ایالات متحده در حال بیرون آمدن از پوسته انزواست

اعتماد/مصاحبه محمدحسين لطفالهي با علي اکبر فرازي- اجلاس سه روزه گروه هفت در انگليس در شرايطي برگزار شد که اين اجلاس، اولين نشست گروه هفت پس از روي کار آمدن دولت جديد امريکا و آخرين نشستي بود که با حضور آنگلا مرکل به عنوان صدراعظم آلمان برگزار ميشد. در اين نشست هفت کشور صنعتي جهان توافق کردند که يک ميليارد دوز واکسن کرونا به کشورهاي فقيرتر اعطا کنند و علاوه بر آن ايالات متحده پيشنهاد داد که بودجهاي 40 تريليون دلاري براي مقابله با طرح «کمربند – جاده» چين در دستور کار گروه هفت قرار گيرد. نيويورکتايمز گزارش کرد، بايدن در حالي اين طرح را پيشنهاد داده است که کاخ سفيد به هيچ تعهد مالي براي تامين چنين بودجه هنگفتي براي مقابله با نفوذ رو به رشد چين اشاره نکرده است و اختلاف نظر شديدي بين ايالات متحده و همپيمانان اين کشور در زمينه نحوه مقابله با قدرت رو به رشد چين در جهان وجود دارد. «اعتماد» در گفتوگو با علياکبر فرازي، سفير پيشين ايران در روماني و تحليلگر مسائل بينالمللي به بررسي نتايج اين اجلاس پرداخته است که در ادامه ميخوانيد.
اين اولين نشست سران گروه هفت بود که پس از رفتن ترامپ از کاخ سفيد برگزار ميشد و جو بايدن رييسجمهور جديد ايالات متحده فرصت داشت تا نشان دهد واقعا «بازگشت ديپلماسي» اتفاق افتاده است. از نگاه شما او تا چه اندازه توانست از اين اجلاس براي اين منظور بهره ببرد؟
اجلاس گروه هفت در انگليس اولين فرصت جدي بايدن بود تا به صورت حضوري و چهره به چهره به پيشبرد اهداف ديپلماتيک دولت خود بپردازد. اين دور از اجلاس را ميتوان گفت که از دو نگاه و دو جنبه داراي اهميت فراواني بود و رييسجمهور ايالات متحده نيز نسبت به اهميت آن آگاهي داشت. اول اينکه مسائل و موضوعات مورد بحث و تاثيرات آن روي ديگر کشورها اهميت بسياري داشت و از همين رو با جديت نتايج و دستاوردهاي نشست از سوي رسانهها پيگيري ميشد. رهبران گروه هفت در اين سه روز از محيط زيست و بحران تغييرات اقليمي گرفته تا مساله همکاري بينالمللي براي مقابله با همهگيري کوويد 19 و همچنين تلاش براي مهار چين را مورد بحث و بررسي قرار دادند. از سوي ديگر، اين اجلاس نمادي از پايان ترامپيسم و خداحافظي ايالات متحده از رويکرد يکجانبهاي بود که به ايجاد شکاف ميان واشنگتن و متحدان آن منجر شده بود. در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ، ايالات متحده نگاه مثبتي به چندجانبهگرايي و همکاري با ديگر کشورها و نهادهاي بينالمللي به منظور دستيابي به اهداف خود نداشت و ترجيح ميداد بدون توجه به منافع متحدانش سياستهاي خود را به هر وسيلهاي اجرا کند. استفاده از ابزارهايي نظير زور و تحريم در تهديد دوستان و رقبا و پافشاري بر يکجانبهگرايي باعث شده بود امريکا به مرور نقش امريکا در تصميمگيريها و تصميمسازيهاي بينالملل کاهش يابد و کاخ سفيد دچار نوعي انزوا شود. حالا با برگزاري نشستهايي که در آن 6 کشور مهم جهان در سطح روساي دولت حضور مييابند و نقشآفريني فعال و موثر ايالات متحده به نظر ميرسد شرايط تغيير کرده و دولت بايدن توانسته گامهايي در مسير تغيير نگاه ديگر کشورها به ايالات متحده بردارد. حتي ميتوان گفت امريکا آرام آرام در حال خروج از پوسته انزوا و عزلتي است که ترامپ ايجاد کرده بود و ميخواهد درصدد بازپسگيري نقش خود در صحنه بينالمللي باشد.
آيا رويکرد کنوني ايالات متحده ميتواند باعث شود اين کشور جايگاه سابق خود را در عرصه بينالمللي باز پس گيرد؟
دوره جديد روابط بينالملل دورهاي متفاوت با دوره پيش از روي کار آمدن دونالد ترامپ در ايالات متحده است. در اين دوره بازيگران تاثيرگذار تلاش دارند بيشتر توسعه روابط و تقويت نهادها و اتحادهاي منطقهاي و مبتني بر منافع ملي خود را دنبال کنند و ديگر اينگونه نيست که تصميمگيري در کشورها و نهادهاي بينالمللي صرفا به خواست ايالات متحده و در راستاي منافع امريکا صورت گيرد. اين موضوع به ويژه در خصوص اروپاييها صدق ميکند، آنها ديگر لزوما تابع امريکا در همه زمينهها نخواهند بود و بيشتر تلاش خواهند کرد که ضمن حفظ روابط و همکاريها با امريکا، از راههاي ديگر پيشبرد سياستها و منافع خود را دنبال کنند. با اين وجود، نميتوان انکار کرد که همين تغيير رويکرد ايالات متحده و بازگشت اين کشور از مسير يکجانبهگرايي تاثيري مثبت روي جهان دارد؛ چراکه در شرايط فعلي جهان و در حالي که ضرورتي جدي براي همکاري کشورهاي قدرتمند در راستاي مقابله با بحرانهاي بينالمللي نظير بحران اقليمي، بحران اقتصادي و همهگيري کوويد 19 وجود دارد، غيبت هر يک از بازيگران اصلي ميتواند مضر تلقي شود. شما در موضوع توافق آب و هوايي پاريس يا توافق هستهاي ميبينيد که پس از خروج امريکاي ترامپ، جهان تصميم گرفت اين توافقها را حفظ کند و امريکا منزوي شد اما در مقابل اجراي اين توافقها نيز با مشکلاتي جدي مواجه شد و اکنون با بازگشت دولت بايدن به توافق آب و هوايي پاريس و تلاش براي احياي برجام، امکان اجراي خوب و دوباره آنها فراهم شده است. معطل ماندن توافق پاريس و برجام به جامعه جهاني ميرسيد و احياي آنها نيز سودش به جهان ميرسد. پس بازگشت امريکا به مسير چندجانبهگرايي سودمند است، اما بعيد است امريکا بتواند نقش سابق خود را باز پس گيرد، چراکه شرايط و ضوابط بينالملل تغييراتي جدي داشته است.
تحليلگران يکي از چالشهاي همکاريهاي بينالمللي و ساختارهايي نظير گروه هفت را سنگيني کردن سايه ترامپ بر سر اين همکاريها ميدانند. به نظر شما امکان بازگشت ترامپ يا کساني شبيه به ترامپ چه تاثيري در رويکرد کشورهاي عضو گروه هفت داشته است؟
ظهور ترامپ و ترامپيسم در امريکا ضررهاي بسياري براي جهان داشت اما بزرگترين ضررش اين بود که به اروپاييها و ساير کشورهاي متحد امريکا نشان داد، سياست بلندمدت ايالات متحده در قبال آنها ممکن است خيلي سريع و با ظهور يک ترامپ تغيير کند. توقع اروپا و متحدان امريکا از جنگ جهاني دوم به اين سو اين بود که در پي همکاريهاي مشترک، منافع مشترک در تصميمگيريها مدنظر قرار گيرد. ترامپ يا کسي شبيه به او توجهي به منافع کشورهاي متحد ايالات متحده ندارد و صرفا بر اساس منافع واشنگتن تصميم ميگيرد؛ همين امر موجب ميشود نگراني اروپاييها و کشورهاي گروه هفت از ظهور چنين فردي همچنان ادامه داشته باشد. حالا هم هرچند دونالد ترامپ در انتخابات رياستجمهوري 2020 شکست خورده و از کاخ سفيد رفته اما امکان بازگشت او و افرادي نظير او در انتخابات بعدي همچنان وجود دارد. همين سبب شد که اروپا و کشورهاي گروه هفت به سادگي به حرفهاي رييسجمهور ايالات متحده اعتماد نکنند و به تبع آن بايدن نيز کار سختي براي اقناع شرکاي اروپايي و متحدان ديگر در مسير همکاريهاي مشترک خواهد داشت. يکي از تبعات اين بياعتمادي اين است که اروپاييها و ساير بازيگران قدرتمند، تلاش خواهند کرد تا استقلال بيشتري پيدا کنند و از اتکاي خود به واشنگتن بکاهند. از همينرو هرچند دوستي و همکاريها با امريکا ادامه خواهد داشت، اما رويکرد آلترناتيوي نيز به صورت همزمان دنبال خواهد شد تا در صورت ظهور يک ترامپ جديد اتفاقات گذشته تکرار نشود.
در اين دور از اجلاس گروه هفت، از دو موضوع توافق براي اهداي يک ميليارد دوز واکسن کرونا به کشورهاي فقيرتر و همچنين پيشنهاد طرح 40 تريليون دلاري به منظور مقابله با طرح «کمربند – جاده چين» به عنوان جديترين موضوعات ياد ميشود. ارزيابي شما از نتايج اين اجلاس چيست؟
دستاورد اول يعني توافق براي اهداي يک ميليارد دوز واکسن کرونا به کشورهاي با سطح درآمد کمتر، بيشتر شبيه به يک کار نمايشي است. کشورهاي پيشرفته و صنعتي جهان در موضوع واکسن کرونا و همکاري بينالمللي براي مقابله با پاندمي کوويد 19 عملکردي بسيار بد داشتند. آنها بهرغم اينکه مدام شعار ميدادند به مقابله با اين پاندمي در همه جاي دنيا از جمله در کشورهاي فقير توجه شود تا امکان مقابله با آن وجود داشته باشد، در عمل نه تنها کمکي به کشورهاي فقيرتر نکردند، بلکه با خودخواهي صرفا تلاش کردند تا در کشور خود پاندمي را متوقف کنند. اهداي يک ميليارد دوز واکسن نيز اقدامي نمادين است، چراکه همانگونه که پيشتر رهبران پيشين جهان به عنوان مطالبه از رهبران گروه هفت مطرح کرده بودند، براي کنترل همهگيري کرونا به مقدار بسيار بيشتري واکسن نياز است و از سوي ديگر وقتي ساز و کاري براي انجام اين موضوع اعلام نميشود، نميتوان اميد داشت که اين طرح حتما به نتيجه برسد. موضوع اصلي اجلاس به نظر من موضوع چين بود که در قالب پيشنهاد40 تريليون دلاري براي مقابله با طرح «کمربند – جاده» بروز و ظهور پيدا کرد. از مدتها پيش از برگزاري اجلاس گروه هفت، مشخص بود که براي ايالات متحده محدود کردن چين در همه زمينهها يک اولويت است و به نظر ميرسد تلاش واشنگتن در اجلاس گروه هفت نيز دقيقا بر همين موضوع متمرکز بود.
يکي از راهبردهاي ايالات متحده براي مقابله با چين، همانطور که اينبار نيز از سوي رييسجمهور امريکا در نشست گروه هفت به آن اشاره شد، ايجاد دوقطبي دموکراسيها در برابر کشورهاي خودکامه است. اين راهبرد چقدر ميتواند در پيشبرد اهداف ايالات متحده کمککننده و موثر باشد؟
ايالات متحده سالهاست از اين روش براي از ميدان به در کردن رقباي خود بهره ميبرد. آنها از زمان جنگ جهاني دوم به بعد از اين راهبرد عليه بسياري از کشورهاي رقيب استفاده کردند و کوشيدند با ترسيم دو اردوگاه فرضي آزاديخواهي و استبداد به اهداف خود در تضعيف کشور رقيب دست پيدا کنند. اکنون اما بعيد ميدانم که اين راهبرد بتواند در مسير مهار قدرت رو به رشد چين موثر باشد. چينيها خيلي هوشمندانه با سرمايهگذاريهاي دقيق جلو ميروند و در يارگيريهاي بينالمللي زماني که حرف سرمايهگذاريها و کمکهاي اقتصادي بسيار مطرح باشد، کشورها نميتوانند آن را ناديده بگيرند و به جاي تامين منافع اقتصادي خود، تحت تاثير شعارهايي نظير خودکامه بودن چين قرار گيرند.
در موضوع مهار چين نقش اروپاييها و ساير متحدان امريکا چيست و آنها چه سياستي را در پيش خواهند گرفت؟
اروپاييها سراغ يک بازي دوگانه خواهند رفت. آنها در موضوع شوروي علنا به بلوک امريکا پيوستند و در مقابل شوروي قرار گرفتند اما اکنون ديگر بحث غلبه ايدئولوژيها مطرح نيست و بحث همکاريهاي اقتصادي مطرح است. به همين دليل پيشبيني من اين است که رويکرد يکجانبه چينهراسي و ايستادن کامل در کنار امريکا رويکرد انتخابي اروپا نخواهد بود. چينيها با ابزار همکاري و تعامل پيش ميروند و اطمينان ميدهند که خطري از جانب آنها غربيها را تهديد نخواهد کرد. اين موضوعي است که حقيقت آن در آينده روشن ميشود و بايد ديد کشورهاي اروپايي چه پاسخي به پيشنهادهاي امريکا در راستاي مهار چين دهند.
اجلاس گروه هفت نمادي از پايان ترامپيسم و خداحافظي ايالات متحده از رويکرد يکجانبهاي بود که به ايجاد شکاف ميان واشنگتن و متحدان آن منجر شده بود. در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ، ايالات متحده نگاه مثبتي به چندجانبهگرايي و همکاري با ديگر کشورها و نهادهاي بينالمللي به منظور دستيابي به اهداف خود نداشت و ترجيح ميداد بدون توجه به منافع متحدانش سياستهاي خود را به هر وسيلهاي اجرا کند.
نميتوان انکار کرد که همين تغيير رويکرد ايالات متحده و بازگشت اين کشور از مسير يکجانبهگرايي تاثيري مثبت روي جهان دارد؛ چراکه در شرايط فعلي جهان و در حالي که ضرورتي جدي براي همکاري کشورهاي قدرتمند در راستاي مقابله با بحرانهاي بينالمللي نظير بحران اقليمي، بحران اقتصادي و همهگيري کوويد 19 وجود دارد، غيبت هر يک از بازيگران اصلي ميتواند مضر تلقي شود.
توافق براي اهداي يک ميليارد دوز واکسن کرونا به کشورهاي با سطح درآمد کمتر، بيشتر شبيه به يک کار نمايشي است. کشورهاي پيشرفته و صنعتي جهان در موضوع واکسن کرونا و همکاري بينالمللي براي مقابله با پاندمي کوويد 19 عملکردي بسيار بد داشتند.
هرچند دونالد ترامپ در انتخابات رياستجمهوري 2020 شکست خورده و از کاخ سفيد رفته اما امکان بازگشت او و افرادي نظير او در انتخابات بعدي همچنان وجود دارد. همين سبب شده که اروپا و کشورهاي گروه هفت به سادگي به حرفهاي رييسجمهور ايالات متحده اعتماد نکنند.
در يارگيريهاي بينالمللي زماني که حرف سرمايهگذاريها و کمکهاي اقتصادي بسيار مطرح باشد، کشورها نميتوانند آن را ناديده بگيرند و به جاي تامين منافع اقتصادي خود، تحت تاثير شعارهايي نظير خودکامه بودن چين قرار گيرند.