سرمقاله کیهان/ قطار شانگهای و ایستگاه اقتصاد ایران

کيهان/ « قطار شانگهاي و ايستگاه اقتصاد ايران » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم محمد صرفي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
روز جمعه و در جريان سفر رئيسجمهور کشورمان به دوشنبه، اعضاي سازمان همکاريهاي شانگهاي در بيست و يکمين اجلاس خود، با عضويت جمهوري اسلامي ايران در اين سازمان موافقت کردند و به اين ترتيب فرآيند عضويت ايران بهطور رسمي آغاز شد. تهران از 16 سال پيش متقاضي عضويت در اين پيمان بود.
«شانگهاي» اکنون با عضويت ايران، 9 عضو رسمي و 3 عضو ناظر دارد. کشورهاي عضو اين سازمان، يکسوم خشکيهاي جهان، 42 درصد جمعيت و 25 درصد توليد ناخالص ملي دنيا، 21 درصد ذخاير نفت و 46 درصد از کل ذخاير گاز جهان را در اختيار دارند. حجم اقتصاد اعضاي سازمان شانگهاي، 32 درصد از حجم اقتصاد اتحاديه اروپا بيشتر است. درباره اهداف، ظرفيتها و منافع اين سازمان و ملاحظات پيوستن جمهوري اسلامي ايران به آن، توجه به چند نکته ضروري بهنظر ميرسد؛
1- کمتر نهاد و سازمان موثر و مهمي در دنيا پيدا ميشود که تحت سلطه و نفوذ غرب نباشد. البته اين وضعيت چندان عجيب و غريب هم نيست. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و بلوک شرق، غرب و در رأس آنها آمريکا کوشيدند نظم تکقطبي را بر دنيا تحميل کنند. فوکوياما از تئوري «پايان تاريخ» سخن گفت و تحولات جهاني، فعاليتها و دخالتهاي سياسي، نظامي و اقتصادي غرب نيز در راستاي تحکيم و تحميل نظم جديد حرکت کردند. اما نظم جديد عمر چنداني نداشت و به تدريج آثار تزلزل و ضعف در آن پديدار شد. ظهور، گسترش و افزايش قدرت سازمان شانگهاي، يکي از نشانههاي اين افول است. سازماني که از ابتدا مقابله با نفوذ آمريکا و ناتو در حياطخلوت امنيتي روسيه و اقتصادي چين - يعني آسياي مرکزي- جزو اهداف آن بود و به تدريج اين هدف جديتر نيز شد. با توجه به اين مختصات، عضويت جمهوري اسلامي در چنين سازماني با توجه به ماهيت و اهداف کلان سياست خارجي ايران، حائز اهميت است.
2- عضويت ايران در سازمان شانگهاي، افق جديدي را در برابر ساير اعضا خواهد گشود. چهار عضو سازمان شانگهاي يعني قزاقستان، قرقيزستان، تاجيکستان و ازبکستان، به آبهاي آزاد دسترسي ندارند. کشورهاي محصور در خشکي با مشکلات متعدد ژئوپلتيکي، ترانزيتي و مبادلاتي مواجه هستند. نزديکترين و مقرون به صرفهترين مسير اين کشورها براي دسترسي به آبهاي آزاد، از طريق ايران است. شبکه ريلي شمال به جنوب ايران ميتواند شاهراهي حياتي براي سازمان شانگهاي باشد. نکته مهم اينجاست که ايران براي توسعه بندر چابهار، با هند بهعنوان عضو اين سازمان، قرارداد دارد و اين موضوع به راهاندازي اين مسير حياتي، کمک ميکند. در واقع ايران ميتواند با خط ريلي شمال به جنوب و بنادر خود، معضل محصور بودن آسياي ميانه را حل کند و يک معامله برد- برد اقتصادي و طولانيمدت را رقم بزند.
3- يکي از اهداف و برنامههاي آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران، انزواي ديپلماتيک ايران بوده است. واشنگتن و متحدانش همواره کوشيدهاند در روابط ايران با ساير کشورها، نهادهاي بينالمللي و بينالدولي اختلال ايجاد کنند. اختلال در اين روابط، چند منفعت همزمان براي دشمنان ايران دارد؛ نخست اينکه خود، نوعي فشار محسوب شده و اين پيام را به ايران مخابره ميکند که چارهاي جز تسليم در برابر زيادهخواهيهاي آنها ندارد. دوم آنکه قدرت ايران براي کاهش فشار تحريمها را کاهش داده و مهار ميکند. سوم آنکه مانع از رسيدن صداي ايران به ساير بازيگران بينالمللي و منطقهاي ميشود. وقتي صداي ايران کوتاه باشد، جاي آن را «روايت غربيها از ايران» ميگيرد و ديگران را بيش از پيش دچار سوءتفاهم و سوءظن ميکند. در چنين شرايطي آمريکاييها بهتر ميتوانند برچسبهاي مدنظر خود را به ايران بچسبانند؛ از ادعاي حمايت از تروريسم گرفته تا تلاش براي توليد بمب اتمي و نقض حقوق بشر و غيره. عضويت ايران در سازمان شانگهاي، ضربهاي قابل توجه و دردناک براي آمريکاييها در اين مواجهه خصومتآميز است.
4- واکنش برخي چهرهها و جريانهاي سياسي داخلي به اين عضويت نيز در نوع خود جالب توجه است. اصلاحطلبان و رسانههاي آنها دو واکنش متضاد و مضحک را از خود نشان دادهاند. از سويي مدعي هستند که اين دستاورد را بايد در کارنامه «دولت تدبير و اميد» که مورد حمايت آنها بود، ثبت کرد و از سوي ديگر مدعي هستند که عضويت در اين سازمان، براي ايران منفعت خاصي در پي نخواهد داشت و اصلاً چيز دندانگير و مهمي نيست. بالاخره اگر مهم نيست، پس دعواي آقايان بر سر آنکه دستاورد کدام دولت بوده، ديگر چيست؟! نگارنده شخصاً منافع ملي را بسيار مهمتر از اين کشمکشها و بازيهاي سياسي دانسته و قصد ورود به اين دعوا را ندارد، اما براي آنهايي که علاقهمند به پيگيري موضوع هستند توجه به دو نکته را ضروري ميداند؛ در دولت جناب روحاني، ايران بيش از 6 ماه در چين و 8 ماه در هند - دو عضو مهم سازمان شانگهاي- حتي سفير هم نداشت! و نکته دوم به آخرين گزارش برجامي آقاي ظريف - تير 1400- برميگردد. آنجا که اعتراف ميکند؛ «با خوشخيالي، دوستان دوران سختي را در سراب طمع سرازير شدن شرکتهاي غربي از خود رنجانديم. اتفاقي که اگر نميافتاد نه دوستان دوران سختي رهايمان ميکردند و نه با فشار حداکثري ترامپ مواجه ميشديم.»
موضوع ديگري که در اين مورد مهم و قابل تأمل است، آنکه اصلاحطلبان و برخي دولتمردان پيشين مدعي بودند تا وقتي مسئله ما با غرب حل نشده و FATF را نپذيريم، امکان عضويت در سازمان شانگهاي را هم نخواهيم داشت. عضويت ايران در شانگهاي ثابت کرد اين ادعا مانند بسياري از ادعاهاي مشابه ديگر - مانند تعليق واردات واکسن به حل مشکل با FATF - نسبتي با واقعيت نداشته و صرفاً توجيهي براي کمکاريها و بيراهه پيشين است.
5- دولت آقاي رئيسي در پي چرخش در ديپلماسي کشور است. در 8 سال گذشته ديپلماسي دولت، غربمحور و «برجامپايه» بود. اين ديپلماسي نهتنها گرهي از مشکلات کشور نگشود، بلکه حتي مشکلات را افزايش داد و تعميق هم کرد. رئيسي وعده داد که اين مسير را تغيير داده و همکاريهاي منطقهاي و مراوده بيشتر با همسايگان را جايگزين آن کند. عضويت در «شانگهاي»، فرصتي مهم براي عملياتي کردن اين وعده و رويکرد است. پذيرش عضويت ايران، گام اوليه و ابتدايي در اين مسير است. دولت بايد در اسرع وقت يک دستورکار عملياتي و سنجيده براي استفاده از اين ظرفيت تهيه کند. بدون داشتن برنامه مشخص و عملياتي، اين عضويت به دستاورد ديپلماتيک محدود خواهد بود. هنر دولت آن است که با داشتن برنامه مدون - برنامهاي زمانبندي شده و متکي به ارقام واقعي و منطقي- و فعالسازي ديپلماسي اقتصادي، اين دستاورد سياسي را به نتايج ملموس اقتصادي تبديل کند.