آفرينش/ «چراغي که به خانه رواست...» عنوان يادداشت روز روزنامه آفرينش به قلم زهرا کيانبخت است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
در روزهاي اخير خبري در رسانهها و سايتهاي مختلف خبري منتشر شد که موجب خوشحالي بسياري بود. يعني همان مطلبي که براساس آن، مريم ميرزاخاني؛ استاد دانشگاه استنفورد آمريکا به عنوان برنده جايزه فيلدز رياضي آمريکا معرفي شد. وي در سال 2013 هم برنده جايزه ستر انجمن رياضي آمريکا گرديده بود.
رزومه تحصيلي و کاري اين نخبه رياضي، مانند بسياري از نخبگان ديگر جامعهمان، عنوان دانشگاه صنعتي شريف و طي دوره کارشناسي در اين دانشگاه را در خود ثبت نموده است. دانشگاهي که درواقع يکي از نخبهپرورترين دانشگاههاي کشور بوده و به همين دليل در سطح بينالمللي نيز به واسطه داشتن فارغالتحصيلان و دانشجويان نخبه، بسيار شناخته شده است. اما اين کسب توفيق در کنار تمام ابراز خوشحاليها و شيرينيهايي که با خود به همراه دارد، ما را به سمت مسالهاي نه چندان ناآشنا، دلالت ميکند که ميشود گفت بسيار هم تلخ است.
قبل از هر چيز بايد گفت در جامعه جهاني کنوني برقرار نمودن روابط بينالمللي و ارتباطات آکادميک در سطح جهاني امري اجتنابناپذير است و اين که انتظار داشته باشيم دانشجويان و علاقمندان به ادامه تحصيل و فراگيري علوم، شرايط موجود در کشور خود را همواره ترجيح دهند و به هيچ وجه منالوجوه در انديشهي تحصيل در جايي خارج از مرزهاي کشور خود نباشند، امري است که چندان هم واقعبينانه نيست.
به علاوه قابل انکار نيست اصولا آموزش ديدن در برخي مناطق از جهان و دانشگاههاي برتر بينالمللي، ميتواند راه فرد را در جهت کسب کمالات علمي بسيار تسهيل نموده و هموار کند. بنابراين بر نفس قضيه که تحصيل در خارج از کشور و تجربهآموزي در مراکز يادگيري و دانشگاههاي بزرگ جهاني است، ايرادي وارد نيست.
اما در همين رابطه، آمار بسيار زياد نيروي انساني نخبهاي که کشور ما سالانه و در اغلب موارد، براي هميشه آن را از دست ميدهد، رقمي است که از سالها قبل، ضرورت برنامهريزي براي به حداقل رساندن ضرر کشور از اين جهت را، گوشزد نموده است.
با اين حال، به نظر ميرسد هنوز هم در اين زمينه، برنامه اصولي و اساسي انديشيده نشده است و از همين روست که ما همچنان شاهد ميزان بالاي مهاجرتهاي هميشگي نخبگان به خارج از مرزها هستيم. کشورهاي مورد مهاجرت، با توجه به امکانات و شرايط مطلوبي که در اختيار اين افراد قرار ميدهند، سود چندبرابري اين سرمايهگذاري را نيز هوشمندانه از آن خود ميکنند و درمقابل، ضرر از دست دادن اين سرمايهها، متوجه کشورهايي ميشود که نتوانستهاند شرايطي ايدهآل را براي نخبگان خود فراهم کنند. دود اين مساله نيز در ابتداي امر در چشم جامعهاي ميرود که براي ساخته شدن و توانمند شدن، ناگزير از داشتن افراد توانمند و نخبه است.
بايد گفت در اين ارتباط، آمارها از هر قلم و بياني گوياترند. آمارهايي که سالهاست از خروج نخبگان و المپياديها از کشور سخن ميگويند.
بايد پرسيد براي بهبود شرايط در اين زمينه و کمک به قشر نخبه براي بازگشت به کشور چه اقداماتي انجام شده است؟ و آيا حجم اقدامات صورت گرفته، به اندازهاي هست که توانسته باشد تا حدودي فکر نخبگان را براي برگشتن و تحقيق و تدريس در داخل کشور، به خود مشغول کند؟
در شرايطي که افراد نخبه با سنجيدن موقعيت خود در خارج و داخل کشور، آينده شفاف و مشکلات حداقلي را که زندگي علمي و شغلي آنها را تحتالشعاع خود قرار ندهد، پيشروي خود نمييابند، انتظار بازگشت نخبگان، امر چندان معقولي به نظر نميرسد. در اين حالت، ما همچنان بايد شاهد متضرر شدنهاي دوباره کشور از جهت خروج نخبگان و مستفيد شدند ساير کشورها از اين سرمايه مهم باشيم.