نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

نشنال اینترست: چرا افغانستان در معرض فروپاشی است؟

منبع
فرارو
بروزرسانی
نشنال اینترست: چرا افغانستان در معرض فروپاشی است؟

فرارو/متن پيش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرين خبر به معناي تاييد آن نيست

پايگاه خبري "نشنال اينترست" در گزارشي به دلايل اصلي وقوع بحران امنيتي کنوني در افغانستان و پيشروي‌هاي قابل توجه "طالبان" در اين کشور پرداخته و به طور خاص چهار دليل اصلي را در اين رابطه مورد اشاره قرار داده است.

نشنال اينترست در اين رابطه مي‌نويسد: «همچون وضعيت عراق در سال ۲۰۱۱، خروج نيرو‌هاي نظامي خارجي از افغانستان نيز در اين اين کشور يک خلا امنيتي ايجاد کرده که عملا وضعيت در افغانستان را به حالتي هشدار‌دهنده رسانده است. گروه طالبان همزمان با خروج نيرو‌هاي آمرکيايي و ناتو از افغانستان، تا حد زيادي در پيگيري دستورکار‌هاي خود جسورتر شده اند و تاکنون بيش از ۱۲۰ منطقه (ولسوالي، معادلِ شهرستان در تقسيمات کشوري افغانستان) از مجموعِ ۳۸۷ منطقه اين کشور را در کنترل خود گرفته اند. طالبان همچنين گذرگاه‌هاي مرزي مهم افغانستان در مرز‌هاي مشترک اين کشور با تاجيکستان و ترکمنستان در شمال، با ايران در غرب، و پاکستان در جنوب اين کشور را به تسخير خود درآورده اند و به نوعي نظام سياسي افغانستان را با محاصره‌اقتصادي مواجه کرده اند. پيشروي‌هاي طالبان در مدت کوتاه اخير، بسيار شوکه کننده بوده و به نوعي يادآورِ بي نظمي و هرج و مرجي است که گروه داعش در سال ۲۰۱۱ در عراق ايجاد کردند.

به گزارش فرارو، در شرايط کنوني، عملا افغانستان و همچنين منطقه خاورميانه، با نوعي "بحران انساني" رو به رو است که پيش از اين نيز راجع به آن هشدار‌هاي فراواني داده شده بود. در اين ميان، چهار مولفه اساسيِ تاکتيکي، عملياتي، راهبردي و سياسي وجود دارند که در نوع خود دلايل اصلي پيشروي‌هاي اخير طالبان در خاک افغانستان و شکست دولت اين کشور را توضيح مي‌دهند. در ادامه به اين مولفه‌ها اشاره مي‌شود.

تمرکز نامتوازن نيرو‌ها
مقر و پناگاه اصلي گروه طالبان از سال ۱۹۹۴ که اين گروه ايجاد شد، مناطق جنوبي و جنوب شرق افغانستان و در جوار مرز‌هاي اين کشور با پاکستان بوده است. از اين رو، بسياري از نيرو‌هاي امنيتي افغانستان به نحو گسترده‌اي در اين مناطق مستقر شده اند که اين مساله موجب شده تا بخش‌هاي مرکزي، شمالي و غربي افغانستان، کاملا آسيب پذير شوند. براي مثال، از هر شش نيروي ارتش ملي افغانستان، چهار نفر در ولايات جنوب و جنوب شرق افغانستان نظير پکتيا، قندهار، هلمند و ننگرهار مستقر هستند. اين در حالي است که تنها يک نفر در بخش‌هاي شمالي و يک نفر در بخش‌هاي غربي و به طور خاص در ولايت هرات که با ايران هم مرز است، مستقر شده اند. اين مساله حقيقتا يک چالش براي افغانستان به شمار مي‌رود. خروج نيرو‌هاي خارجي از افغانستان نيز عملا موجب شده تا نقاط ضعف ارتش افغانستان خود را نشان دهند و طالبان هم توانسته با بهره گيري از آن‌ها (و همچنين با بهره گيري از چينش نامتوازن نيرو‌هاي امنيتي دراين کشور)، پيشروي‌هاي زيادي را در خاک افغانستان انجام دهد.

در اين راستا شاهد بوديم که همزمان با خروج نيرو‌هاي خارجي از افغانستان، شمال اين کشور شاهد پيشروي‌هاي سريع طالبان بود. ارتش افغانستان حتي در شناسايي نقاط ضعف خود و پوشش سريع آن‌ها نيز با ناکامي رو به رو شد و نتوانست واکنش‌هاي قاطعي را در برابر طالبان از خود نشان دهد. عدم نشان دادنِ واکنش به موقع در برابر طالبان نيز عملا يکي ديگر از ضعف‌هاي نيرو‌هاي امنيتي افغنستان بود که راه را براي طالبان جهت کنشگري در خاک افغانستان هموار کرد.

فقدانِ فرماندهيِ با ثبات مرکزي
در ۱۰ ماه گذشته، وزير دفاع افغانستان به طور کلي از صحنه جنگ در افغانستان غائب بوده است. به دليل تنش‌هاي سياسي فراوان در دولت افغانستان، "اشرف غني" رئيس جمهور افغانستان به عَمد، پست وزارت دفاع افغانستان را خالي نگه داشت و در نهايت شاهد بوديم که اين رويکرد موجب شد تا نيرو‌هاي ارتش ملي افغانستان با حملات طالبان رو به رو شوند و آسيب‌هاي جدي متوجه افغانستان شود.

در پشت پرده، خودِ اشرف غني مسووليت جنگ را بر عهده گرفته است. وي کنترل ارتش افغانستان را با همکاري شماري از دستياران غيرنظامي خود و افرادي که اساسا تجربيات نظامي چنداني ندارند به دست گرفته است. اشرف غني بار‌ها فرماندهي ارتش را با تغييراتي رو به رو کرد که از جمله اين تغييرات مي‌توان به تغيير رئيس ستاد ارتش اشاره کرد که صرفا با اهداف سياسي صورت گرفته است. اين مسائل موجب شده اند تا فرماندهي ارتش افغانستان با يک ثبات در امر فرماندهي رو به رو نباشد و مدام با بي نظمي رو به رو شود. بدتر از همه اينکه در بحبوحه بحران، رئيس جمهور افغانستان، وزير داخله (وزير کشور) اين کشور را نيز اخراج کرد که اين مساله نيز وضعيت امنيتي در افغانستان را با هرج و مرج بيشتري همراه نمود.

در اين راستا به دليل فقدان فرماندهي مرکزي باثبات در افغانستان شاهد بوديم که بسياري از فرماندهان نظامي، تصميمات جداگانه‌اي را اتخاذ مي‌کردند که اين مساله خود موجب پيشروي‌هاي سريع‌تر طالبان در خاک افغانستان شده است. هنگامي که اشرف غني وزراي دفاع و داخله جديد را نيز منصوب کرد، کمي دير شده بود و طالبان عملا پيشروي‌هاي زيادي را در افغانستان انجام داده بودند.

درگيري‌هاي سياسي و رهبري سياسيِ ضعيف
درگيري‌هاي سياسي قابل توجه در چهارچوب رهبري سياسي افغانستان، نقش قابل توجهي در ايجاد وضعيت بحراني در اين کشور داشته است. امري که حتي دولت بايدن و مشاوران و دستياران آن در مساله افغانستان را نيز تا حد زيادي شوکه کرده است. آن‌ها به هيچ عنوان انتظار نداشتند که طالبان با سرعتي بالا بتواند بخش‌هاي قابل توجهي از خاک افغانستان را در کنترل خود بگيرد.

با اين همه، درگيري‌هاي سياسي در افغانستان که به طور خاص در پي انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۱۹ و ادعاي پيروي همزمانِ اشرف غني و عبدالله عبدالله در اين کشور، بار ديگر به اوج خود رسيدند و حتي در اين ميان شاهد برگزاري دو مراسم سوگند رياست جمهوري جداگانه نيز در اين کشور بوديم، همه در وخيم‌شدنِ وضعيت افغانستان، ايفاي نقش کرده اند.

با اين همه، رئيس جمهور افغانستان اشرف غني نيز اطراف خود را با جمعي از دستياران وفادار به خودش که عمدتا بي تجربه بودند، پُر کرد. اکثر اين افراد که از هم ولايتي‌هاي اشرف غني بودند، عملا در پيشبرد تصميم‌ها و سياست‌هايي نقش داشتند که در نوع خود تا حد زيادي، کليت قوميت‌ها و جوامع گوناگون افغانستان را در نظر نمي‌گرفتند. اين مساله آن هم در کشوري که به شدت از حيث قوميتي متنوع است، نکته چندان مثبتي نيست و مي‌تواند خود توليد منازعه و درگيري کند.

همين مساله عملا افغانستان را وارد چرخه‌اي از منازعات سنگين داخلي کرده که در نوع خود تضعيف ارتش ملي اين کشور را نيز به دنبال داشته است. در واقع، چينشِ سياسي در افغانستان به گونه‌اي است که عملا درگيري‌هاي داخلي در اين کشور را به نحو قابل توجهي تقويت مي‌کند.

فقدان پشتيباني هوايي و لجستيکي در افغانستان
بسياري از مناطقي که ارتش ملي افغانستان در اين کشور تحت کنترل خود دارد، لزوما از استحکامات نظامي خوب و همچنين پشتيباني‌هاي نظامي کافي برخوردار نيستند. اين مساله عملا آن‌ها را به اهدافي ساده براي طالبان تبديل کرده است. راهبرد طالبان جهت تصرف مناطق روستايي، دو هدف تاکتيکيِ مشخص دارد: اول، طالبان سعي دارد اين مناطق را که از استحکامات نظامي ضعيفي برخوردارند و پشتيباني نظامي چنداني از آن‌ها انجام نمي‌شود و شمار نيرو‌هاي امنيتي افغانستان در آن‌ها کم است، تصرف کند (اين مناطق به راحتي قابل تصرف هستند).

ثانيا، اين پيروزي‌هاي طالبان موجب ايجاد ترس و وحشت در اقصي نقاط افغانستان مي‌شوند و در عمل، موضع ارتش افغانستان و سربازان آن و متعاقبا امنيت بسياري از نقاط حساس اين کشور نظير بزرگراه‌ها و سيستم‌هاي تدارکاتي در اين کشور را نيز به نفع طالبان به خطر مي‌اندازد. امريکه عملا به طالبان اجازه مي‌دهد تا کنترل برخي مناطق اقتصادي حساس افغانستان را که بر اساس برخي ارزيابي‌ها قادرند ماهانه تا ۱۲۰ ميليون دلار سود اقتصادي را به اين گروه بدهند، به دست گيرد.

در اين چهارچوب، عدم ارائه پشتيباني هوايي و لجستيکي مناسب از بخش‌هاي مختلف افغانستان، عملا موجب شده تا طالبان بتواند با آزادي عملي بيشتري، مناطق مختلف افغانستان را در کنترل خود بگيرد و شريان‌هاي حياتي و اقتصادي افغانستان را که قادرند دولت مرکزي اين کشور را نيز تحت فشار قرار دهند، تحت کنترل خود درآورد.

در شرايط فعلي، رهبران افغانستان بايد اتحاد پيشه کنند و به نوعي سعي کنند که اين کشور را از بحران خارج سازند. آن‌ها بايد تمايلات طايفه‌اي خود را رها کرده و در راستاي منافع ملي افغانستان و ايجاد آينده‌اي بهتر در اين کشور گام بردارند. تنها در اين صورت است که ارتش افغانستان قادر خواهد بود تا طالبان را شکست دهد».

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar