خبرآنلاين/ يادداشت پيش رو در خبرآنلاين منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ژست ها و زبان خاص ترکيه در رابطه با جهان عرب و فلسطين و همچنين رويارويي گهگاه اين کشور با اسرائيل باعث شده چهره اي جديد از آنکارا در اذهان عمومي اعراب شکل گيرد. اما ترکيه به دنبال چيست؟
از زمان حمله اسرائيل به نوار غزه، نقض قوانين بين المللي و جنگي، نقض آتش بس هاي اعلام شده، کشتار کودکان، زنان و مردان بي دفاع روزها است که مي گذرد. رسانه هاي جهاني و مردم کشورهاي مختلف واکنش هاي گوناگوني به اين امر داشته اند. در اين ميان کمتر دولت و ملتي چون ترکيه داعيه مخالفت با اسرائيل را داشته است.اين ادعا تا جايي پيش رفت که رجب طيب اردوغان، نخست وزير کنوني ترکيه و نامزد رياست جمهوري آينده، در هر فرصتي با محکوم کردن اعمال اسرائيل، حمايت از غزه را "مسئوليت تاريخي" ترکيه خواند. رويکردهاي مختلفي نسبت به سياست هاي اعلاني و اعمالي ترکيه نسبت به دوگانه فلسطين- اسرائيل وجود دارد. در اين ميان گروهي با ظاهرسازي خواندن سياست هاي ترکيه ، وي را به رياکاري و حمايت مخفيانه از اسرائيلي که آن را متحد استراتژيک ترکيه مي خوانند به نقد ترکيه مي پردازند و حتي تحويل کمک هاي بشردوستانه ترکيه به اسرائيل را اقدامي نشان دهنده ماهيت واقعي رفتار ترکيه مي دانند. گروهي نيز با تکيه بر داده هاي تاريخي و سياست هاي حزب عدالت و توسعه، حمايت ترکيه از فلسطين را سياستي عملگرايانه و در راستاي راهبرد نوعثماني گرايانه آن تحليل مي کنند.اما اساسا نگارندگان معتقدند رجب طيب اردوغان و ترکيه بخاطر اينکه قصد دارد از بحرانها براي عملياتي کردن سياست هاي خود جهت تبديل به يک بازيگر مهم بين المللي استفاده نمايند تلاش مي نمايند با استفاده از حداکثر سازي منافع عيني ، مادي و ماوي با استفاده از سه الگوي ترکيبي سکولاريسم ، دمکراسي و اسلام به مهندسي افکار عمومي در جهان عرب بپردازد در اين مقاله کوتاه مي کوشيم با کمک گرفتن از آزمايشگاه تاريخ نگاهي جامع به اين موضوع داشته باشيم. 1. همزمان با به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه در ترکيه، سال 2002 به نقطه چرخشي در سياست عربي( و نه خاورميانه اي)ترکيه تبديل شد. اين تغيير پيش از هر چيز در نتيجه رهنامه سياست خارجي جديدي بود که احمد داووداوغلو، نخست در مقام مشاور ارشد نخست وزير در سال 2002 و سپس در مقام وزير امورخارجه در سال 2009 در قالب رهنامه عمق استراتژيک صورتبندي کرد. داووداوغلو معتقد بود واقعيت هاي تاريخي و جغرافيايي ترکيه را ناگزير از داشتن سياست خاورميانه اي موثر مي کند. وي توانست مجموعه حاکم را نيز در اين زمينه قانع کند. از اين رو سياست هايي چون مشکلات صفر با همسايگان، ديپلماسي ريتميک و چندجانبه، تعامل با تمامي طرفين امور(ديپلماسي خرد و کلان) را به عنوان پيش شرط هاي سياست راهبردي موفق در پيش گرفت. در همين دوره ظهور مسائلي چون عراق، فلسطين و لبنان و ترس از سرريزي منطقه اي آن بستر مناسب براي اعمال سياست هاي يادشده را در اختيار ترکيه قرار داد.
ترکيه از يک سو افزايش روابط سياسي و اقتصادي را در دستورکار قرار داشت و از سوي ديگرمي کوشيد تا به عنوان ميانجي بحران ها و اختلافات منطقه اي ظهور کند. در اين راستا ترکيه سعي در ايجاد زبان گفتماني جديدي کرد که بتواند روحيه ملت عرب را تحت تاثير قرار داده و با محبوبيت و مشروعيت سازي به يک کنشگر مهم منطقه اي در ميان اعراب تبديل شود. در سطح جهاني نيز ظهور ترکيه به عنوان يکي از رهبران پروژه خاورميانه بزرگ به ويژه از سال 2005 به بعد حمايت گسترده تر آمريکا و غرب را براي نقش آفريني در خاورميانه به دست آورد؛ در عين حال که بحث از تبديل ترکيه به الگوي منطقه اي بسيار گرم شده بود. در اين بازه زماني تا پيش از بهار عربي ترکيه چندبار در رويارويي با غرب و امريکا قرار گرفت اما تا پيش از اينکه اتحاد استراتژيک ترکيه با امريکا دچار عدم توازن شود بهار عربي بار ديگر اين کنشگران را در کنار يکديگر قرار داد و به متخصصان عجول يادآور شد که نگاه به
شرق هرچند در سياست خارجي ترکيه جاي داشته باشد ولي به شيفت محوري نخواهد انجاميد. مساله فلسطين در اين دوره يکي از موضوعاتي بود که تمايل و اراده ترکيه براي نقش آفريني منطقه اي و بين المللي را نشان مي داد. تا سال هاي نخست حکومت حزب عدالت و توسعه، ترکيه سياست موازنه را در تعامل با اسرائيل درنظر داشت. اما افزايش خشونت اسرائيل باعث شد تا به تدريج موازنه در سطح سياسي و ديپلماتيک به نفع فلسطين تغيير کند.
در همين دوره ژست ها و زبان خاص ترکيه در رابطه با جهان عرب و فلسطين در کنار روياروي هاي گاه به گاه آنکارا با غرب و اسرائيل باعث شد تا تصويري که از ترکيه جديد در بين الاذهان اعراب جاي مي گرفت دوست و حامي باشد. ماجراي نشست داووس نيز ميخ نهايي را بر نعل خوش اقبالي ترکيه زد. اعتبار و نقش آفريني ترکيه در کوتاه مدت چنان شد که وقتي در خيابان هاي غزه قدم مي زديد متوجه تفاوتش با ترکيه نمي شديد. مغازه ها با کالاهاي ترک پر بود و بر سر هر خانه اي پرچم ترکيه افراشته شده بود، اسم اردوغان(با وجود اينکه حتي نامي عرب نيست)در ليست نام هاي محبوب قرار گرفت و ترکيه به عنوان خدمتگزار واقعي دنياي اسلام جوايز بسياري از کشورها را دريافت کرد. به عبارت ديگر اردوغان نيز استراتژي خيابان هاي عربي را در پيش گرفته بود. بدين ترتيب در مارس 2010 اردوغان در ديداري از عربستان جايزه بين الملي خدمات اسلامي بنياد ملک فيصل، در نوامبر 2010 در ديدار از ليبي جايزه بين المللي حقوق بشر قذافي را دريافت کرد و در ژانويه 2011 اردوغان به عنوان شخصيت ممتاز جهان اسلام، جايزه بين المللي امور خيريه شيخ فهد آل احمد را از آن خود کرد. گذشته از ماهيت جوايز و کشورهاي ميزبان اين نخستين بار در تاريخ جمهوري ترکيه بود که اين کشور به کنشگري محبوب و معتبر در ميان ملت و دولت هاي عربي ( نه لزوما اسلامي) تبديل مي شد.
به اين ترتيب ترکيه نخستين بار در تاريخ سياست خارجي خود کوشيد با همه کنشگران درگير در بحران فلسطين رابطه برقرار کرده و نقش مثبتي در حل اختلافات ايفا کند و جهان براي نخستين بار شاهد برقراري روابط اقتصادي، تجاري، نظامي، سياسي ترکيه با کرانه غزه و ميليون ها دلار کمک هاي نقدي و غيرنقدي بلاعوض ترکيه به فلسطين شد که تا پيش از سال 2006 جايگاهي در سياست خارجي ترکيه نداشت. با اين وجود در جريان انتفاضه دوم با اينکه اردوغان بلافاصله بعد از آغاز تهاجمات اسرائيل به فلسطين، سفري منطقه اي براي ديدار با سران سوريه، اردن، مصر و عربستان براي حل مساله و نقش آفريني داشت و تا 18 ژانويه 2009 که به صلحي موقت رسيده باشند دست از تلاش برنداشت، عدم واگذاري نقشي جدي و مستقيم از سوي کشورهاي عربي چون مصر به ترکيه براي ايفاي نقش در مذاکرات صلحي که از سال 2006 در جريان بود مرزهاي نفوذ و نقش آفريني سياسي ترکيه در ميان اعراب را به رخ او کشيد.
تهاجمات اخير اسرائيل به غزه بار ديگر فضاي رسانه اي اين کشور و دستورکار سياست داخلي و خارجي آن را تحت تاثير قرار داده است . ترکيه در رابطه با فلسطين و بهار عربي نشان داد که با وجود شهرتش به عملگرايي و فرصت طلبي گاهي سياست هاي اقتصادي خود را قرباني ملاحظات دموکراتيک مي کند. براي نمونه مخالفت با اسرائيل، همکاري ترکيه - اسرائيل در حوزه گاز طبيعي را به خطر انداخته است. اين زيان دوجانبه البته متوجه اسرائيل نيز مي شود که تنها شريک پايدار و مناسبش را براي صادرات گاز 620 ميليارد مترمکعبي اش در منطقه از دست مي دهد.
2. نگاهي به رسانه هاي ترکيه نشان مي دهد که ترکيه خود را تنها کشور و ملت حامي فلسطين در منطقه و جهان مي داند و براي دنياي بشري که چشم بر جنايات در فلسطين بسته اند اظهار تاسف مي کند. از سوي ديگر رسانه هاي منطقه اي غير عرب ايران را به عنوان يگانه حامي پايدار فلسطين مي دانند و ترکيه را به دليل فرصت طلبي و رياکاري مورد انتقاد قرار مي دهند. برخي معتقدند ترکيه به بحران ها خاورميانه اي تنها به عنوان فرصتي براي عرض اندام سود مي جويد و ترکيه را به اين دليل که روابط استراتژيک با اسرائيل دارد ولي در عين حال سنگ فلسطين را به سينه مي زند به عوامفريبي محکوم مي کنند. در اين ميان اقداماتي چون تحويل کمک هاي بشر دوستانه ترکيه به رژيم اسرائيل، اقدامي که در سال 2009 نيز اتفاق افتاده بود و نارضايتي عموم را در پي داشت خشم منتقدان را مي افزايد به نحوي که حتي پس دادن مدال افتخار اردوغان به انجمن يهوديان امريکا به دنبال درخواست اعضاي اپوزيسيون داخلي آبي بر اين آتش نمي ريزد.
3. وقتي کتاب خاطرات تئودورهرزل را ورق مي زنيم به صفحاتي مي رسيم که در فاصله سال هاي 1989- 1902 به دنبال اصرار نماينده هرزل به سلطان عبدالحميد دوم براي فروش بخشي از خاک فلسطين به اسرائيل سلطان عبدالحميد پاسخي درخور مي دهد:" اگر آقاي هرزل به اندازه اي که دوست من هست دوست شما نيز مي باشد به او توصيه کنيد که ديگر وارد اين بحث نشود. من نمي توانم حتي يک وجب از خاک سرزمينم را به شما بفروشم چرا که اين خاک متعلق به من نيست متعلق به مردم من است. مردم من اين امپراتوري را با جنگيدن براي آن، ريختن خونشان به دست آوردند و با خونشان آ ن را بارور کردند. ما پيش از اينکه اجازه دهيم يک وجب از آن از ما گرفته شود دوباره آن را با خونمان پوشيده خواهيم کرد ... امپراتوري عثماني نه به من که به مردم من تعلق دارد و من نمي توانم هيچ تکه اي از آن را جدا کنم. بگذاريد يهوديان ميلياردها دلارشان را حفظ کنند. اگر زماني امپراتوري من تقسيم شود ممکن است آن ها فلسطين را مفت به دست آوردند ولي تنها جسد ما را مي توانيد تقسيم کنيد..."
اردوغان بارها در سخنراني هاي خود در روزهاي اخير با اشاره به جنايات جنگي اسرائيل اعلام کرد که "ترکيه به دنبال جريان کشتي آبي مرمره تمامي روابط خود با اسرائيل را قطع کرد و فقط به دنبال مداخله ساير کنشگران و شرط هايي که گذاشت حاضر به برقراري روابط مجدد با اسرائيل شد. اين در صورتي است که اسرائيل هنوز شرط سوم يعني رفع حصر کامل غزه را محقق نکرده است. اسرائيل نه تنها تحريم ها را برنداشت بلکه غزه را نيز مورد حمله قرار داد. چگونه مي توان با رژيمي چون اسرائيل رابطه مجدد داشت؟ تمامي گام هايي که ترکيه براي عادي سازي روابطش با اسرائيل برداشته است حذف مي شود. "
4. وقتي نگاهي به تاريخ استقلال ترکيه مي اندازيم مي بينيم که مساله فلسطين در طول زمان به يکي از مولفه هاي تشکيل دهنده هويت جمعي ترکيه تبديل شده است. اسرائيلي که از اتحاد دوباره ي حماس و فتح ناراحت شده بود با بهانه قرار دادن مرگ سه نفر از شهروندانش آغاز جنگي ديگر را در پيش گرفت. گرچه مساله فلسطين در دوره حزب عدالت و توسعه يکي از دستورکارهاي مهم خاورميانه اي اين کشور را تشکيل مي داد اما اهميت اين مساله در دوره انتخابات رياست جمهوري در اين کشور به اندازه اي است که باعث شده تا گروه بندي هاي مختلف، سياست هاي خاورميانه اي يکديگر را مورد نقد و ارزيابي قرار دهند.اما نکته اي که نبايد فراموش کرد اين است که صرف همزماني اين مساله با انتخابات نمي تواند دليل در دستور کار قرار گرفتن يک مساله سياست خارجي در حوزه سياست داخلي يک کشور باشد. آنچه که در اين حوزه مورد توجه قرار نمي گيرد جايگاه مساله فلسطين در بازسازي و هويت جديدي است که ترکيه با استفاده از مسائل سياست خارجي در هزاره سوم براي خود تعريف کرده است. داووداوغلو اين مساله را در اثر مشهورش عمق استراتژيک مطرح کرده بود وي سياست داخلي را ادامه سياست خارجي مي دانست و اميدوار بود با پرداختن به سياست خارجي و ارائه سياست خارجي موفق نه تنها راه براي حل مسائل سياست داخلي هموار شود بلکه بحران هويت ملي ترکيه نيز تاحدي برطرف شود. به اين ترتيب عطف توجه ترکيه به مسائل بوسني، سومالي، ميانمار، سوريه، مصر، عراق و غزه در يک بعد در ارتباط با بازتعريف هويت ملي ترکيه قابل ارزيابي بود. تلاش ترکيه براي عضويت در اتحاديه اروپا در آغاز به حدي بود که سياست خاورميانه اي ترکيه چندان به چشم نمي آمد اما با گذر زمان، تنش در روابط ترکيه- اتحاديه اروپا، افزايش روابط با شرق و در نهايت تلاش براي نقش آفريني در بهار عربي و سوريه باعث شد تا سياست خاورميانه اي حزب عدالت و توسعه به عنوان يکي از عناصر سازنده هويت جمعي و اجتماعي- داخلي و خارجي- اين کشور تبديل به خرده گفتماني مهم در گفتمان اصلي اين کشور شود تا جايي که حتي اپوزيسيون براي نقد حزب حاکم به نقد سياست خاورميانه اي( بخوانيد عربي)حزب بپردازد و حتي چنان گفتمان اسلامي را غالب ببيند که در سطح سياسي يک حزب سکولار نامزدي اسلامگرا را به عنوان نامزد انتخاباتي خود برگزيند!از سوي ديگر بسياري از تظاهرکنندگان در ترکيه با اشاره به حضور برادران فلسطيني شان در جنگ چاناک قلعه اکنون حمايت از مظلومان غزه را وظيفه گريزناپذير خود مي دانند. اين يعني موفقيت بعد هويتي راهبرد نوعثمانگرايانه حزب عدالت و توسعه که بعد ديگر آن را مي توان در رابطه با سياست حزب حاکم با کردها در داخل کشور ترکيه مشاهده کرد.
5. شکي نيست رويکرد مدافعان اصلي حقوق بشر و سازمان ملل به فاجعه بشري که در غزه رخ مي دهد از يک سو نه تنها بذر کينه و بي اعتمادي بيش از پيش را نسبت به کنشگران جهاني مي پاشد از سوي ديگر نشان دهنده عدم وجود اراده مشترک بين جهان اسلام و شايد موفقيت نسبي غرب و دشمنان اسلام در نهادينه کردن مذهب ستيزي اسلامي تا به حدي است که چنانچه اردوغان گفته دنياي اسلام ( اگر بتوان نامش را چنين گذاشت) به اين دليل که دعواي مذهبي در فلسطين در جريان نيست توجهي به مرگ برادران مسلمان خود نمي کنند" شکي نيست که اين بي عاري اسلامي برخي کشورهاي مدعي رهبري جهان اسلام دلايل بديهي بسياري دارد ولي خطايي نابخشودني است که راه را براي اشتباهات محاسباتي امنيتي بسياري خواهد گشود.
6. نکته نهايي که بايد به آن توجه کرد و در ابتدا نيز به آن اشاره شد اين است که ترکيه يک سياست عربي دارد و نه سياست خاورميانه اي. تاريخ جمهوري ترکيه و پيشتر از آن امپراتوري عثماني و روابطش با ايران نشان مي دهد که هر چند دو واحد ياد شده در برهه هايي از تاريخ به عنوان رقيب سرسخت يکديگر ظهور کرده اند ولي هرگز دست اتحاد به يکديگر نداده اند. اين دو کشور به عنوان تنها دو کشور مسلمان و غيرعرب منطقه همواره ظرفيت هاي يکديگر را ناديده گرفته اند. اين واقعيتي بسيار تلخ در سياست خارجي هر دو کشور به شمار مي رود. گرچه ادعاي رهبري جهان اسلام، مذاهب مختلف و رژيم هاي متفاوت باعث کم ميلي در ايجاد رابطه باشد اما هزينه چشم بستن بر واقعيت هاي جغرافياي و تاريخي چيزي نيست که به راحتي بتوان آن را جبران کرد. هم ترکيه و هم ايران به جاي ديگري سازي از يکديگر بايد آگاه باشند که وقتي دو کشور غيرعرب همديگر را به رسميت نمي شناسند نمي توانند جايگاهي را که مي خواهند در ميان ناسيوناليست هاي عرب به دست آورند.
*دکتر رضا صولت، ژاله عبدي