چرا 24 سال با بانیان اشرافیت ائتلاف کردید؟!
کيهان/متن پيش رو در کيهان منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
يک روزنامه اصلاحطلب، ترويج روحيه اشرافيگري و تجمل و فاصلهگذاري با مردم در دولت سازندگي و پس از آن را علت مشکلات مردم معرفي کرد.
روزنامه اعتماد در حالي به دولت سازندگي و حزب کارگزاران حمله کرده که چپها در سال 76 با راستهاي کارگزاراني ائتلاف کرده و ائتلاف مدعي اصلاحطلبي را به وجود آوردند. اين ائتلاف در انتخابات مجلس ششم (78)، رياست جمهوري نهم و دهم (سال 84 و 88) و سپس در حمايت از روحاني در سالهاي 92 و 96 و همچنين ائتلاف در انتخابات مجلس دهم ادامه داشته است.
روزنامه الياس حضرتي بدون اشاره به سوابق اين پيوند عميق، شعار مانور تجمل در دولت هاشمي را تخطئه ميکند و مينويسد: پس از پايان جنگ زمان زيادي از دوران سازندگي نگذشته بود که مانور تجمل اعلام و با سرعتي باور نکردني حداقل در ميان بخشي از مسئولان، فضاي معنوي و سادگي دوران دفاع برچيده شد. خيلي زود پيکان سوارهاي مسئول که از نازيآباد و جواديه و خانيآباد به وزارتخانهها ميرفتند، خودروهاي خود را مثل خانههاي خود عوض کردند و طبل جدايي اقتصادي مردم و بسياري از صاحب منصبان به صدا درآمد. سادهزيستي و حضور در ميان اقشار متوسط و پايين جامعه ريا به حساب آمد و تئوريسينها دست به کار شدند و نام اخلاق مردمي را پوپوليسم نهادند.
کارگزاران سازندگي که در آن زمان ائتلاف محکمي با جناح بازار برقرار کرده بودند در ايدههاي خود براي زندگيهاي تجملي موفق شدند و حتي بسياري از منتقدان خط امامي اين شيوه را با خود همراه ساختند! آنها اگر در زمينههاي ديگر افتان و خيزان عمل کردند، در خداحافظي با دوران معنوي زمان جنگ و تسري تجمل موفقيت کاملي به دست آوردند.
آري وداع با دوران معنوي و سادهزيستي خسارتهاي عظيم به بار آورد و همچنان مصيبت ميآفريند. آن فضا را شکستند در حالي که هيچ جايگزين مدرني برايش در نظر نگرفتند.
روزنامه اعتماد، ترويج همين روحيه اشرافي را علت وقوع مشکلاتي مانندمشکلات خوزستان ميداند و مينويسد: حالا بايد 10 روز طول بکشد و جان مردم 702 روستا به لبشان برسد و به خيابان بيايند تا مديران متوجه شوند که هزاران نفر در دماي 50 درجه خوزستان دچار بيآبي شدهاند! از بخشداريها تا فرمانداريها و شهرداريها و استانداري تا وزارت نيرو و وزارت کشور و نهادهاي امدادي و رياستجمهوري شايد حدود 40 تا 50 نفر از مسئولان بايد در جريان اين موضوع بوده باشند.حساب قطره قطره آب سدها روزانه و ساعت به ساعت دست مسئولان است. آنها ميدانستند که در ثروتمندترين استان کشور 700 روستا روزهاست که بيآبند و هيچ کدامشان کاري نکردند! واقعيت ماجرا اين است که برخي مسئولان از مردم دور شدهاند و زندگي سوا دارند.بحران بيآبي خوزستان و انواع رنجهاي اين استان و استانهاي ديگر فقط يک نمونه است و سوابق زياد دارد، مگر نديديم که در سيل وحشتناک سال 98 استاندار يکي از استانهاي سيلزده با وجود دريافت هشدارهاي هواشناسي استان را رها کرده و براي سرکشي به خانوادهاش به اروپا رفته بود؟ او را عزل کردند ولي بدون محاکمه زمان زيادي نگذشت که به تهران آوردندش و مقام تقديمش کردند!
اشاره سربسته روزنامه اعتماد به استاندار گلستان است که پس از مدتي در شهرداري تهران و در دوره اخير مديريت اصلاحطلبان پست گرفت.
يادآور ميشود عباس عبدي عضو حزب منحله مشارکت اواخر خرداد 95 در نشريه صدا اذعان کرد: بايد قبول کنيم بخشي از اصلاحطلبان در عمل، توجه گذشته خود به طبقات ضعيف را فراموش کردند يا کنار گذاشتند. زندگي شخصي آنان به طور ملموسي با گذشته فاصله گرفته بود... اگر آدرس محل سکونت کساني که در جريان رويدادهاي پس از خرداد 88 به زندان رفتهاند را بنويسيد، معلوم ميشود بخش قابل توجهي از آنان در مناطق شمالي شهر هستند و زندگي آنها نيز چون گذشته نيست».