
رسانه عربی: رفتن نیروهای آمریکایی از منطقه بلوف است

ديپلماسي ايراني/متن پيش رو در ديپلماسي ايراني منتشر شده و بازنشرش در آخرين خبر به معناي تاييد آن نيست
سعيد الشهابي-القدس العربي/ در هفتههاي اخير نگراني کشورهاي منطقه از تحولات افغانستان بيشتر شده زيرا اعلام غافلگيرکننده خروج نيروهاي آمريکايي به معناي تشويق طالبان براي سيطره بر اين کشور است.
ايالات متحده آمريکا ديگر گروههاي تروريستي نظير طالبان يا داعش را خطري براي خاک خود به صورت مستقيم نميبيند با اين وجود منافع خود در خاورميانه را زير نظر گرفته است و باور دارد حفاظت از آنها به حضور هميشگي نظامي نياز ندارد.
از جمله علل اين باور نزد آمريکاييها اين است که اعتقاد دارند امکان ظهور يک قدرت واحد براي سيطره يافتن بر تمام خاورميانه وجود ندارد. ايران و عربستان براي دستيابي به نفوذ با يکديگر رقابت ميکنند اما اين رقابت راهبردي است و نيازمند حضور نظامي گسترده آمريکا نيست.
شراکت راهبردي ايران و چين نيز معاملهاي تجاري به نظر ميرسد که به موجب آن چين با قيمت پايين به نفت ايران دست مييابد و استراتژيستهاي آمريکايي باور ندارند که اين امر به شراکتي تبديل شود که منافع آمريکا را مستقيما به خطر بيندازد. چين توافقهاي تجاري با کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس نيز دارد و عربستان و عراق در مقايسه با ايران نفت بيشتري به چين صادر ميکنند و ديگر اين که اعضاي اين شوراي همکاري چند برابر بيشتر از ايران از چين تسليحات خريداري کردهاند.
فرضيههاي زيادي براي تفسير حضور آمريکا در منطقه مطرح بود که چه بسا اکثر آنها تغيير کرده است. از جمله اين فرضيهها اين بود که آمريکا حضور نظامي خود را در منطقه حفظ ميکند تا سرازير شدن نفت را تضمين کند، از اسرائيل حمايت کند و از ظهور قدرت منطقهاي يا بين المللياي جلوگيري کند که درصدد سيطره بر منطقه است و منافع آمريکا را به خطر مياندازد.
اکنون آمريکا خود بزرگترين توليد کننده نفت شيل و گاز در جهان است و مرکز ثقل توليد زيست سوخت ها به نيم کره غربي يعني آمريکا، کانادا، مکزيک و بزريل منتقل شده است. اين تحول در شراکت سياسي آمريکا و عربستان نفت در مقابل امنيت تاثير گذاشته است. آمريکا اکنون از مکزيک در مقايسه با عربستان نفت بيشتر ي وارد ميکند و سه چهارم نفت خليج فارس را کشورهاي آسيايي خريداري ميکنند و به نظر آمريکا اين کشوها بايد در تامين امنيت واردات آن مشارکت کنند.
مسئله واضح اين است که رويکرد آمريکا در خاورميانه تغيير نکرده است. حتي پس از خروج بيشتر نيروهاي آمريکا از عراق و افانستان همچنان دهها هزار نيروي اين کشور در خاورميانه حضور دارند و اين علاوه بر پايگاههاي هوايي و دريايي اين کشور است. اما اين حضور نظامي به حل مشکلات منطقه يا درگيريهاي آن کمک نکرده است.
علي رغم ادامه پديده تروريسم از سوي گروههاي مسلح اما اين تهديدات به نظر محلي هستند و حضور محدود آمريکا ميتواند با آن برخورد کند. از اين رو در دوره اخير تقاضاها براي ارزيابي دوباره حضور نيروهاي نظامي آمريکايي در منطقه و افغانستان افزايش يافت.
واقعيت ديگري را که ميتوان ملاحظه کرد افزايش نفوذ اسرائيل است. اول اين که اسرائيل در منطقه خليج فارس نفوذ خود را پس از عادي سازي روابط با امارات و بحرين گسترش داد و از نتايج مستقيم آن هدف قرار دادن بيسابقه ايران و نفوذش بوده و دوم توسعه نفوذ اسرائيل در خارج از منطقه ودر کشورهاي ديگر به ويژه آفريقا است.
از آنچه گفته شد مشخص ميشود پس از اين که نياز به حضور نظامي مستقيم آمريکا در منطقه کم شد، اين کشور از خاورميانه دور ميشود. منافع محدودي در اين منطقه دارد که نيازي به حضور نظامي دائم ندارد. از اين رو به نظر ميرسد خروج نيروهاي آمريکاي از افغانستان با رويکرد جديد آمريکا براي تشديد حضور نظامي در جنوب شرق آسيا، اقيانوس آرام و درياي جنوبي چين هماهنگ است و اين رويکرد در چارچوب راهبرد جديدي قرار ميگيرد که روي مقابله با نفوذ رو به افزايش چين در جهان متمرکز است.