
سرمقاله اعتماد/ تغییرات اقلیم و بحران همبستگی در ایران

اعتماد/ « تغییرات اقلیم و بحران همبستگی در ایران » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته حسین مسعودنیا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
یکی از موضوعات مهم در حوزه جامعهشناسی هر جامعهای مساله همبستگی اجتماعی و شکلگیری نوعی وفاق و همدلی میان اعضای جامعه از یکسو و از سوی دیگر میان جامعه و نخبگان سیاسی حاکم است. اهمیت همبستگی اجتماعی و اجماع در این مهم است که امکان نیل به برقراری نظم و ثبات در یک جامعه و در مرحله بالاتر کارآمدی و مشروعیت نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه را فراهم میکند. در یک تعریف کوتاه همبستگی اجتماعی به معنای باور و اعتقاد مردم به یک سلسلهمبانی ارزشی مشترک و وفاداری آنها به آن ارزشها در یک جامعه است. در صورت تحقق چنین شرایطی امکان شکلگیری اجماع و وفاق ملی نیز در یک جامعه فراهم میشود چرا که وفاق به معنای توافق میان نیروهای اجتماعی و سیاسی با دولتمردان بر سر اصول مشترک کشورداری است. لازمه اصلی فراهم شدن این دو مهم در جامعه یعنی وفاداری به ارزشهای مشترک و اجماع حداقلی میان مردم و مسوولان بر سر اصول کشورداری شکلگیری نوعی باور به ارزشها و مبانی هویتی از سوی اعضای آن جامعه در مرحله اول و سپس تکوین نوعی آگاهی ملی در میان اعضای یک جامعه مبتنی بر تقدم منافع ملی بر منافع جناحی، گروهی، قبیلهای، محلی، مذهبی و طایفهای است. برخی از پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی نقطهعطف این وضعیت را در شکلگیری وحدت ملی در جامعه براساس باور به هویت و ارزشهای مشترک که درنهایت منتهی به شکلگیری نوعی ناسیونالیزم ملی میشود، تعریف کردهاند. به نظر میرسد در عصر جهانی شدن و چالش ایجادشده فراروی جوامع چندفرهنگی یکی از مهمترین وظایف دولتها در حوزه اجتماع، تلاش برای تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد نوعی وفاق و همدلی میان دولتمردان و مردم برای مقابله با چالشها و تهدیدات فراروی منافع ملی است.
تامل در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بیانگر این مهم است که این وفاق و همدلی در ایران به هنگام بروز تهدیدات خارجی یا برخی بحرانهای داخلی عرضاندام کردهاند که شاید مصداق عینی آن همدلی میان مردم برای مقابله با تجاوز عراق به ایران، مقابله با فشارهای خارجی بهویژه از سوی دولت امریکا، واکنش به شهادت سردار سلیمانی، مقابله با تهدیدات و پیامدهای ناشی از سیل ویرانگر بهار 1398 و سپس تا حدودی مقابله با پیامدهای اجتماعی اپیدمی کووید 19 باشد. اما اکنون جامعه ایران بر اثر تغییر اقلیم و برخی سوءمدیریتها در حوزه آبی دچار چالش شده و واکنش به این بحران در جامعه سبب بروز برخی ناآرامیها در شهرهای اصفهان، شهرکرد و برخی شهرهای دیگر شده است بهگونهای که دولت ناگزیر به دادن ماموریت به معاون اول خود برای تشکیل کارگروهی ویژه با حضور استانداران چهار استان اصفهان، چهارمحالوبختیاری، یزد و خوزستان برای رسیدگی به بحران کمآبی در حوزه آبریز زایندهرود و اتخاذ راهکارهای عملی برای مقابله با آن شد. صرفنظر از دلایل علل شکلگیری این بحران که نگارنده در یادداشتی دیگر به آن اشاره کرده است، آنچه در اعتراضات اجتماعی به این بحران قابلتوجه بود اینکه معترضین در هر استانی موضوع را از این منظر مورد اعتراض قرار میدادند که آب متعلق به استان آنهاست و چرا دولتهای قبل درصدد انتقال آن به شهرها و گاه استانهای دیگر برآمدهاند. البته اگرچه شاید این اعتراضات تا اندازهای صحیح و نوعی واکنش به برخی اشتباهات مدیریتی در نحوه انتقال آب در گذشته باشد اما آنچه مهم است طرح چنین مسائلی در فضای سیاسی جامعه بیانگر این مهم است که هنوز آگاهی ملی در جامعه ایران به عنوان پیشدرآمد شکلگیری وفاق تعمیمیافته تکوین نیافته است؛ به عبارت دقیقتر اگرچه به ظاهر در جامعه نوعی توافق و اجماع حاصلشده اما اجماع موجود از نوع کاذب است و تعلقات محلی و قومی در فرهنگ سیاسی بسیاری از ایرانیان بر منافع ملی تقدم دارد؛ موضوعی که بیانگر ناکارآمدی دولتها در حوزه کارکرد عمومی خود طی دهههای بعد از انقلاب در تکوین این آگاهی ملی است. علاوهبراین حاکم بودن چنین وضعیتی توافق و اجماع در کشورداری را نیز برای دولتمردان کنونی با چالش مواجه میکند چراکه لازمه آن شکلگیری نوعی توافق نسبی میان مردم و دولت بر سر اصول مشترک کشورداری است، موضوعی که رویدادهای دو هفته اخیر در واکنش به بحران کمآبی در حوضه آبریز زایندهرود بیانگر این مهم بود که این توافق نسبی یا وجود ندارد یا کمرنگ شده است. نگارنده علت این مهم را در کاهش اعتماد سیاسی در جامعه ایران و در مرحله بالاتر کاهش سرمایه اجتماعی به دلایل مختلف از جمله عدم توانایی دولتها در تحقق وعدههای انتخاباتی خود پس از رسیدن به قدرت، نامناسب بودن وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم، سیاستزدگی فضای جامعه و مچگیری جناحهای سیاسی از یکدیگر، عدم برخورداری دولتها از یک استراتژی بلندمدت، شکاف در میان نخبگان سیاسی حاکم در اتخاذ یک استراتژی واحد برای حل بحرانهای موجود در جامعه، تقدم منافع محلی از سوی برخی از دولتمردان در تصمیمگیریها بر منافع ملی، درگیر بودن مسوولان ایرانی در بحرانهای خارجی، سیاست خارجی و عدم امکان توجه کامل به بحرانهای داخلی، بزرگنمایی موضوع فساد در جامعه ایران و ساختار اداری آن، ناکارآمد جلوه دادن مدیریتهای دولتهای قبل و عدم توانایی دولتهای ایرانی برای بهرهگیری از سرمایه انسانی علمی و مالی بینالمللی برای حل بحرانهای داخلی میداند. به نظر میرسد دولت کنونی برای مقابله با چنین چالشهایی باید راهکارهای ذیل را در دستور کار خود قرار دهد 1- اجماع در سطح کلان میان نخبگان سیاسی حاکم برای اتخاذ یک استراتژی جهت مقابله با بحرانها به دور از فضای مچگیری سیاسی و سیاستزدگی 2- تنشزدایی در حوزه سیاست خارجی برای دستیابی به فرصت جهت توجه به بحرانهای داخلی از یکسو و امکان استفاده از امکانات بینالمللی جهت مقابله با بحرانها از سوی دیگر 3- افزایش آگاهی ملی و تقویت همبستگی اجتماعی 4- ممانعت از گسترش تفکراتی در سطح مدیریت کلان کشور مبتنی بر تقدم منافع محلی و قومی بر منافع ملی از سوی دولتمردان 5- استفاده از دانش سیاسی نخبگان ایرانی حاضر در داخل و خارج و در صورت نیاز استفاده از تجربیات خارجی برای مقابله با بحران ایجادشده بر اثر تغییر اقلیم6 - ملزم کردن مدیران به مدنظر قرار دادن و توجه به طرح آمایش سرزمین در اتخاذ تصمیمات خود.