با کودکان سارق چه باید کرد؟

آفتاب یزد/متن پیش رو در آفتاب یزد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
بحث سرقت کودکان کار و یا کودکانی که وضع معیشتی مناسبی در خانوادههای خود ندارند موضوعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. اغلب سرقتهایی که توسط این دسته از کودکان انجام میشود از مغازههای مواد غذایی است.
به عبارتی دیگر دیده میشود برخی از این کودکان از فرط گرسنگی برای سیر شدن دست به سرقت از این مغازهها میزنند. برخی از فروشندگان در صورت مشاهده و مشکوک شدن به کودک سارق او را دستگیر و مورد تفتیش قرار میدهند. همچنین عدهای از آنها در صورت رخداد چنین اتفاقی با پلیس تماس میگیرند و تمایل دارند این موضوع به صورت قانونی پیگیری شود. اما عدهای نیز بر این اعتقاد هستند که سرقت برای رفع گرسنگی جرم محسوب نمیشود و چنین رفتارهایی با این کودکان اصلا شایسته نیست و بهتر است مردم در صورت برخورد با چنین مواردی گذشت داشته باشند. زیرا برخوردهای قهری با این کودکان علاوه بر اینکه زندگی کنونی آنها را با مشکل مواجه میسازد آینده آنها را نیز در معرض خطرهای جدی قرار میدهد. بسیاری از این کودکان اصلا تصور درستی از سرقت و پیامدهای آن ندارند غالب آنها صرفا گرسنه هستند و از شدت محرومیت دست به سرقت موارد غذایی میزنند. در هر صورت ما در این گزارش تلاش کردهایم از منظر کارشناسی به این موضوع و نحوه برخورد با این کودکان بپردازیم.
>سرقت بستنی و تخمه
یکی از شهروندان در خصوص تجربه خود میگوید:« یک دختربچه 8 ساله افغانستانی از فروشگاه ما چند قلم جنس در لباس خود جاساز میکند و زمانی که میخواهد از مغازه خارج شود ما متوجه میشویم و به پلیس زنگ میزنیم و به آنها گزارش میدهیم. بعد از تماسهای مکرر پلیس به فروشگاه ما میآید. زمانی که پلیس میآید نیز دختربچه هیچ حرفی نمیزند و پلیس او را با خود به خانه کودک میبرد تا علت ماجرا را از پدر و مادرش پرس و جو کند. مقدار کمی تخمه، یک عدد بستنی، چند عدد لواشک و یک عدد چسب نواری مواردی بود که این دختربچه آنها را در لباس خود جاسازی کرده بود.»
>دزدیدن غذا برای رفع گرسنگی در ایتالیا جرم نیست
چندی پیش دیوان عالی ایتالیا رای داده که دزدیدن مقدار کمی غذا برای رفع گرسنگی جرم نیست.قضات این دیوان رای صادره علیه رومان اوستریاکوف را که از یک مغازه پنیر و سوسیس به ارزش چهار یورو دزدیده بود، نقض کردند.اوستریاکوف،یک مرد بیخانمان اوکراینی است.دیوان عالی ایتالیا در رای خود گفته است که آقای اوستریاکوف «نیاز فوری و ضروری به غذا» داشت و از این رو کارش جرم محسوب نمیشود.یک مشتری مغازه در شهر جنوا ایتالیا در سال 2011، به نگهبان این مغازه خبر داد که آقای اوستریاکوف نان و دو تکه پنیر و یک بسته سوسیس برداشته، اما فقط پول نان را داده است.آقای اوستریاکوف در سال 2015 به خاطر دزدی به 6 سال زندان و پرداخت 100 یورو جریمه نقدی محکوم شد.دیوان عالی ایتالیا در حکمی که نهایی است اعلام کرد که دزدیدن مقدار کمی غذا برای تامین نیازهای ضروری، جرم محسوب نمیشود.
>دزدی آخرین انتخاب
فاطمه رسولی روانشناس کودک و نوجوان در این باره به آفتاب یزد گفت:« در درجه اول باید این موضوع را مورد توجه قرار بدهیم که دزدی آخرین انتخاب کودکان کار است. این کودکان هر روز کار و تلاش میکنند تا بتوانند با پولی که به دست میآورند زندگی خود را مدیریت کنند. با توجه به اینکه مشکلات اقتصادی بسیار زیاد شده است تعداد کودکانی که مجبور به کار هستند نیز افزایش پیدا کرده است. در جامعه امروز ما بسیاری از کودکان به نان آوران خانواده خود تبدیل شدهاند و والدین آنها درگیر مشکلات شدیدی هستند. بسیاری از والدین آنها اعتیاد دارند و بیکار هستند. لذا همه این موارد را ما باید در ابتدا در نظر بگیریم که علت دزدی برای این افراد فقط رفع نیاز اولیه است و صرفا برای اینکه بتوانند شکم خود و خانواده شان را سیر کنند دست به همچین کاری میزنند و این به نظر میرسد آخرین انتخاب آنها است. درست است که دولت باید در خصوص معیشت افراد خصوصا کودکان کار تدبیری بیندیشد اما در خیلی از زمینهها نتوانسته است موفق عمل کند. افرادی که در مواجهه با این کودکان هنگام دزدی قرار میگیرند اول از همه باید در ذهنشان نهادینه شود که این کودکان در معرض خطر و زیربار فشار اقتصادی هستند. لذا باید اطلاعرسانی شده و آموزش داده شود که این کودکان به دلیل رفع نیازهای روزمره خود دست به همچین کاری میزنند. افراد باید بدانند که کودکان برای تفریح این کار را انجام نمیدهند و یا قصد آسیب زدن به دیگران را ندارد و صرفا سعی میکند نیازهای اساسی خودش را رفع کند. بر اساس هرم مازلو مهمترین نیازها نیازهای فیزیولوژیک ما هستند و فرد وقتی درگیر نیازهای اولیه خودش هست اصلا به نیازهای دیگر فکر نمیکند و برای تفریح دزدی نمیکند. بنابراین این را در نظر بگیریم که در گام دوم همدلی داشته باشیم یعنی سعی کنیم دنیا را از دریچه ذهن آنها ببینیم. این بدین معنا نیست که به آنها اجازه بدهیم که این عمل را انجام دهند. زیرا در هر صورت این عمل نامناسب است، قوانین زیر پا گذاشته میشود و وقتی قوانین یک جامعه نقض میشود نظم اجتماعی آن جامعه به هم میریزد. در نتیجه در دومین گام وقتی که همدلی را انجام دادند حتما با تاکید بر اینکه میخواهند کمکی را ارائه بدهند سعی کنند که یک فضای امنی را برای آنها ایجاد کنند. باید به کودک امنیت خاطر بدهند که قصدشان آسیب رساندن به آنها نیست، متوجه نیاز تو هستیم اما چند دقیقه زمان نیاز داریم که باهم صحبت کنیم.»
>همدلی اجتماعی
وی ادامه داد:« سومین گام که معمولا در کشورهای دیگر انجام میشود این است که در ازای نیازی که فرد دارد از آنها کار میخواهند. یعنی بچه گرسنهای که به رستوران میرود و درخواست غذا میکند صاحب رستوران در ازای غذایی که به او میدهد از او برای مثال میخواهد که ظرفها را تمیز کند. در یک سری از سوپرمارکتها دیده میشود که یکسری از اجناسی که تاریخ مصرفشان رو به اتمام است جدا میشود و آنها را برای افراد فقیر در نظر میگیرند؛ این راهکارها نیز میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. کار دیگری که مغازه دارها میتوانند در این خصوص انجام دهند کمک گرفتن از مردم است. یعنی برای مثال سبدی را در گوشه مغازه قرار دهند و اگر مردم تمایل داشتند خوراکیهایی را خرید و در آن سبدها قرار دهند. در کشورهای پیشرفته نیز دیده میشود که مغازه داران و اغذیه فروشان از این ایده استفاده میکنند. بعد از اینکه به کودکی سرقت کرده است امنیت خاطر داده شد باید با او صحبت کنیم و به او بگوییم این عملی که انجام داده است شاید نیاز او را برطرف کند اما آدمهای دیگری نیز هستند که مانند تو چنین مشکلی دارند و اگر تو دست به سرقت بزنی باعث میشود که همه مردم به شماها بیاعتماد شوند و دیگر به شما کمکی نکنند. اگر افراد نمیتوانند شرایط کمک را فراهم کنند سعی داشته باشند که به آنها به صورت دوستانه بگویند دیگر این کار را تکرار نکنند. این مسئله در هر صورت نیازمند نوعی همدلی اجتماعی است زیرا بسیاری از این کودکان بار اولی است که سرقت انجام میدهند و با یکبار اشتباه ممکن است آینده آنها نابود شود. برخورد نامناسب در چنین مواردی احساس گناه در این کودکان ایجاد میکند و میتواند آنها را به دزد واقعی تبدیل کند. در نتیجه افراد باید تا جای ممکن با این کودکان همدلی کنند. »
>خواستههای فراوان و حسرتهای بیانتها
علیرضا شریفی یزدی روانشناس اجتماعی و روانشناس اجتماعی در این خصوص به آفتاب یزد گفت:« ما میدانیم که کودکان زیر 7 سال معمولا مفهوم مالکیت را بلد نیستند و بسیاری از آنها وقتی که چیزی را میخواهند فکر میکنند که میتوانند آن را بردارند. به همین دلیل به طور معمول در دوره پیش دبستانی و در مهدکودکها برداشتن اشیاء دیگران بین بچهها بسیار رایج است. در سنین دبستان بیشتر مسئله تکانه است؛ یعنی اینکه در دوره دبستان بچهها رفتار تکانه زیاد دارند. یعنی یک کاری را انجام میدهند بدون اینکه به عواقب آن فکر کنند. کودکان کار یک تفاوتی دارند و آن این است که محرومیت به این حالتهای کودکانه افزوده میشود. یعنی بسیاری از کودکان کار به دلیل اینکه صبح تا شب در سطح شهر جولان میدهند طبیعتا خوراکی ها، اسباب بازیها و یا لباسهای گوناگون به آنها چشمک میزند. این کودکان خیلی متفاوت هستند با بچههایی که در طی هفته چند بار همراه با والدین در زمان محدودی از جلوی چند ویترین عبور میکنند. این بچهها از کله سحر تا شبانگاه در سطح شهر رها هستند و جلوی این مغازهها عبور میکنند. طبیعتا خوراکیها و هر وسیله دیگری برای آنها بیشتر از هر بچه معمولی جلب نظر میکند. ما میدانیم که کودک کار کودک محرومی است که اگر پولی هم از کارش به دست میآید به جیب او نمیرود. معمولا اینها یا اجیر شدهاند و یا اینکه یک سری از باندها پشت سر آنها بلافاصله پولها را از آنها میگیرند. پس این کودک میماند با خواستههای فراوان و حسرتهای بیانتها. نتیجه این میشود که وقتی کودک میخواهد چیزی را به دست بیاورد رفتار تکانه به سراغ او میآید و بدون اینکه به عاقبت کار فکر کند حرکت این چنینی را انجام میدهد. »
>جلوگیری از لیبل زدن
وی در خصوص نحوه برخورد در مقابل آنها گفت:« در گام اول باید به یاد داشته باشیم که از لیبل زدن و برچسب زدن به این کودکان خودداری کنیم. یعنی به هیچ وجه نباید آنها را دزد خطاب کنیم و کاری که انجام دادهاند را دزدی بدانیم. در گام دوم نباید آنها را از مجازاتهای سنگین بترسانیم. اگر مغازه داری، دستفروشی، صاحب کالایی توسط کودک کار مورد دستبرد قرار میگیرد ما باید یکسری مراکز داشته باشیم که بهترین آنها طبیعتا مراکز مشاور وابسته به بهزیستی است که با آن جا ارتباط بگیریم که این بچهها تحت نظر این مراکز قرار بگیرند. این مراکز کار خود را بلد هستند. در ادامه آن شیءای که سرقت رفته است حتما باید به سر جایش برگردانده شود یعنی فرد باید بداند که این کار خلاف است و برای او توضیح داده شود. در این خصوص از نصیحتهای طولانی باید خودداری کرد. این تفکر و این ترس که بچهای که دست به سرقت میزند تبدیل به سارق و یا یک جنایتکار بزرگ خواهد شد درست نیست و باید این را کنار گذاشت. در گام بعدی چون این بچهها کودک کار هستند در قبال کاری که انجام میدهند به یک نسبت
عادلانه بتوانیم آن جنس را مجدد در اختیار او قرار دهیم. یعنی کودکی که گل فروش است ضمن اینکه از او گل میخریم باید جنسی که مورد نیاز او نیز است برای او تهیه کنیم. گام بعدی که باید برای این کودکان برداشته شود آموزش است. یعنی مراکز مسئول در این زمینه و مراکز خیریهای که در این زمینه کار میکنند با دورههای آموزشی کوتاه مدت متناسب با سن و فهم کودک مباحث اینگونه را برای او تشریح کنند که بچه هروقت به چیزی نیاز دارد با سرقت نباید به آن پاسخ دهد و ثانیا مرکزی وجود داشته باشد که نیازهای بحق کودکان را پاسخ دهد. در مرحله بعد مردم نیز باید در خصوصی چگونگی برخورد با این کودکان آموزش ببینند و از رفتارهای پلیسی، کارگاهی، قانونی، لیبل زدن، کتک زدن و... خودداری کنند. امیدوارم روزی مسئولین به این فکر بیفتند که مسئله کودکان کار را در کشور ما به صورت ریشهای حل کنند و اجازه ندهند این آسیب بزرگ اجتماعی در جامعه ما باقی بماند.»