آیا آمریکا به دنبال غرق کردن چین و روسیه در باتلاق خاورمیانه است؟

انتخاب/متن پيش رو در انتخاب منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
وائل عصام- القدس العربي/ بسياري از تحليلگران سوالاتي را در مورد شکل خاورميانه پس از کاهش نفوذ ايالات متحده در آن و نيز در خصوص قدرت قطبهاي بين المللي رقيب واشنگتن در ايفاي نقشي فعال، مطرح مي کنند.
درست است که آمريکا از کاهش نفوذ قديمي خود در منطقه خوشحال نيست، اما اصراري هم براي ماندن و تحمل خسارتهاي بيشتر ندارد، حتي برخي معتقدند که واشنگتن ممانعتي با ورود روسيه و چين به منطقه ندارد، به اين دليل ساده که دولت آمريکا درگيريهاي نژادي و طايفه اي در خاورميانه را زمينه ساز مناسبي براي به فرسايش رفتن قدرت رقباي بين المللي خود از جمله روسيه و چين مي داند.
در يک مقاله جالب توجه که در نشنال اينترست به قلم کريستوفر موت، نويسنده آمريکايي متخصص روابط بين المللي به چاپ رسيد، مي بينيم که نويسنده معتقد است منطقه خاورميانه جايزه اي نيست که از گرفته شدن آن از سوي ديگران بترسيم، بلکه اين منطقه يک بار گران است که بايد مايل باشيم بدترين دشمنان ما آن را تحمل کنند.
آيا خاورميانه واقعا تا اين حد در چشم آمريکايي ها منفور شده که نگران از دست دادن نفوذ خود در آن نيستند؟ و حتي آن را باتلاقي براي دشمنان خود مي دانند؟ آيا دلايل قانع کننده اي براي اين تصور آمريکا وجود دارد؟
تفکري که در اغلب نوشته هاي تحليلگران غربي وجود دارد مبني بر آن است که توسعه نفوذ آمريکا در خاورميانه، ديگري فايده اي براي واشنگتن ندارد و قواي جهاني ديگر بايد از تجربه شکست خورده آمريکا درس بگيرند يا اينکه اين تجربه را تکرار کنند و مسئوليتش را هم بپذيرند. شايد لازم به ذکر باشد که بگوييم نگراني قديمي آمريکا آن بود که اتحاد شوروي، به منطقه خاورميانه که از نفت زيادي برخوردار است، برسد، در حالي که اين منطقه يکي از ارکان اصلي سياست واشنگتن در دوران جنگ سرد بود. همانطور که در دوره رياست جمهوري کارتر، پس از حمله شوروي به افغانستان، کارتر شوروي را تهديد کرد که مانع از نفوذ آن به منطقه خليج فارس مي شود. در آن زمان، نظام ايران به متحد شوروي تبديل نشد و دخالت شوروي در افغانستان به تضعيف بين المللي مسکو انجاميد، يعني همان چيزي که امروز آمريکايي ها به آن اميد دارند.
به عقيده کريستوف موت، در درگيري بين افغانستان و روسيه، روسيه موفق به مقابله با باتلاق افغانستان نشد و شکست خورد. وي مي افزايد: «نبايد اين مساله را ناديده گرفت که روسيه و چين نمي توانند نيروهاي منطقه اي و طايفه اي که براي حضور آمريکا در خاورميانه خطرساز شدند را در نظر نداشته باشند، علاوه بر اينکه دو ارتش روسيه و چين، نسبت به آمريکا از قدرت کمتري براي به راه انداختن جنگهايي براي اشغال برخوردارند، به همين دليل منطقي است که به دشمنانمان که وارثان نا امنيها و درگيريهاي منطقه هستند، خوشامد بگوييم».
موت معتقد است که روسها و چيني ها اگر تجربه دخالت واشنگتن در منطقه در دهه هاي اخير را در نظر داشته باشند، به سادگي عقب نشيني را انتخاب مي کنند و به سمت مسير درست تري براي تمرکز اقتصادي خود حرکت مي کنند.
اين تزها در مورد ضرورت فرار از خاورميانه بحران زده، جديد يا نادر نيست، بلکه بسياري از تحليلگران و سياستگذاران اين مساله را مطرح کرده اند و همين مساله مستلزم آن است که خوانش درست و تفصيلي از درگيريهايي داشته باشيم که منطقه را به فرسايش برده است، تا به اين شکل از دخالتهاي خارجي و فتنه افکني ها که حتي قبل از به وجود آمدن ايالات متحده و کشف قاره آن هم وجود داشته و منطقه را وارد گردابي مداوم کرده، جلوگيري کنند.
درست است که آمريکا يک دولت بزرگ است، اما قدرت آن در محيطهاي متشنجي به تحليل مي رود که در آنها از متحدان منطقه اي قوي خبري نيست.