سرمقاله فرهیختگان/ حمله داعش به ایران!

فرهيختگان/ « حمله داعش به ايران! » عنوان يادداشت روزنامه فرهيختگان به قلم مهدي عسگري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
در تاريخ چندصد ساله جهان، کمتر گروهي در قساوت قلب و عمق جنايات به گروه تروريستي داعش ميرسد. گروهکي که با مرور کارنامه 22 سالهاش (از 1999 تاکنون) انواع و اقسام جنايت با شيوههاي مختلف به چشم ميخورد. تصاوير اين جنايات که توسط رسانههاي رسمي داعش و رسانههاي بينالمللي منتشر ميشد، چنان رعب و وحشتي در دل مردم افکند که در برخي مناطق تنها با آوردن اسم داعش، شهر خالي از سکنه ميشد. باوجود اين حد از جنايت و بيرحمي اما، اعمال داعش براي بزرگترهايمان چندان هم غريبه نيست!
پنجم مرداد، همزمان با شکست سازمان مجاهدين خلق در عمليات مرصاد، فرصت خوبي براي مرور کارنامه گروه تروريستي مجاهدين خلق است. سازماني که سالها قبل از تولد داعش، در شهرهاي مختلف کشور دست به جناياتي زد که برخي از آنها در کارنامه داعش نيز ديده ميشود و برخي اقدامات ديگر را حتي داعش هم انجام نداده است! در ادامه به چند نمونه از اين جنايات ميپردازيم.
افطار خونين
در گرماي شديد تيرماه سالهاي 1360 و 1361 که با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود، سازمان مجاهدين خلق براي ترور مردمي که 16 ساعت روزه ميگرفتند، دست به ابتکاري جديد زد! تا قبل از اين، سازمان در کوچهها، خيابانها، مکانهاي عمومي و خلاصه هر جايي که ميشد، دست به ترور ميزد که اکثر اين ترورها، ترور کور، بدون سوژه و صرفا براي ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم بود. اما در اين سالها مکاني جديد براي ترور يافت؛ ترور سر سفره افطار! کاري که گروه تروريستي داعش تنها يک بار انجام داد و آنهم عليه جبهه النصره نه عليه مردم عادي!
انيس نوري، مادر 25 ساله خانواده استيلاف ازجمله قربانيان «افطار خونين» است که در شامگاه 16 تير 1361، همزمان با افطار، بهدست اعضاي سازمان منافقين به شهادت رسيد. اعضاي سازمان که به بهانه دادن آش نذري به در خانهاش ميروند، زماني که او در را باز ميکند، به داخل خانه حمله ميکنند. وي جلوي در تلاش ميکند تا مانع ورود اين دو نفر به داخل خانه شود، اما اعضاي سازمان منافقين با شليک گلولهاي اين مانع را برداشته و وارد خانه شدند. منافقين پس از چند دقيقه گشتزني، وقتي سوژه ترور (علي استيلاف، همسر انيس) را داخل خانه پيدا نکردند، با عصبانيت خانه را آتش زدند و در آخر هنگام خروج از خانه به دختر 5 ساله انيس، زهرا نيز شليک کردند. درنتيجه اين شليک، زهرا تا آخر عمر از ناحيه دست راست معلول شد! ابوالفضل چهارساله که از ديدن صحنه تيرخوردن خواهرش ترسيده بود، بيخبر از همهجا در حياط خانه پيکر غرق در خون مادرش را تکان ميداد: «مامان! پاشو زهرا داره گريه ميکنه!» انيس نوري، سعيد نوري تاجر، محمدرضا ثابتقدم و کريم اسلامپرست تنها چند نمونه از قربانيان افطارهاي خونيني بودند که سازمان منافقين در اين سالها راه انداخت.
زندهسوزي
اوايل بهمنماه 1393 گروه تروريستي داعش فيلمي از «معاذ الکساسبه»، خلبان اردني منتشر کرد که توسط داعش در قفسي قرار داده و زندهزنده سوزانده شد. اين ويدئوي وحشتناک تا مدتي تيتر اول همه خبرگزاريهاي بينالمللي بود. اما در عين تعجب مردم جهان، ايرانيان با اين پديده نيز غريبه نبودند.
20 مهرماه 1360 همزمان با سالروز عيد غدير، مردم شيراز طبق رسم هرساله خود بهسمت حرم شاهچراغ(ع) ميرفتند. خانواده نوربخش نيز عزم زيارت کرده بودند. پدر خانواده در قسمت مردانه اتوبوس واحد و ماهبسخانم با زهراي 3 ساله و ليلاي 2 ساله و ابراهيم 1 ساله در قسمت زنانه بودند. ناگهان صداي انفجار مهيبي هياهوي شادي مردم را قطع کرد. اتوبوس درحال سوختن بود. مسافراني که تلاش ميکردند جان خود را نجات دهند بهسمت در هجوم بردند، اما با انفجار بمب، درهاي عقب و جلو بسته شد. فضاي داخل اتوبوس را دود گرفته بود و جايي مشخص نبود. مادر که در همهمه و دود غليظ ليلا و زهرا را گم کرده بود، تنها توانست با ابراهيم از اتوبوس خارج شود. پس از چند دقيقه، هنگامي که ماموران آتشنشاني، آتش را خاموش کردند، ليلا جانش را از دست داده و جسمش کاملا سوخته بود؛ اما پيکر نيمهجان زهرا به بيمارستان منتقل شد. زهرا بهعلت سوختگي شديد 9ماه در بيمارستان بستري بود و چندبار عمل جراحي شد. با اينحال او هيچوقت به بهبودي کامل دست نيافت و با گذشت سالها از آن زمان، هنوز آثار جنايت منافقين را بههمراه دارد.
در جنايت آن عيد شيراز، ليلاي دوساله شهيد شد و تعداد زيادي از مسافران دچار سوختگي شدند. البته اين تنها مورد «زندهسوزي» سازمان منافقين نبود. چندماه قبل از ليلا، در 9 تيرماه 1360، فاطمه طالقاني درحاليکه سهسال بيشتر نداشت در آتشي که اعضاي سازمان به خانهشان انداختند سوخت و طبق گزارش پزشکي قانوني، از اين کودک سهساله تنها جنازهاي جزغاله شده بهطول 80 سانتيمتر باقي ماند. فاطمه و ليلا تنها قربانيان زندهسوزي داعشيهاي دهه60 ايران نبودند؛ محسن ميرجليلي، شاهرخ طهماسبي و محمد هوسي را هم بايد به اين ليست اضافه کرد.
زندهزنده پوست کندن
آذرماه 1395، گروهک تروريستي داعش از جنايت جديد خود در عراق رونمايي کرد. اين گروه تروريستي در اقدامي وحشيانه، به جرم جاسوسي، پوست چند جوان عراقي را زندهزنده کند! نسل جديد ما صحنههاي اينچنيني را فقط در فيلمهاي ترسناک هاليوودي ديده است، اما پدربزرگها که شايد علاقهاي به ديدن اين فيلمها نداشته باشند، با اين پديده غريبه نيستند!
مردادماه 1361، سازمان منافقين در عملياتي موسوم به عمليات مهندسي، چند نفر ازجمله طالب طاهري 17 ساله را ميربايد. اعضاي سازمان، طالب را که به جرم جاسوسي عليه سازمان دستگير شده بود، به خانهاي در خيابان بهار ميبرند. طالب و يکي از دوستانش چندروزي در اين خانه شکنجه ميشوند تا شايد اطلاعاتي را که مطلوب سازمان بود، لو بدهند، اما ايستادگي آنها سبب خشم و وحشيتر شدن اعضاي سازمان شد.
سازمان منافقين در اين چندروز از تمام امکانات شکنجه خود استفاده کرد؛ کابل، شلاق، ميله سربي، اتوي داغ، آبجوش، انبر (براي کشيدن دندان)، چاقو و...
مهران اصدقي، از فرماندهان نظامي سازمان منافقين که از نزديک شاهد اين شکنجهها بوده، ماجراي فجيع شکنجه را چنين روايت ميکند: «من آمدم پيش طاهر و رحمان (از شکنجهگران) که با طالب تنها بودند. طاهر خيلي وحشيانهتر عمل ميکرد. چندبار ديدم که طالب را تهديد ميکرد «تا بهحال ديدهاي که پوست يک نفر را بکنند؟ حتماً نديدهاي.» طاهر سپس به رحمان اشاره کرد چاقو را بياور تا فقط نشانش بدهم که چطوري پوست ميکنند... مصطفي چاقو را آورد و به جواد (يکي ديگر از شکنجهگران) داد. جواد دوبار چاقو را روي بازوي طالب کشيد که خون نيامد. بار سوم چاقو را محکم کشيد که بازوي طالب را بريد. ناگهان طالب بر اثر درد شديد تکان خورد و خون از بازويش جاري شد. ميخواست حرف بزند که جواد گفت خفهشو. دوباره خواست حرفي بزند، جواد گفت خفهشو و با مشت توي دهان طالب کوبيد؛ طوريکه دندانش شکست و دهانش خوني شد. باز که خواست حرفي بزند جواد گفت الان حاليت ميکنم و سپس ميلهاي سربي را برداشت و به دهان و فک و چانه و دندانهاي او زد که وقتي طالب دهانش را باز کرد، دندانهاي شکستهاش بههمراه خون و آب دهان روي شلوارش ريخت.»
مهران اصدقي از شدت جنايت، براي دقايقي اتاق را ترک ميکند و سپس بازميگردد: «با ورود به اتاق صحنه دلخراشي را ديدم. پوست سمت راست سر طالب بههمراه موهايش کنده شده بود و مصطفي حالت رنگپريده و ترسيدهاي داشت. جواد محمدي هم درحاليکه چاقوي خوني در دستش بود، بالاي سر طالب که بيهوش شده بود ايستاده بود.»
بعد از ساعتها شکنجه فجيع، طالب طاهري به شهادت رسيد. شدت جراحات به طالب طاهري درحدي بود که شناسايي وي حتي توسط اعضاي خانوادهاش نيز سخت بود!
کاري که داعش در سال 1395 با جوانان عراقي کرده بود را سازمان منافقين 34 سال قبل از آن، نه با جوانان، که با نوجوان 17 ساله کرد.
سربريدن
گروهک تروريستي داعش بارها فيلمهايي از سربريدن گروگانهاي خود منتشر کرد که وسعت اين جنايت و نوع قربانيان، سبب واکنش رسانههاي بينالمللي ميشد؛ که البته بعدها مشخص شد خيلي از اين ويدئوها ساختگي بوده است. اما همين جنايت و بدتر از آن در کرمانشاه ايران رخ داد؛ بدون هيچ جلوه ويژهاي!
مردادماه 1367، همزمان با عمليات فروغ جاويدان، سازمان منافقين با کمک صدام به خاک ايران حمله کرد. باتوجه به پذيرش قطعنامه 598 و تخليه جبههها، نيروهاي ايراني با اين حمله غافلگير شدند. نيروهاي سازمان از اين غافلگيري استفاده کرده و وارد مرز ايران شده و تا کرمانشاه نيز پيشروي کردند، اما پس از سهروز با تدبير شهيد صياد شيرازي منافقين در تنگه چهارزبر زمينگير شده و شکست خوردند. در اين سهروز منافقين در داخل ايران جنايات بزرگي را رقم زدند که ازجمله آنها ميتوان به قتلعام در بيمارستان امامخميني اسلامآباد اشاره کرد. با ورود نيروهاي سازمان منافقين به اسلام آباد، آنها به بيمارستان شهر حمله ميکنند. طبق روايت شاهدان عيني، نيروهاي سازمان منافقين جنايات بسياري در اين بيمارستان انجام دادند؛ پرستاران و کادر درمان را به گلوله بستند، برخي بيمارهاي بيمارستان را کشتند، برخي را سوزاندند و برخي ديگر را با شقاوت تمام سر بريدند تا باعث ايجاد رعب و وحشت در دل مردم شوند.
تير خلاص در آغوش مادر
در برخي موارد، گروهکهاي تروريستي براي تحتتاثير قراردادن خانواده قربانيان، فيلم لحظه قتل را براي آنان ميفرستند. اما کمتر گروه تروريستي بهصورت زنده دربرابر مادر به فرزند تير خلاص ميزند! کاري که در کارنامه منافقين نيز ديده ميشود.
شب قدر سال 61، مادر، دختر يکسالهاش را در آغوش گرفته و بهسختي مشغول چيدن سفره افطار بود. اعضاي خانواده دور سفره منتظر صداي اذان بودند. چند دقيقه بعد، طنين اللهاکبر اذان از مسجد محله بلند شد، اما هنوز خبري از پدر خانه نبود. سعيد و مادرش تصميم گرفتند بدون پدر افطار کنند. سعيد هنوز لقمه اول را کامل در دهان نبرده بود که صداي در آهني خانه بهصدا درآمد. سعيد به حياط رفت و در را باز کرد. بهمحض باز شدن در، سعيد دو مرد مسلح را ديد. او که تازه از ماجرا بو برده بود، سريع در را بست؛ اما يکي از مهاجمان با پا مانع بسته شدن در شد. صحنه به زورآزمايي سعيد و مرد مسلح تبديل شد. پس از چندثانيه کشمکش عضو سازمان اسلحه خود را از بين در عبور داده و به دست سعيد شليک کرد. همين شليک باعث شد سعيد در اين جدال تسليم شود و دو عضو سازمان منافقين به داخل خانه وارد شوند. در همان بدو ورود با چند شليک، سعيد را از پا درآوردند و سعيد نيمهجان روي سنگفرش حياط افتاد. مادر که از سر سفره شاهد اين اتفاق بود بهسمت سعيد دويد و پس از اطمينان از زنده بودن سعيد تلاش کرد از خانه بيرون برود و همسايهها را براي کمک فرابخواند، اما عضو سازمان (بهرام برناس) جلوي در ورودي را گرفته و مانع خروج او از خانه شد. مادر که از همسايهها مايوس شد، به بالاي سر فرزند غرق در خونش رفت تا به او دلداري بدهد. اعضاي سازمان در داخل خانه مشغول پيدا کردن سوژه شدند. پس از مدتي گشتزدن، اعضاي سازمان متوجه شدند اصلا سوژه ترور در خانه نيست و آن که ترور شده بود، فرد ديگري است؛ از اينرو آنها تصميم به ترک خانه گرفتند. سعيد هنوز زنده بود و اشکهاي مادر را که روي گونهاش ميچکيد، حس ميکرد. اعضاي سازمان منافقين که از نبود سوژه در منزل عصباني بودند درحال خروج از خانه، آخرين زهر خود را ريختند! درحاليکه سعيد روي دامان مادرش بود و مادر مشغول دلداري و قربان صدقه رفتن براي پسر 19 ساله بود، عضو سازمان به سر «سعيد نوري» در بغل مادر تير خلاص ميزند تا آخرين نفس سعيد در دامان مادرش باشد؛ جنايتي که از کمتر گروه تروريستي برميآيد.
هدف از نگارش اين متن و مقايسه منافقين با گروه تروريستي داعش، تطهير و قبحزدايي از جنايات «داعش» نبود؛ بلکه پاسخي به پرسش چرايي برخورد نظام جمهوري اسلامي و اعدام اعضاي اين سازمان در دهه60 بود؛ بهراستي جمهورياسلامي با اين داعشيهاي دهه60 چگونه بايد برخورد ميکرد؟!