اصلاح طلبان؛ بی یار، بی قدرت و البته مدعی

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نگاه گزینشی اصلاحطلبان به ملت، مسبوق به سابقه است. مردم از نگاه جریان اصلاحات، آنهایی هستند که علیه حاکمیت شعار میدهند و خلاف رویکردهای رسمی، دست به اقدام میزنند. این نگاه معیوب که حاصلی جز شکاف در ملت ندارد، این روزها در حال بازتولید است. مراد اصلاحطلبان از ملت، چیست و ایشان مدعی نمایندگی کدام بخش از جامعه هستند.
تجربه تاریخی کنشگری اصلاحطلبان، حامل نشانههای سهمگینی از اعمال شکاف در درون «جامعه ایرانی» است. جریان اصلاحات، سوژههای اطراف خود را به دو صورت میبیند؛ یک صورت آنهایی که وفادار به شعائر دینی و ملی هستند و یک صورت آنهایی که با اصول و هنجارهای عمومی، بیگانگی پیشه کرده و ایران و نظام را دو پیکر سوا از کل واحد میپندارند. بنابر آنچه ذکرش رفت، اصلاحطلبان صورت اولی را تکهای نچسب از ملت میپندارند و صورت دومی را عین ملت! این ذهنیت ضدملی، در حوادث اخیر نیز خود را بازنمایاند و به شکلی دیگر، بازتولید شد.
اصلاح طلبان که نسبت به بی پشتوانگی اجتماعیِ این روزهای خود، آگاهی کامل دارند و میدانند که اکثریت جامعه باب طبع و میل آنها نیستند، طبعاً برای نجات از این وضعیت بغرنج مشغول مخاطبتراشی برای خود هستند. ماجرای «زن، زندگی، آزادی» و هتک ارزشهای سنتی ملت که زاییده این ماجرا بود، فرصت بیبدیلی به دست اصلاح طلبان داد تا خود را از منظر اجتماعی و متعاقب آن از جهت سیاسی، تا حدی احیا کنند.
این فرصت بیبدیل، اصلاحطلبان را بر آن داشت تا همچون سابق، مقسم ملت به دو وجه متفاوت شوند. بنابراین سیاست، آنهایی که ماشین تکرار «زن، زندگی، آزادی» شدند، از نگاه اصلاحطلبان، «ملت طراز» نام گرفتند و آنهایی که حاضر به همراهی با این مثلث نشدند، ضدملت و ناطراز. در همینباره علی شکوری راد فعال اصلاح طلب اخیراً در توئیتی نوشت: «اگر امروز میخواهید صدای مردم را بشنوید، بگذارید یک راهپیمایی سراسری سکوت، حتی بدون پلاکارد و فقط با عنوان زن، زندگی، آزادی برگزار شود».
اصلاحطلبان در شرایطی تکرارکنندگان شعار «زن، زندگی، آزادی» را به عنوان ملت طراز در نظر میگیرند که بخش بزرگی از زنان ایرانی در شرایط فعلی نیز حاضر به ترک حجاب خود(ولو حداقلی) نیستند و تمایلی به پیوستن به کارناوال هنجارشکنانهِ روسریسوزان، ندارند؛ برای صحتسنجی این گزاره، کافی است ناظر بیطرف در کوچه و خیابان شهر سر بچرخاند و عدد بیحجابها را با کسانی که حجاب دارند، مقایسه کند.
برخی اصلاحطلبان علاوه بر تقسیم ملت بر اساس تقید یا عدم تقید به شعار «زن، زندگی، آزادی»، این روزها شاغول دیگری نیز برای تقسیم ملت اختیار کردهاند و آن، خوشحالیکردن یا خوشحالی نکردن برای تیم ملی فوتبال ایران در رقابتهای جام جهانی است. بر این اساس، آنهایی که بابت برد تیم ملی مسرور میشوند و به وجد میآیند، خارج از ملت تلقی میشوند و آنها که برای باخت تیم دچار شعف میشوند، درون ملت!
اصلاحطلبان از فضای به وجود آمده اخیر در کشور، مترصد حداکثر بهرهبرداری اجتماعی و سیاسی برای خود هستند تا بلکه بتوانند با جانبداری از اقلیت هنجارشکن، اعتبار از دست رفته خود را به دست آورند. ایشان به همین نقطه، بسنده نکرده و مشغول اتصال سیاست داخلی به سیاست خارجی هستند؛ با این محوریت که راه چاره حل مسائل اخیر در کشور، مذاکره با آمریکاست. به بیانی، اصلاحطلبان با وصلهزدن موضوعات اجتماعی و فرهنگی در ردای سیاست خارجی، درصدد دوختن پیراهنی چهل تکه و بیقواره، بر تن خود هستند. ایشان که سرحد هنرمندی و ذوقشان(آنچنان که در دولت روحانی مشاهده شد) مذاکره با غرب بدون توجه به دستاورد است، تلاش دارند از موقعیت به وجود آمده، حداکثر سوءاستفاده جهت زنده نگاه داشتن ایده «مذاکره برای مذاکره» را ببرند و با پاس گل «زن، زندگی، آزادی»، توپ برجامی خود را گل کنند. البته سوءاستفاده مزبور، هدف دیگری نیز دارد و آن، ناکارآمد نشان دادن دولت در به نتیجه رساندن مطلوب مذاکرات جاری و در نتیجه تبدیل خود به عنوان بدیل کارآمد وضع موجود است.
رهبر انقلاب اخیراً در دیدار جمعی از بسیجیان، در واکنش به سودای گرهزدن «مذاکره برای مذاکره» به زلف اقلیت بیحجاب، تصریح کردند: «یک عدهای... میگویند برای اینکه بتوانید این اغتشاشها را که در این چند هفته راه انداختهاند در کشور تمام کنید، باید مشکلتان را با آمریکا حل کنید... یا میگویند باید صدای ملّت را بشنوید. مذاکره مشکل ما را با آمریکا حل نمیکند». در جمعبندی آنچه گفته شد، باید تصریح داشت که اصلاحطلبان برای تجدید قوای سیاسی جهت کسب قدرت احتمالی در آینده، مشغول روکردن همه کارتهای خود هستند. کارتهایی که محتوای آنها، عمدتاً با منافع کلان ملی ضدیت دارد و به انشقاق وسیع اجتماعی میانجامد.
قمار این روزهای اصلاحطلبان، یا همه چیز به آن به آنها میبخشد یا همه چیز را از آنها خواهد گرفت. دومی محتملتر است. چراکه مردم دیگر حاضر به بازی در زمین آنها نیستند.
اصلاح طلبان پس از دولت روحانی به احتضار اجتماعی و سیاسی رفته اند. نه توان گفتمان سازی دارند نه نیروی بازگشت به جامعه. بدون ایده سازنده و رو به جلو تنها نقد می کنند. در حالی که خود شریک اصلی وضع موجود اقتصادی هستند. چنین است که اصلاح طلبان از اصلاح خالی شده اند و اصلاحات از اصلاح طلبان خالی. گفته های اخیر صادقی، منصوری و شکوری راد بهترین شاهد برای این ادعاست.
در چنین شرایطی که اصلاحات فلسفه سیاسی و مقبولیت خود را با چالش روبرو می بیند رفتن مسیر گذشته چیزی به این جریان سیاسی اضافه نمی کند. بدون بازاندیشی در گذشته و شک به بنیان های فکری غربی ، اصلاحات همچنان رانده از جامعه و دور از قدرت زیست خواهد کرد. اصلاح طلبی فعلا یک ویترین سیاسی غیر جذاب و بدون مشتری است.