صبح نو: خاتمی در میانه رادیکالیسم و سیاست سرگردان است
صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشر آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حسام رضایی / در میان چهرههایی که درباره حوادث روزهای اخیر کشور موضعگیری داشتهاند، رئیس دولت اصلاحات جلوه دیگری دارد. او که متهم به از بین بردن اصالت اصلاح طلبی نه از طرف منتقدین بلکه از سمت دوستان و یاران خود است، تلاش دارد اصلاحطلبی را به سمت «سیاست» و «رویگردانی از رادیکالیسم» سوق بدهد. علاوه بر فشار یاران، چه عامل موثر دیگری، رئیس دولت اصلاحات را بر آن داشته تا راه سیاستورزی را مجددا طی کند. چنانچه در مقدمه آمد، یکی از دلایل فعال شدن مجدد خاتمی در سپهر سیاسی ایران و تاکید و تصریح او بر سیاستورزی و پرهیز از خشونت، انتقادی است که اصلاحطلبان به مشی و مرام رادیکال او در فتنه سال 88 و در نتیجه اضمحلال روح تدریجی گرای اصلاحطلبی دارند. در همینباره عباس عبدی کنشگر اصلاحطلب روز 7 آبان در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «ریشه تراژدی اصلاح طلبان»، ضمن پاسخ دادن به انتقادات آصف بیات که طی گفتگویی تصریح داشت که «تراژدی بسیاری از اصلاحطلبان در این برهه زمانی در این است که نه میتوانند اصلاحاتی را تحقق ببخشند و نه قادرند همراه دگرگونیهای رادیکال باشند، چون طبق تعریف، اصرار دارند که اصلاحطلب هستند، نه انقلابی»، با انتقاد از خوی تندروانه اصلاحطلبان در حوادث مختلف از جمله انتخابات دهم ریاست جمهوری نوشت: «اصلاحات به دلیل جزمی بودن شکست نخورد به دلیل رسوبات انقلابیگری و تذبذب بود که شکست خورد». عبدی در عین حال، متهم اصلی تذبذب جریان اصلاحطلبی را شخص خاتمی اعلام و با انتقاد از رادیکالیسم او، اضافه کرد: «جنبش اصلاحات موفقترین حرکت سیاسی در تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر ایران است، عدم تداوم آن محصول عدول راهبرانش از این جنبش بود و نه پاییبندی به آن. مسوول اول آن نیز شخص آقای خاتمی است که امیدوارم جبران کند». نقد صریح عبدی و انتقاداتی نظیر این به مرام خاتمی، رئیس دولت اصلاحات را بر آن داشت تا برای کسب وجاهت و مقبولیت در میان اصلاح طلبان و نیز ارسال پالس همراهانه به ساختار رسمی، آستینها را بالا بزند و مجددا در «کسوت اصلاحطلب» به معنای فرد خشونت پرهیز، درآید. همین هم شد که 16روز پس از یادداشت عبدی، در دیداری، ایده براندازی را نه ممکن بداند و نه مطلوب. رئیس دولت اصلاحات پیش تر و پس از حادثه تروریستی در حرم شاهچراغ نیز طی بیانیهای تاکید کرد: «مردم... حق دارند انتقاد و حتی اعتراض کنند ولی در همه حال انتقاد و اعتراض باید متوجه نفی خشونت هم باشد و نباید خود به خشونت آلوده شود». خاتمی که پیشتر و بنا بر تجربه، سیاق سیاسیاش در قبال تحولات روز معمولا آمیخته با سکوت بوده، از حوادث اخیر در کشور برای خودنمایی و تبدیل مانیفستش از «رادیکالیسم» به «پرهیز از رادیکالیسم»، مشغول بهترین بهره است.
بیرون شدن خاتمی از لاک سکوت و گرایش مجدد به سیاست، در نوشته اخیر احمد زیدآبادی کنشگر اصلاحطلب نیز معلوم بود. زیدآبادی با اشاره به دیدارش با خاتمی که چندی پیش انجام شد، در کانال خود نوشت: «آقای خاتمی گفت که چند ماه پیش، درصدد انجام همان کاری بوده که من انجام دادهام یعنی اعلام کنارهگیری از سیاستِ روزمره و دلمشغولی به کارهای نظری و فکری و فرهنگی، اما تحولات ماههای اخیر وی را از این کار بازداشته است». اما همانطور که در سطور قبل آمد، بهدرشدن خاتمی از موقعیت رادیکالیسم(چنانچه در 88 چنین بود) و درآمدن در موقعیت خشونت پرهیزی، علاوه بر کسب وجاهت و مقبولیت در میان اصلاح طلبانی که قائل به حرکت تدریجی و ضد رادیکالی(نظیر عبدی) هستند، هدف دیگری نیز دارد و آن، ارسال پالس مثبت همراهی به ساختار رسمی است. خاتمی با فعال شدن مجدد در سپهر سیاسی ایران تلاش دارد خود را برای ساختار کلان، به عنوان «فردی در چارچوب» که قائل به صندوق رای و کسب کرسی از طریق ابزار مشارکت در انتخابات است، بازنمایی کند. کوشش برای این بازنمایی، در شرایطی است که یک سال تا انتخابات مجلس دوازدهم باقی مانده و خاتمی باید هدایت جریان اصلاح طلبی در انتخابات را به عهده بگیرد؛ جریانی که دو انتخابات قبلی در کشور را به طرز چشمگیری تحریم کرد و حاضر به رقابت با اصولگرایانی که دست بالاتر را نسبت به آن ها داشتند، نشد و وقتی دید جریانش در جامعه اقبال ندارد دست ها را زودتر بالا برد. ادعای خاتمی برای شیفت از رادیکالیسم به میدان سیاست، ضمن فایده(کسب مقبولیت در جبهه اصلاحات و پالس مثبت به ساختار رسمی)، عواقب منفی نیز برای او به دنبال خواهد داشت. به نظر میرسد اصلاح طلبانی نظیر تاجزاده، فائزه هاشمی و... که قائل به «بسیج اجتماعی» برای اعمال فشار از پایین به ساختار رسمی هستند، با «خاتمی سیاست پیشه» کنار نیایند و جایگاه ریاست او بر اصلاحطلبان را برنتابند. با این شرایط رئیس دولت اصلاحات باید تصمیم بگیرد؛ ادامه سیاستپیشگی یا بازگشت به رادیکالیسم.
گرچه سیاست ورزی او در شرایط بی اقبالی اجتماعی و بی اعتمادی حاکمیت به دلیل سوابق عملکردی کاری سخت می نماید.