نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

اندیشکده آمریکایی: افغانستان اولویت امریکا نبود و نیست

منبع
اعتماد
بروزرسانی
اندیشکده آمریکایی: افغانستان اولویت امریکا نبود و نیست

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

آدام واینستاین-ریسپانسیپل استیت کرافت/ خیانت به افغاستان سال‌ها پیش و زمانی انجام شد که امریکایی‌ها قول‌ها و تعهد‌هایی دادند در حالی که می‌دانستند، نمی‌توانند به آنها پایبند بمانند. تبعات ناگزیر ایجاد یک دولت توخالی و پوچ، فربه شدن بخش دولتی و اقتصاد جنگی وابسته به کمک‌های خارجی همانند حکم زندان تعلیقی بر سر افغانستان سایه افکنده است.

خاطره تخلیه ناموفق نیروهای امریکایی از افغانستان، طبیعتا بارزترین نمونه شکست امریکا در افغانستان است. روایت مهم جورج پکر، روزنامه‌نگار سرشناس که در نشریه آتلانتیک چاپ شد و ماه‌های پایانی تخلیه نیروهای امریکایی از افغانستان را روایت می‌کند، نشان داد که چگونه ارزش زندگی یک شهروند افغان به واسطه بی‌رحمی و بی‌فکری نیروهای امریکایی لگدمال شد. اما مقیاس عظیم ترومای انسانی در فرودگاه کابل که در آتلانتیک روایت شده ممکن است سهوا خوانندگان را به این باور برساند که این روایت نادرست است. اما این روایت کاملا درست بود. طی دو دهه گذشته، سرنوشت افراد و کل روستاها در افغانستان بستگی به این داشت که موضع‌شان در قبال شورش‌های طالبان و اقدامات امریکا علیه طالبان را تا چه حد تغییر دهند. برای کهنه‌سربازان، دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگاران، امدادگران و بسیاری دیگر که بخش‌هایی از زندگی خود را وقف افغانستان کردند بسیار دشوار است که کاری کنند افغانستان بتواند با طالبان پنجه در پنجه بیندازد. پذیرش این واقعیت حتی ممکن است برای واشنگتن هم دشوار باشد. رضایت ناشی از حملات هولناک 11 سپتامبر در نظر امریکایی‌ها یک گناه بزرگ بود و جنگ علیه ترور و حمله به افغانستان تنها راه رستگاری از بار این گناه. حملات 11 سپتامبر و ماجرای افغانستان همچنان به عنوان بخش مرکزی چارچوب‌های قانونی و درک عمومی از جنگ رو به رشد علیه تروریسم باقی مانده است. شاید به همین دلیل است که پذیرش شکست امریکا در افغانستان برای برخی دشوار است. تهاجم اولیه به افغانستان این کشور را از چنگال سرکوبگر طالبان رها کرد و تروریست‌هایی را که به آنجا پناه آورده بودند، موقتا پراکنده کرد. اما این حمله شراکت‌های نامطلوب، گورهای دسته‌جمعی و تولد دوباره جنگ‌سالاری را نیز دوباره به وجود آورد و در نهایت بهانه‌ای شد برای اینکه انسان از نبوغ خود در استفاده از شکنجه و ستم‌ کردن در مکان‌هایی نظیر گوآنتامو استفاده کند. جنگ علیه تروریسم در نهایت به بغداد کشیده شد و در زمان روی کار آمدن باراک اوباما، شورش طالبان آنچنان شتاب بیشتری پیدا کرد که نمی‌شد نادیده‌اش گرفت. اعزام نیروهایی به افغانستان موجب شد شبکه‌ای از پایگاه‌های عملیاتی و پاسگاه‌های جنگی ایجاد شود تا از مراکز استان‌ها و کابل محافظت کنند. از نظر برخی افغان‌ها، این دوران نویدبخش رشد اقتصادی، خوش‌بینی و امید به آینده بود. اما این چشم‌انداز پیشرفت توسط نیرویی نظامی و خشن ایجاد شد که نه تنها بچه‌ها را یتیم و زنان را بیوه کرد، بلکه توهم کنترل نیروهای ائتلاف را بر بخش‌های وسیعی از افغانستان ایجاد کرد، در حالی که در واقعیت امر، نیروهای طالبان اغلب آزادانه در چند صد متر دورتر مشغول عملیات بودند. آسان است که خودمان را فریب دهیم و باور کنیم که تنها ابزار مخالفان ما خشونت ورزیدن است. واقعیت این است که خشونت ورزیدن وجه مشترک ما و آنهاست. طالبان با زور از بین رفت. حکومت افغانستان به زور در قدرت نگه داشته شد و طالبان دوباره به زور به قدرت بازگشت. آیا جهان چیز دیگری برای ارایه به افغانستان دارد؟


برندگان و بازندگان افغانستان جای‌شان عوض شد، اما خشونت هر سال بیشتر شد. امروز فشردن تدریجی گلوی اقتصاد افغانستان توسط واشنگتن به بهانه پیامد اجتناب‌ناپذیر تصمیم طالبان برای مذاکره با سوء‌نیت، پس گرفتن کشور با زور و پست و مقام دادن به چهره‌های خطرناک انجام می‌شود. ما مسوولیت بحرانی را که طالبان افغانستان را در آن فرو برده است و نحوه واکنش خودمان به آن را انکار می‌کنیم. آیا این پدیده آشنا نیست؟ اما فاجعه‌ای که در برابر چشمان ما رخ می‌دهد از پیش مقدر نشده بلکه ساخته دست بشر است. بر کسی پوشیده نبود که اشرف غنی یک رهبر نالایق بود که خود را با آرای‌های تقلبی حفاظت می‌کرد و هر توصیه‌ای که مخالف اهداف سیاسی او بود را نادیده می‌گرفت. تا زمانی که دولت افغانستان مانند خانه‌ای پوشالی فرو ریخت، هیچ کسی درباره گستردگی این فساد با صراحت سخن نمی‌گفت. پس چرا تخلیه افغانستان توجه ما را جلب می‌کند نخست اینکه ماموریت تمام نشده است. شرکای افغانستان همچنان از طریق کار خستگی‌ناپذیر داوطلبان نجات می‌یابند. این کار قطعا باید ادامه یابد و ذاتا ارزشمندتر از هر بازتاب خبری است که ریشه در بدبینی دارد.


اما تخلیه افغانستان تنها یک فصل از داستانی است که باید ما را به عنوان یک کشور شرمسار کند. امریکا که به دنبال تحول در افغانستان بود، اما در نهایت حتی نتوانست برنامه ویزای مهاجرت ویژه خود را مدیریت کند. امریکا گرفتار بار بروکراسی عجیب، فقدان رهبری مناسب و تاریک‌ترین جنبه‌های سیاست داخلی خود بود و ده‌ها هزار شریک افغان خود را به حال خود رها کرد. حتی کمی خلاقیت و پشتکار می‌توانست بسیاری از کسانی را که در طول دو دهه از ایالات متحده حمایت می‌کردند، نجات دهد. ده‌ها مورد تصمیم‌گیری اصلی و هزاران مورد کوچک‌تر در طول جنگ ایالات متحده در افغانستان می‌توانست به‌طور متفاوتی انجام شود.
همان‌طورکه پکر به شیوایی نوشت: «چیزی ارزشمند اما همواره شکننده و وابسته به نیروهای خارجی‌ در افغانستان ساخته شد که بدون حضور ما قابل دوام نبود.» این واقعیت عمل انجام شده ایالات متحده در افغانستان بود. افغانستان هرگز اولویت ما نبود و هیچ‌ وقت نمی‌تواند باشد، چراکه ما افغان نیستیم.

ترجمه آرمین منتظری

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar