مرحوم آذری قمی

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
این روزها بحث درباره شخصیت و مواضع جناب آیتالله آذری قمی در برخی محافل سیاسی و رسانهای داغ شده است. بهانه این امر را باید به انتشار نامه پوزشخواهی ایشان از رهبری انقلاب مربوط دانست و تلاشی که یکی از روحانیون ناراضی ساکن خارج کشور برای برجسته کردن مخالفت علمای حوزه علمیه قم و نجف با حاکمیت جمهوری اسلامی انجام میدهد. در واقع جناب محسن کدیور در خارج کشور در تلاش است تا نشان دهد نظریه ولایت فقیه مورد تایید امامخمینی، خیلی در میان فقها و مراجع تقلید و حوزویان دارای مقبولیت نیست و بسیاری از این فقها با عملکرد جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف همراهی نکردهاند و نظام هم با برخوردهای همراه با سعهصدر با این دست از روحانیون مخالفت نداشته و بسیاری از آنان را تحت فشار و محدودیت قرار داده است. فعلا کاری به مواضع کدیور ندارم و درباره درستی و نادرستی رویه و مواضع و مطالب مطروحه از سوی ایشان اعلام نظر نمیکنم اما معتقدم در این ماجرا یعنی زیر سوال بردن اصالتنامه پوزشخواهی آذری قمی از رهبری بر مسیر درستی حرکت نکرده است. متن این نامه در همان زمان انتشار به صورت غیررسمی در اختیار برخی از افراد قرار داشت و برخی آن را دیده بودند و دلیلی وجود ندارد که آن نامه با دستخط خود ایشان را جعلی فرض کنیم.
البته خانواده مرحوم آذری قمی هم با توجه به مواضع سیاسی ایشان در مخالفت با رهبری، مدعی جعلی بودن آن نامه شدند و وجود یک نامه با دو تاریخ نگارش را موید این جعل میدانند اما واقعیت این است که نگارش آن نامهها درست است و تایید و انتشار مجدد آن دو نامه از سوی روابط عمومی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب را باید یک قرینه مهم دانست و صحت آن را باور کرد. در واقع این امر به شخصیت مرحوم آذری قمی برمیگردد که مواضع پرنوسانی داشت و رفت و برگشت سیاسی ایشان را در موارد زیادی شاهد بودیم و دلیلی وجود ندارد که نوشتن نامه با دستخط خود ایشان به رهبری را که مضمون پوزشخواهانه دارد، انکار کنیم.
این توضیح را در همین جا بیفزایم که اعتراض اولیه مرحوم آذری قمی به بحث «مرجعیت» رهبری انقلاب بود و در مسائل دیگر خیلی مخالفتی با رهبری نداشتند. همگان به یاد دارند که آن مرحوم در مجلس خبرگان بعد از مطرح کردن نام آیتالله گلپایگانی و رای نیاوردن ایشان، به سراغ رهبری آیتالله خامنهای رفت و از رهبری ایشان دفاع کرد و رهبری هم از ایشان در همان جلسه پرسید که خود شما که این پیشنهاد را دارید از حکم من تبعیت خواهید کرد؟ آن مرحوم هم تایید کرد که در احکام حکومتی حتما تبعیت خواهد کرد. بعدها آذری قمی در دیدار با رهبری انقلاب از ایشان خواستند که فتوا نداده و به استفتائات جواب ندهند ولی رهبری جواب داد که نمیتواند از خودشان سلب صلاحیت فتوا بکند ولی البته تلاشی برای مرجعیت ندارد. بعد از این مرحله بود که آن مرحوم از مواضع علنی خودش در نقد مرجعیت رهبری موقتا دست کشید و آن نامه پوزشخواهانه را نگاشت. مرحوم آذری قمی بعدها به منتقد جدی رهبری تبدیل شد و در نامهای از نقشش در انتخاب رهبری جدید انتقاد کرد. وی از نظر مرجعیت هم به اعلمیت آیتالله منتظری رسید و از مواضع سیاسی ایشان هم دفاع کرد و در نهایت محصور شد و از دنیا رفت.
مرحوم آیتالله آذری قمی از فقهای موسوم به «راست» بود. در ابتدای انقلاب مدتی دادستان انقلاب بود و بعدها رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد و در زمان او بود که جامعه مدرسین آیتالله شریعتمداری را از مرجعیت عزل کرد و تقلید از ایشان را روا ندانست. وی از بانیان بنیاد رسالت و از موسسین روزنامه رسالت بود و به دلیل مخالفتش با جناب میرحسین موسوی و دولت ایشان، شهره بود. او در نقد مواضع اقتصادی دولت موسوی مطالب متعددی را نگاشت و با دولتی شدن بخشهایی از اقتصاد مخالف بود و حتی با گرفتن مالیات از سوی دولت هم مخالفت میکرد و معتقد بود که دولت باید از حجم خودش بکاهد و همه کارها را به مردم بسپارد و فقط به اندازهای مالیات بگیرد که دولت در هر سال به آن نیاز دارد آنهم به شرطی که مجلسیان آن موارد هزینهکرد دولتی را تایید کنند. گفته میشود موضع امامخمینی در حمله به فقهایی که مخالف دریافت مالیات بودند، از جمله متوجه مواضع آذری قمی بود.
در سال 64 در مخالفت با نخستوزیری میرحسین موسوی در مجلس سخنرانی کرد درحالیکه امامخمینی با ارسال پیام برای نمایندگان، خواستار حمایت از موسوی و رای دادن به ایشان شده بودند. او در سخنانش گفته بود که انتخاب نخستوزیر با نمایندگان است و نه با رهبری و امامخمینی در آن دنیا به جای من جواب خداوند را نخواهد داد. البته اگر امامخمینی حکم ولایی میدادند من تبعیت میکردم اما در حکم ارشادی، من تابع نظر خودم هستم و نه امامخمینی. در آن روز بسیاری از این کار آذری قمی ناراحت بودند اما به خاطر دارم که در هنگام سخنرانی او من هم به دلیلی در میان تماشاچیان مجلس نشسته بودم و مستقیما به سخنانش گوش میدادم و با اینکه من مدافع میرحسین موسوی و دولت ایشان بودم اما هم از شجاعت و صراحت مرحوم آذری قمی خوشم آمد و هم منطق ایشان را پسندیدم.
بعد از مطرح شدن بحث ولایت مطلقه فقیه از سوی امامخمینی، مرحوم آذری مقالات متعددی در روزنامه رسالت نوشت و از جمله در یادداشتی به سلسلهولایت اشاره کرد. بر طبق نظر ایشان، ولایت مطلقه یکی از شوونات هر حکومتی است و به هر کسی که توان حکومت کردن را دارد، منتقل میشود. یعنی در مرحله اول مرجع تقلید آشنا با مملکتداری دارای این ولایت مطلقه است. این ولایت حکومتی در نبود یک مرجع تقلید، به مجتهد مطلق و بعد به مجتهد متجزی و بعد به عدول مومنین و بعد به فساق مومنین و حتی در نبود آنها به یک عادل کافر و فاسق کافر هم میرسد! این استدلال بر این اصل اولیه بنا شده بود که حکومت کردن حق کسانی است که قادر به حکومت کردن هستند و هیچ حکومتی حتی اگر از سوی افراد فاسق و کافر هم اداره شود، نمیتواند مطلقه نباشد.
در پایان ذکر خاطرهای از دیدارم با مرحوم آذری قمی بد نیست. در دوره فعالیتم در هفتهنامه صبح، با جناب مهدی نصیری محاجهای با ایشان داشتیم که در همان زمان منتشر شد. در حاشیه این گفتوگو چند نکته قابل ذکر است. اول اینکه ایشان یک کتابی را به ما هدیه داد که در همان روزها منتشر کرده بود و عنوان «رساله علمیه» را داشت. از ایشان پرسیدم رساله علمیه دیگر چه صیغهای است؟ پاسخ داد این در واقع «رساله عملیه» است که نخواستم الان با آن عنوان منتشر کنم. دوم اینکه از ایشان درباره مرجع اعلم پرسیدم که چرا آیتالله گلپایگانی و بعد آیتالله منتظری را مطرح کرده است؟ پاسخ داده بود که من در درجه اول خودم را اعلم میدانم و در این شرایط نمیتوانم این مطلب را اعلام کنم. سوم اینکه از ایشان پرسیدیم شما در جزوهای نوشتید که وجوهات شرعیه را نباید به مرجع تقلید داد و باید به رهبری پرداخت کرد. از طرفی آیتالله گلپایگانی را اعلم معرفی کردهاید که معتقد است وجوهات را باید به مرجع تقلید داد. مرحوم آذری قمی گفته بود که در این موضوع از ایشان نباید تقلید کرد و پرداخت وجوهات به مرجع تقلید لازم نیست. بگذریم که بعدها محتوای این جزوه و حکم خودش درباره لزوم پرداخت وجوه شرعیه به رهبری انقلاب را هم پس گرفت.