 13 فروردين 94 تا 24 تيرماه همان سال از لوزان تا وين مورد مذاکره قرار گرفت تفاوتهايي يافته است. حجم اورانيوم غنيشده، ميزان و سطح سانتريفيوژها تغيير يافته و همه اينها نحوه توافق را متفاوت و پيچيده ميکند. درمورد سختي مذاکره با 1+5 بسياري از کارشناسان و استادان سخن گفتهاند، در اين مبحث بايد اين نکته را هم افزود که وقتي کشورهاي متعددي را درگير پرونده خود کرديم، متوجه تبعات آن نبوديم. زماني که در نوبت اول ايران بر سر برنامه هستهاي خود در سعدآباد به توافق رسيد، طرفين مذاکره سه کشور اروپايي و مسئول سياست خارجي اتحاديه بودند، اما درست استفادهنکردن از فرصت سعدآباد و قطعنامههاي متعدد تحريمي بعد از آن، مسير را براي ورود آمريکا، روسيه و چين به پرونده هستهاي ايران باز کرد.
اما وقتي شش کشور قدرتمند و صاحب سخن در جهان در عرصه روابط بينالملل، انرژي، اقتصاد و انرژي هستهاي را روي ميز مذاکره با خود مينشانيم و يک نماينده هم از بخش سياست خارجي اتحاديه اروپا مسئول هماهنگي مذاکرات ميشود يعني به چندين عضو نقش دادهايم و بايد به سخن آنها گوش دهيم و برايشان نقش در مذاکره قائل شويم. نميتوان تنها براي آنها صندلي در نظر گرفت ولي حق اظهارنظر براي آنها در نظر نگرفت. طبيعتا آنها که از نيمه فروردين 1400 و در پنج نوبت به وين رفتهاند تا درمورد موضوع هستهاي ايران پاي ميز مذاکره بنشينند، هرکدام منظري، منافعي و اهدافي براي خود دنبال ميکنند. هيچيک براي انتفاع ايران ساعتها پاي آن ميزهاي مستطيل مذاکراتي نمينشيند.
در فايل صوتي لورفته از محمدجواد ظريف او از نقش روسيه در جريان مذاکرات هستهاي سخن گفت. اکنون با ممانعت قائلشدن درمورد مذاکره مستقيم با طرف آمريکايي نقش ميانجي را روسيه ايفا ميکند، خب همين يکي از پيچيدگيهاي مذاکره است که هر دو طرف بايد سطح اعتمادشان به اين نقش ميانجي را در هر رفتوآمد مذاکراتي عيارسنجي کنند. محتوا را بررسي و با معياري که پايتخت ارائه کرده همسانسازي کرده و مسير را دنبال کنند. راهي که در صورت مذاکره مستقيم کوتاهتر طي ميشد.
اکنون فضاي انتخابات بر عمده شئون کشور تأثيرگذار است، در حالي که اگر طيف منتسب به دولت کانديدايي داشت اين فضا پرالتهابتر ميشد اما صافي شوراي نگهبان اين مسير را صاف کرد. با اين اوصاف حتما برداشتهشدن تحريمها و قدرتگرفتن دوباره برجام ميتواند در اين فضا تأثيرگذار باشد، در اين شرايط نهادهاي تصميمگير داخلي ممکن است ملاحظاتي را در نظر داشته باشند؛ زيرا وزير خارجه و رئيسجمهور به عنوان مدافعان برجام در شوراي امنيت ملي صاحب يک رأي هستند و اکنون بر کسي پوشيده نيست که شورا و دبير آن بر مسير مخالف برجام ساز مينوازند. اگرچه ملاحظاتي که رهبري در اين دوره زماني ممکن است درمورد مذاکرات هستهاي و توافق احتمالي داشته باشند، فعلا روشن نيست که احتمالا براي مخفيانهبودن مذاکرات ضروري به نظر ميرسد. با اين حال، فرايند و مسير تصميمگيري، نهادهايي که در موضوع هستهاي ايران دخيل شدهاند، رفت و برگشتهاي تصميمگيري و نهايتا مصالح داخلي کشور و حتي چرخش با برخي بازيهاي سياسي داخلي و... همه و همه ميتواند مسير تصميمگيري در داخل را کند کنند.
اما وقتي مذاکره تمديد ميشود پنهانيترين ولي بديهيترين مفهوم آن اين است که طرفين نشانههايي از دستيابي به توافق را روي ميز اين مذاکره ميبينند. اگر هيچ نشانه دلگرمکنندهاي ديده نميشد بدون شک تمديدي در کار نبود.
مذاکره به ذات خود بدهبستان و تعامل بر سر موضوع يا موضوعاتي است که نياز به چانهزني، بالا و پايين کردن و تنظيم برنامه و محتواي توافق و... دارد.
پس از آن، ديپلماتها و مذاکرهکنندگان در آن مذاکره زيست ميکنند. آنها تمام زير و بالاي موضوع، حدود و ثغور چانهزني بر آن را بايد بدانند و دست طرف مقابل را بايد بخوانند. حدس بزنند او چه گزينهاي را رو ميکند و پاسخ او چه بايد باشد. در اغلب دانشگاههاي معتبر که روابط بينالملل در آن تدريس ميشود، ديپلماتها دورهاي ميگذرانند که به فرد آموزش ميدهد جاي طرف مقابل خود بنشيند و با خود و استدلالهاي خود جدل کند.
اما اين همه موضوع نيست؛ تقريبا در هر مذاکرهاي مقاومت نشاندادن روي هدف و تا آخرين فرصت زماني پافشاري بر مواضع و تلاش براي قانعکردن طرف مقابل رخ ميدهد. آنچه طرف مقابل ميدهد، قابل ستاندن است نه آنچه نميدهد.
پايتخت بايد تصميم بگيرد با دادهاي که اکنون روي ميز گذاشته شده، قانع شود يا همچنان بر موضع خود پافشاري کند يا ميز مذاکره را ترک کند. همانگونه که در برجام و در تيرماه 94 انجام شد.