نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

شیعیان پاکستان؛ گستره شیعه از لاهور تا پنجاب

منبع
جام جم
بروزرسانی
شیعیان پاکستان؛ گستره شیعه از لاهور تا پنجاب
جام جم/ يادداشت پيش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست در پاکستان، اديان و مذاهب متعددي وجود دارد، اما اکثريت قاطع مردم آن را مسلمانان تشکيل مي‌دهند. طبق سرشماري سال 1981 م ‌‌/‌‌ 1360 هـ‌.، 96.68 درصد مسلمان، 1.55 درصد مسيحي و 1.51 درصد هندو و بقيه بودايي، سيک، زرتشتي و از ديگر اديان هستند.(1) در ميان مسلمانان آن، اهل سنّت که عمدتا حنفي مذهب هستند، اکثريت دارند. مسلمانان اهل سنّت به سه گرايش مختلف تقسيم شده‌اند: «ديوبندي» منسوب به پيروان مدرسه ديوبند هستند که سال 1283 ق در قصبه‌اي به همين نام در ايالت اُتار پرادش هند به وسيله مولانا محمد قاسم ناناتوي تأسيس شد.(2) «بريلوي» منسوب به پيروان احمد رضاخان بريلوي‌اند که مدرسه‌اي در شهر بريلي هند بنا کرد و در مقام مخالفت با مکتب ديوبندي برآمد. بريلوي‌ها معمولا صوفي مسلک و معتقد به تقدّس اوليا و رهبران مذهبي هستند و زيارت قبور اوليا و شفاعت و ياري طلبيدن از ارواح آنان را در حل مشکلات و برآوردن حاجات خود مؤثر مي‌دانند.(3) گرايش سوم، گرايش اهل حديث است که گروهي بشدت سنتي و محافظه‌کار، شبيه گروه اخباري در ميان شيعيان، هستند. اهل حديث پاکستان روابط نزديکي با وهابيان عربستان دارند و تندروهاي مذهبي عربستان کمک‌هاي زيادي در تأسيس مدارس و تأمين هزينه‌هاي آموزشي اين گروه کرده‌اند. پس از اهل سنت، دومين گروه مذهبي عمده را شيعيان تشکيل مي‌دهند. شيعيان پاکستان به دو گروه دوازده امامي و اسماعيليه تقسيم مي‌شوند. اکثريت قاطع شيعيان جزو گروه اول هستند، اما تعدادي از فرقه اسماعيليه نيز در کراچي، گلگت، ملتان و سند زندگي مي‌کنند. پيشينه تشيع در پاکستان بر اساس برخي شواهد تاريخي، تشيع در نيمه اول قرن يکم هجري به سرزمين شبه‌قاره هند راه پيدا کرده است. در دوران حکومت حضرت علي عليه السلام نيروهاي عرب از مرزهاي سند عبور کردند. بخشي از مردم «جات» ارادتي عميق به حضرت پيدا کردند، به طوري که به غلو و الوهيت کشيده شدند.(4) «شنسب جد غوريان که فاتح شمال هند بود به دست حضرت علي‌بن ابي‌طالب اسلام آورد و با امام پيمان وفاداري بست و از ايشان مقررات و دستورالعمل‌هايي را گرفت. در مراسم تاج‌گذاري حاکم جديد، ميثاقي که از سوي حضرت علي‌بن ابي‌طالب(ع) نوشته شده بود، به زمامدار جديد تحويل داده و او نيز متعهد شد به شرايط و مفاد آن عمل کند. آنان مريدان حضرت علي بودند و عشق آن حضرت و اهل بيت پيامبر عميقا در عقايدشان ريشه دوانده بود.»(5) محمد قاسم فرشته، مورخ معروف هندي نيز در کتاب خود مي‌نويسد که شنسب و قبيله او هميشه بر دوستي و طرفداري خاندان اهل بيت باقي ماندند.(6) سلسله «شنسباني» در جريان قيام ابومسلم که منجر به سقوط اموي‌ها شد، از قيام ابومسلم حمايت کرد. مردم سند پس از تشرف به اسلام، روابط خود را با اهل بيت پيامبر(ص) حفظ کردند. به گفته ابن قتيبه، يکي از همسران امام سجّاد(ع) به نام حميدان از اهالي سند بود و زيد شهيد نيز از فرزندان همسر سندي امام سجّاد(ع) بوده است. در عصر امام صادق(ع) نيز افراد زبده‌اي از ناحيه سند نزد امام صادق(ع) مشغول فراگيري علوم اسلامي بودند که از آن ميان مي‌توان به ابان سندي، خلاد سندي و فرج سندي اشاره کرد. در زمان منصور، خليفه دوم عباسي، عمرو بن حفص به فرمانداري سند منصوب شد. او يکي از طرفداران جدّي حضرت علي(ع) بود و از قيام محمّد «نفس زکيه» حمايت کرد و براي عبدالله اشتر، فرزند محمّد که در بصره مشغول جمع‌آوري سلاح و تجهيزات بود، پول‌هايي فرستاد تا اسب و شمشير تهيه کند. پس از جريان شهادت محمّد نفس زکيه، عبدالله اشتر، فرزند وي، به عمرو بن حفص در سند پناهنده شد و عمرو او را نزد يکي از راجه‌هاي هندي فرستاد تا از ايشان نگهداري کند. عبدالله ده سال در سرزمين راجه هندي به تبليغ آيين تشيع پرداخت.(7) در قرن سوم و چهارم هجري، تشيع اسماعيلي در هند گسترش يافت. سال 270 ق ‌‌/‌‌ 883 م هيثم از طرف ابن جوثب منصور اليمان، داعي اسماعيلي مذهب يمني، براي تبليغ به سند فرستاده شد و او اين مذهب را در ناحيه سند گسترش داد. سال 373 ق العزيز، خليفه فاطميان، سپاهي به فرماندهي ابن شيبان به سمت ملتان اعزام کرد. او ملتان را تسخير کرد و به نام خليفه فاطمي خطبه خواند، اما سال‌هاي 399 و 400 در پي لشکرکشي سلطان محمود غزنوي به هند، حکومت طرفدار خليفه فاطمي سرنگون شد و تعدادي از طرفداران اين فرقه به قتل رسيدند. هجوم غزنوي‌ها درکل نتوانست به حکومت و اقتدار اسماعيليه در سند پايان بخشد. اسماعيلي‌ها پس از اندک زماني دوباره به سازماندهي خود پرداخته، سلسله حکومت مستقل «سومره» را در سند به وجود آوردند که تا چهار قرن استمرار يافت.(8) شيعيان بتدريج در سده‌هاي بعد، قدرت بيشتري کسب کردند. آنها در نواحي گوناگون هند، بويژه شمال آن، حکومت‌هاي مستقلي تأسيس کردند. سلسله حکومت‌هاي شيعي«اوده»، «بيجاپور» و «عادل شاهان» در هند معروفند. پس از سلطه استعمار انگليس بر شبه‌قاره هند در قرن هجدهم، قدرت مسلمانان، بويژه شيعيان رو به زوال نهاد. در واقع، دوران سلطه دو قرنه استعمار بر هند، دوران انتقال قدرت از مسلمانان به هندوها بود که تا امروز نيز اين وضع در سرزمين هند ادامه دارد. در پاکستان که سال 1947 استقلال خود را از هند و انگليس به دست آورد، قدرت دوباره در دست مسلمانان قرار گرفت، اما شيعيان به دليل در اقليت بودن نتوانسته‌اند نقش سرنوشت‌سازي در صحنه سياسي پاکستان ايفا کنند. جمعيت شيعه شيعه در پاکستان دومين گروه مذهبي به لحاظ جمعيت است، اما آمار دقيقي از ميزان جمعيت آن در دست نيست. محققان و کارشناسان مسائل پاکستان ارقام متفاوتي از 10 تا 25 درصد ارائه کرده​اند. در دائره‌المعارف مسيحي جهان در سال 1980، جمعيت شيعيان 14.5 درصد ذکر شده است.(9) دانشنامه جهان اسلام ميزان جمعيت شيعيان اين کشور را بين 15 تا 20 درصد تخمين زده است.(10) نويسنده دائره‌المعارف تشيع در سال 1373 جمعيت شيعه را 20.6 درصد ذکر کرده که در مجموع 16 ميليون و 885 هزار نفر از کل جمعيت 83 ميليوني آن کشور را در دو دهه قبل شامل مي‌شود. (11) فرانسوا توال جمعيت شيعي پاکستان را ‌‌30 ميليون نفر تخمين مي‌زند.(12) در پاکستان، ارائه آمار دقيق از پيروان مذاهب اسلامي بسيار مشکل است؛ زيرا برخي پيروان مذاهب اسلامي به دلايل مذهبي يا سياسي، هويت مذهبي خود را پنهان نگه مي‌دارند، چنان که عده‌اي از شيعيان روستايي ايالت سرحد که در مناطق سني نشين هم مرز با افغانستان واقع شده‌اند همچنين برخي روستانشينان شيعه مذهب بلوچستان و سند هميشه در تقيه زندگي مي‌کنند و شيعه بودن خود را مخفي نگه مي‌دارند. توزيع جمعيت بر خلاف بسياري از کشورهاي اسلامي که شيعيان در آنها از نوعي تمرکز جغرافيايي برخوردارند، در پاکستان چنين چيزي به چشم نمي‌خورد. شيعيان اين کشور در تمام شهرها و شهرستان‌ها پراکنده‌اند و اين پراکندگي در سطح روستاها نيز به چشم مي‌خورد. مهم‌ترين شهرهايي که شيعيان در آنها سکونت دارند، عبارتند از: کراچي، لاهور، ملتان، راولپندي، اسلام آباد، جنگ، سيالکوت، حيدرآباد، پيشاور، پاراچنار، کوهات، اسکردو و کوئته. پنجاب پرجمعيت‌ترين ايالت اين کشور، بيشترين جمعيت شيعه را در خود جاي داده است. در لاهور، مرکز پنجاب، قريب نيم ميليون شيعه در سال‌هاي آخر دهه 60 شمسي زندگي مي‌کردند(13) که امروز با توجه به رشد زاد و ولد در آن کشور و همچنين مهاجرت روستاييان به آنجا، ممکن است اين تعداد به دو برابر افزايش يافته باشد. شيعيان لاهور عمدتا در محلّه «موچي دروازه» و «بازار حکيمان» ساکن هستند و عده‌اي نيز به‌طور متفرقه در ديگر نقاط شهر سکونت گزيده‌اند. لاهور يک شهر مهم تاريخي و فرهنگي است که نزد شيعيان نيز از همين موقعيت برخوردار است. در اين شهر، گروه‌ها و انجمن‌هاي مذهبي و فرهنگي زيادي مستقرند که برخي در محدوده لاهور و پنجاب مشغول فعاليت هستند و برخي ديگر در سراسر پاکستان فعاليت مي‌کنند. مهم‌ترين انجمن‌ها و گروه‌هاي شيعي مستقر در آنجا عبارتند از: «اداره تحفّظ حقوق شيعه»، «کنفرانس سراسري شيعيان پاکستان» و «وفاق علماي شيعه پاکستان» که اين سه گروه در سطح کل شيعيان پاکستان فعاليت دارند، «انجمن رضاکاران حسيني»، «حمايت اهل البيت»، انجمن اقامه نماز به نام «معين‌الصلاه»، انجمن حمايت از امور اموات به نام «معين الاموات» و مؤسسات فرهنگي ديگر مانند «اماميه مشن» و «معارف اسلام».(14) يکي ديگر از شهرهاي مهم پنجاب، «ملتان» است که در جنوب غرب لاهور واقع شده است. ملتان شهري بسيار قديمي و مرکز برخورد تمدن‌هاي بودا، هندوئيسم و اسلام شناخته شده است. اسلام در قرن اول هجري، به وسيله محمد بن قاسم در اين سرزمين راه يافت و به مرور زمان، تشيع نيز در آنجا نفوذ کرد. امروز بيش از 30 درصد جمعيت اين شهر را شيعيان تشکيل مي‌دهند.(15) آنها در نواحي جلال پور پيراله، سالار وطن‌سادات، جک حيدرآباد، قتال‌پور، خانيوال، دهاري، ميلسي، لودهران و تنکسي زندگي مي‌کنند. گفته مي‌شود که قديمي‌ترين حسينيه جهان نيز در همين شهر تأسيس شده که تاريخ آن به عصر همايون از سلاطين مغول برمي‌گردد. در کراچي مرکز ايالت سند نيز جمعيت زيادي از شيعيان زندگي مي‌کنند. پس از تقسيم شبه‌قاره هند، تعداد زيادي از شيعيان هند به اين شهر مهاجرت کردند که امروز به نام «خوجه‌ها» از آنها ياد مي‌شوند. خوجه‌ها قوم ثروتمند و تحصيلکرده‌اي هستند که در ادارات دولتي نيز نفوذ فراواني دارند. قديمي‌ترين محله شيعه‌نشين کراچي محله «کرادر» است، اما پس از مهاجرت شيعيان هندي به اين شهر، محله‌هاي ناظم آباد، لياقت آباد، حيدرآباد، بحش، محمودآباد، بهادرآباد، محله محمدعلي، محله سادات، سعودآباد، شارع دريغ، ملير، حسين‌آباد، محمدآباد، ولاني و بنکلور نيز بر آن افزوده شدند.(16) امروز تعدادي از شيعيان فارسي زبان قوم هزاره نيز در محله «حسين گوت» اين شهر زندگي مي‌کنند که ا کثرا از کوئته به آنجا مهاجرت کرده‌اند. شهر مهم ديگري که تعداد قابل توجهي جمعيت شيعه را در خود جاي داده، شهر «کوئته»، مرکز ايالت بلوچستان است. شيعيان اين شهر عمدتا در جنوب شهر (علمدار رود و مري آباد) و شمال غرب آن (بروري و کراني) تمرکز يافته‌اند. آنها از لحاظ قومي، به قوميت‌هاي هزاره، قندهاري، پنجابي، گلگتي، بلتي و تبتي تقسيم مي‌شوند، اما اکثريت عمده آنها را مردم هزاره تشکيل مي‌دهند. هزاره‌ها به زبان فارسي تکلم مي‌کنند و از نظر فرهنگي و آداب و رسوم اجتماعي، تفاوت‌هاي محسوسي با ديگر اقوام دارند. آنان نسبت به باورهاي مذهبي، سنت‌هاي اجتماعي خود و حجاب زنان حساسيت فوق‌العاده‌اي نشان مي‌دهند. مراسم ديني، بويژه ايام محرم و صفر، با جوش و حرارت زايد الوصفي از سوي آنان برگزار مي‌شود. يکي از مراسم ديني مهم آنان، برگزاري مراسم نماز جمعه است که به نوبت، به امامت حجج اسلام يعقوبعلي توسلي و شيخ مهدي نجفي در مسجد جامع شيعيان واقع در مرکز شهر برگزار مي‌شود. سيزدهم شهريور ماه سال 1382 شمسي يک حمله تروريستي وحشتناک از سوي افراد وابسته به «لشکر جنگوي» عليه نمازگزاران در حين اداي نماز صورت گرفت که بر اثر آن 51 نفر از نمازگزاران کشته و بيش از 70 نفر زخمي شدند. در آخرين نقطه‌هاي شمال شرقي پاکستان، سرزمين کوهستاني گلگت و بتستان واقع شده که دست‌کم از قرن هشتم هجري به اين طرف، مسکن ثابت شيعيان بوده است. گسترش شيعه به اين ناحيه دور دست کوهستاني، به داستان مهاجرت ميرسيد علي همداني (786 ـ 714 هـ) با جمعي از يارانش از ايران در دوران سلطه تيمور لنگ برمي گردد. نواحي گلگت و بتستان در پي تلاش‌هاي سيدمير علي همداني به آيين شيعه رو آوردند که امروز يکي از پايگاه‌هاي مستحکم شيعه در پاکستان به شمار مي‌رود. به گفته يکي از نويسندگان، «ناحيه گلگت داراي500 تا 600 هزار نفر جمعيت، و ناحيه بتستان نيز داراي پانصدهزار نفر جمعيت است. تقريبا عموم سکنه آن مسلمانند و در بتستان، اکثريت قريب به اتفاق با شيعيان است. در گلگت نيز قبلا اکثريت با پيروان مذهب شيعه بوده که کوششي مصروف گشته تا با اسکان وهابي‌ها و افاغنه سني مذهب، شيعيان آن را از اکثريت بيندازند.»(17) در ايالت سرحد نيز شيعيان حضور چشمگيري دارند. گرچه در خود شهر پيشاور، مرکز اين ايالت، تعداد شيعيان چندان چشمگير نيست، اما در برخي مناطق ديگر اين ايالت، بويژه پاراچنار و کوهات، شيعيان حضور نسبتا وسيعي دارند. در پاراچنار، نزديک به نيمي از جمعيت شهر را شيعيان تشکيل مي‌دهند.(18) رهبر پيشين شيعيان پاکستان شهيد عارف حسين حسيني نيز از همين ناحيه بود. او با فعاليت‌هاي اجتماعي، علمي و فرهنگي خود، نقش مهي در رشد فرهنگ شيعي در پاراچنار ايفا کرد. شيعيان پاراچنار به دليل موقعيت خاص جغرافيايي و سياسي آن ـ که در جوار مـــــرز با افغانستان و مناطق قبايل آزاد واقع شده ـ هميشه در معرض تهديد و درگيري‌هاي مذهبي قرار دارند. مردم اين نواحي اکثرا مسلح هستند و پس از آغاز جنگ و جهاد در افغانستان، انواع سلاح‌هاي سبک و نيمه‌سنگين به اين مناطق سرازير شده‌اند که در درگيري‌هاي قومي و مذهبي، مورد استفاده قرار مي‌گيرند. در مناطق قبايلي اين ايالت که دولت بر آنها کنترل ندارد، هر نوع سلاح و مهمات جنگي خريد و فروش مي‌شود. در کــــوهات نيز که در 40 کيلومتري شهر پيشاور واقع شده، تعداد قابل توجهي شيعه زندگي مي‌کنند. يکي از قبايل مهم شيعه مذهب اين شهر، «بنگش» است که در اعتقادات مذهبي خود، بسيار متعصّب و سرسخت است. 1 ـ دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دائره‌المعارف اسلامي، چاپ اول، 1375، ج 5، ذيل واژه «پاکستان»، ص 194. 445. 2 ـ قاسم صافي، سفرنامه پاکستان، تهران، کلمه، 1366، ص 192. 3 ـ همان، ص 194. 4 ـ سيدعباس اطهر رضوي، شيعه در هند، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ج 1، 1376، ص 229. 5 ـ همان، ص 230 به نقل از: طبقات ناصري، کلکته، 1846، ص 29. 6 ـ محمدقاسم فرشته، تاريخ فرشته، ج 1، ص 312. 7 ـ سيدعباس اطهر رضوي، پيشين، ص 232 ـ233. 8 ـ علي حسين رضوي، تاريخ شيعيان علي، کراچي، اماميه اکيدمي، 1992، ص 366. 9 ـ دائره‌المعارف تشيع، تهران، مؤسسه دائره‌المعارف تشيع، 1371، ج 4، ص 398 10 ـ دانشنامه جهان اسلام، 1379، ج 5، ص 446. 11 ـ دائره‌المعارف تشيع، ج 4، ص 398. 12 ـ فرانسوا، توال، ژئوپليتيک شيعه، ترجمه قاسم آقا، تهران، آمن، 1379، ص 145. 13 ـ همان، ج 3، ص 624. 14 ـ حسن الامين، دائره‌المعارف الاسلاميه الشيعه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، ج 10، ص 54. 15 ـ همان، ص 306. 16 ـ همان، ص 305. 17 ـ محمدکاظم محمدي، سيماي پاکستان، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368، ص 32. 18 ـ دانشنامه جهان اسلام، ج 5، 1379، ص 367. *عبدالرحمان رحيمي