صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

وحید عظیم نیا| پس از فوت مرحوم امینی، نوع مواجهه مخالفان خارج‌نشین با نظام سیاسی کشورمان (جمهوری اسلامی) محل بحث جدی است، چه آنکه نزد این گروه ها ،هیچ نشانه‌ای مبنی بر «داشتن دغدغه مردم» دیده نمی شود. «صبح‌نو» در میزگردی با حضور قیس قریشی، تحلیل‌گر ارشد سیاسی ساکن لندن، مجید کریمی، پژوهشگر تاریخ معاصر و حقوق‌دان و کامران فلاحتی، کارشناس مسائل سیاسی به واکاوی «ماهیت و آبشخورهای پدیده نوظهور شبه‌اپوزیسیون و بایدهای جمهوری اسلامی» پرداخته است.
صبح نو: اپوزیسیون جمهوری اسلامی را شاید بتوان به‌صورت کلان با چهار رویکرد مدعیان «جمهوری‌خواهی» ، «سلطنت‌طلبان»، «تجزیه‌طلبان» و «جنبش سبز» تعریف کرد که هرکدام با شاخصه خود در ایام مختلف ظهور و بروز پیدا ‌کردند و طبعا پاسخ جمهوری اسلامی نیز به فراخور اقتضائات قابل بررسی است اما بعد از حوادث پاییز که با هدایت برخی نحله‌ها به آشوب تبدیل شد، شاهد ظهور پدیده‌ جدیدی بودیم که برخی از آن با عنوان «اپوزیسیون نوظهور» یاد می‌کنند و سردمداران آن نیز غالبا کسانی هستند که هیچ عقبه فکری و اندیشه‌ای ندارند. برای ورود به بحث، این سوال مطرح است که آیا اساسا می‌شود این افراد را «اپوزیسیون» تلقی کرد؟

  مخالفت با جمهوری اسلامی با انگیزه کسب درآمد!
قریشی: معنی داخلی اپوزیسیون می‌تواند آن بخش منتقد یا مخالف یک حکومت، یک جریان یا یک دولت باشد اما در این پدیده مخالفانی در خارج از کشورهستند که شاید برخی‌ها سال‌ها فعالیت کرده باشند و بخشی از آنها نیز به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده‌اند به طور مثال بین شخص آقای پهلوی و خانم بنیادی تفاوت وجود دارد، زیرا در هر صورت پهلوی، وارث شاه سابق ایران، دارای بخش اجتماعی حداقلی برای سلطنت سابق است. در طول چهل‌ و چهار سال گذشته اگر نیاز باشد کسی بتواند کارنامه عملی وی را مورد بررسی قرار دهد، موفقیت خاصی در کارنامه عملی و حتی در زندگی شخصی او مشاهده نمی‌کند. این فرد به‌رغم برخورداری از بودجه کلان برای تحصیل و آموزش در شغل، کار و زندگی خارج از کشور، اما تاثیرگذاری چندانی نداشته است و صرفا به این بسنده می‌کند که هیچ کاری در زندگی به‌دلیل مبارزه با جمهوری اسلامی انجام نداده است. بخش دیگری از مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور، نیروهایی بودند که پیش‌تر در انقلاب نقش داشتند و پس از فضای رادیکالی که در سال ۱۳۶۰ به‌وجود آوردند، فضای ترور و عملیات تروریستی شکل دادند و اقداماتی علیه حکومت مرکزی داشتند، به‌ویژه در شرایط جنگی که در همه قوانین، فرهنگ‌ها و عرف موجود در دنیا چنین کاری «خیانت عظما» نام می‌گیرد و برخوردهای خاصی نیز صورت می‌پذیرد؛ حتی در کشورهایی که به دولت‌های نوین در اروپا معروف هستند، هنگام بروز جنگ، قوانین عرفی حاکم می‌شود. در قوانین عرفی هر کسی که ضد منافع ملی، چه به نفع دشمن و خود آن گروه عمل کند، خائن به حساب می‌آید و برخورد آن با فرمولی سخت است. بخش دیگری از این اپوزیسیون که به تازگی به‌وجود آمده است، شرایط مالی موجب شده علاقه‌مند به مخالفت باشند، یعنی در حال حاضر با پدیده‌ای در خارج از کشور علیه ایران مواجه هستیم که مخالفت با جمهوری اسلامی و به نفع کشورهای متخاصم کار کردن، برای آن‌ها به منزله شغل است و باور نیست. به‌طوری که برای آن پول و حقوق ماهیانه دریافت کرده، قراردادهای سالیانه با رسانه‌ها منعقد می‌کنند و در نهایت از این مخالفت انتفاع مالی می‌برند، صرف‌نظر از این‌که مخالفت گروه‌هایی به ‌طور عملی از بدو انقلاب، اعتقادی بوده است. این بخش از اپوزیسیون که جدیدا شکل گرفته است، عقبه فکری ندارد و صرفا مارکتینگ است. مارکتی (تجاری) است که فرد علاقه دارد، یعنی فردی در توئیتر یا سلبریتی می‌شود و فردی در فضای مجازی معروف است که این معروفیت نه علم محور است نه علاقه محور و از ایده‌ای نیز گرفته نشده است و بر اساس مطالعه و پژوهشی نیست و صرفا برای این معروفیت به یک مارکت نگاهی می‌اندازد و آن را کاری پردرآمد می‌پندارد که می‌تواند بخشی از درآمد زندگی‌اش را تامین سازد. در نهایت در مجموع سه گروه شکل گرفته است. یکی با محوریت رضا پهلوی و کنیه سلطنت پدرش که تنها میراث اوست و کارنامه عملی خاصی ندارد. بخشی از نظر اعتقادی مانند سازمان مجاهدین خلق یا گروه‌های چپ مسلح سابق در اوایل انقلاب یا بعد از دوسال از انقلاب مخالفت کردند و فرسوده شدند، با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و چنان به زندگی در اروپا گرفتار شدند که به طور سمبلیک ماهانه دو بار به‌ صورت اجاره‌ای کار می‌کنند؛ یعنی هر فصل با هر اعتراض در ایران قرارداد اجاره‌ای دارند تا اعلام‌ موضع کنند، در عین حال که مقبولیتی هم ندارند. در بخش سوم، نگاه اقتصادی به مخالفت با جمهوری اسلامی دارند و در این مدت هم از سود آن منتفع شدند.


 اپوزیسیون کارتونی خارج‌نشین، وهن اپوزیسیون واقعی

کریمی: اساسا ماهیت و فلسفه وجودی اپوزیسیون برای همه نظام‌های سیاسی می تواند یک فرصت باشد به شرطی که چند اصل در آن روشن باشد. اپوزیسیون در جوامع توسعه‌یافته و کمتر توسعه‌یافته از یک تعریف نوین برخوردار است. سال‌هاست که اروپا تکلیف نظام سیاسی خود را نسبت به اپوزیسیون مشخص کرده است. کشورهایی مانند بریتانیا یا فرانسه یک اپوزیسیون در درون خود شکل می‌دهند به‌ طوری که جایگاه و پایگاه سیاسی برای آن قائل می‌شوند، امکان و ظرفیت عینی به آن می‌دهند، آن را به رسمیت می‌شناسند و اجازه طرح موضوع را در منازعات می‌دهند تا بتوانند مطالبات خود را مطرح سازند. اما در کشورهای کمتر توسعه‌ یافته اپوزیسیون می‌آید تا نظام سیاسی را براندازی و متلاشی کند. اپوزیسیون می‌تواند نقطه قوت هر نظام سیاسی تلقی شود، مشروط بر این که نسبت به تمامیت سرزمینی، منافع ملی و قانون اساسی آن کشور به یک وجه مشترک و نگاه واحد دست پیدا کرده باشند. نگاهی که گروه‌های مارکسیستی به‌عنوان اپوزیسیون در مقابل نظام سلطنت در دوره شاه دارا بودند، تکلیف‌شان از لحاظ تفکر و رویکرد معلوم بود، به‌طوری که دست به مبارزات سیاسی می‌زدند، مبدا و هدف آن‌ها مشخص بود و در همان راستا حرکت می‌کردند و بعدها انقلابیون به عنوان اپوزیسیون پهلوی، مبدا و معادشان مشخص بود و هدف‌گذاری مشخصی را دنبال و مردم را هم به سمت این هدف هدایت می‌کردند. آنچه که امروز به عنوان اپوزیسیون در خارج از کشور شناخته می‌شود و حتی در آن فعالیت می‌کنند، بنده قائل به این نیستم که اپوزیسیون جمهوری اسلامی هسستند، بلکه کارمندان نهادی به نام اپوزیسیون هستند که در آنجا عده اندکی با تفکر منسجم نشده‌ای گرد هم آمدند و با اهدافی که هیچ وجه مشترکی ندارند، یک‌سری اعتراضات بین‌المللی را ترتیب می‌دهند. بین‌المللی از این جهت که بستر آن‌ها خارج از ایران است والا فاقد زبان بین‌المللی هستند و آینده‌ای را برای ایران متصور نیستند و حتی دکترین برای نقشی که ایفا می‌کنند، ندارند. اپوزیسیون در خارج از کشور یک اپوزیسیون کارتونی است به‌ طوری که به معنای واقعی وهن اپوزیسیون است و با مشاهده تاریخچه گروهک‌های مبارز، تاریخچه فعالیت‌های مخالفان رژیم‌های سیاسی در تاریخ به‌ طور مثال در فرانسه چه اتفاقی افتاده است، می‌نگریم که به مثابه شوخی است یعنی این افراد، پیاده نظام اپوزیسیون کارتونی هستند که به ظاهر منظری از اپوزیسیون را یدک می کشند و نه تنها در حوزه اندیشه و راهبرد، بلکه هیچ‌یک از شاخص‌ها و تشکیلات اپوزیسیون محوری را برای جمهوری اسلامی ندارند و یک‌سری از گروه‌ها به‌صورت فست‌فودی شکل گرفتند و بر سر منافع مالی و… اظهار وجود می‌کنند و کنار هم قرار گرفته و بیانیه‌هایی را صادر و تجمعاتی نیز برگزار می‌کنند.

  از «بفرمایید شام» تا «بفرمایید اعتراض»
در ارتباط با اپوزیسیون در خارج از کشور باید گفت که به هر دلیلی از ایران خارج شدند و در یک مقطعی یکدیگر را پیدا کردند و در یک زمانی خاص در خیابان شعار می‌دهند و به همین اندازه محدود هستند. آن‌ها از یک سو به برنامه «بفرمایید شام» و از سوی دیگر به برنامه «بفرمایید اعتراض» دعوت می‌شوند. همان‌طور که اشاره شد مثال عینی آن تاریخچه مبارزات علیه نظام‌های سیاسی مستقر در دنیا است. باید دید که در یک دوره چه‌گوارا، فیدل کاسترو و… حتی انقلاب اسلامی چه اقدامی انجام شده است.

  اپوزیسیون برای مخالفان خارج از کشور تعبیر دقیقی نیست
فلاحتی: اساسا اپوزیسیون در تعاریف سیاسی در جغرافیای سیاسی می‌گنجد و در واقع نگاه اصلاح‌آمیز یا رویکردی نقادانه نسبت به سیاست‌گذاری دولت مستقر دارد. به‌ طور مثال اگر در انگلستان، حزبی به‌عنوان حزب اپوزیسیون شناخته می‌شود، برای براندازی ساختار سیاسی ‌مستقر در آن کشور تلاش نمی‌کند، بنابراین تعریف اپوزیسیون را تعبیر دقیقی برای این جریان‌ها نمی دانم و به نظر می‌رسد تعبیر مخالف و برانداز بر اساس تعاریف سیاسی موجود تعریف دقیق‌تری است، زیرا به ‌دلیل جغرافیای موجود سیاسی ایران فعالیت نمی‌کنند، نگاه اصلاحانه نسبت به سیاست‌ها ندارند و کاملا رویکردشان تقابلی و تهاجمی است و مسئله آن با ساختار سیاسی مستقر در کشور است و در بطن جغرافیای سیاسی و خارج از جغرافیای سیاسی را نمی‌پذیرند. نکته مهم این است که آن‌ها با ایجاد یک تعریف فکاهی و جعلی از اپوزیسیون سعی دارند که خود را روی معارض سیاست‌های دولت مستقر نشان دهند، بدین‌گونه اساسا این وجه از اپوزیسیون که هرکدام در نقاطی از دنیا پراکنده باشند و هرکدام مشی نظری خاص خوشان را دنبال کنند را نمی‌توان مشاهده کرد. بر فرض مثال اگر این ظرفیت در جمهوری اسلامی وجود داشته باشد ما آن را به رسمیت می‌شناسیم تا افراد خواسته‌های خود را مطرح کنند، از دل هر جریان یک خواسته متناقض حتی موازی با خودشان خارج می‌شود. در همین قضیه منشور-به‌اصطلاح منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی- هم همین ملاحظه شد که بر سر اصول کلی نتوانستند به توافق دست یابند، بنابراین نمی‌توانند نگاه مصلحانه نسبت به ساختار سیاسی کشور یا دولت مستقر داشته باشند.

صبح نو: با عنایت به جمع‌بندی این بخش، می‌توان آنچه «اپوزیسیون نوظهور» مطرح می‌شود را «شبه‌ اپوزیسیون» یا «اپوزیسیون کارتونی» و یا «کارمندان حقوق‌بگیر از دولت‌های دشمن ایران» تلقی کرد. البته واکاوی و شناخت‌شناسی (Epistemology) برخی از این «شبه اپوزیسیون»‌ها همچون رضا پهلوی، عبدالله مهتدی، حامد اسماعیلیون، معصومه علی‌نژاد ، نازنین بنیادی، سرکرده منافقین و…  می‌تواند به درک بهتر موضوع کمک کند. در چه برساختی می‌توان این مهم را تحلیل کرد؟


 کارویژه احزاب خارج نشین کُرد؛ اقدامات امنیتی
قریشی: در جایی که هرج و مرج است، جستجوی یک ساختار، کار چندان آسانی به نظر نمی‌رسد و ساختنی هم وجود ندارد که بخواهیم جایگاه افراد را بررسی کنیم، یک هدف برای کشورهایی که در حوزه ژئوپلیتیک، سیاسی و امنیتی هستند مخالفت جدی با جمهوری اسلامی است و به ‌طور مشخص هم‌ زمان با ساختار و جغرافیای ایران مخالفت دارند که در این اواخر هم اظهار شرم نکردند. در منابع اسرائیلی به صراحت اعلام کردند که ایران با این حجم از جغرافیا، برای آن‌ها مشکل‌ ساز است و سعودی‌ها قبل از اتفاق چند روز اخیر اعلام کردند که خوزستان باید از ایران جدا شود و کردستان باید حق خود را داشته باشد، در چنین ساختاری که حاضر هستند با دولت‌هایی علیه کشور کار کنند و پول و هزینه تمام اعتراضات، تبلیغات و حمل‌ونقل‌ها از شهرهای مختلف اروپایی از آن‌ها اخذ کنند، (در زمان سفر رئیس‌جمهور به سازمان ملل، ماشین‌ها روزی یک هزار پوند یا دلار کرایه دریافت کردند تا در نیویورک بر علیه ایران شعار دهند.) این نشان‌دهنده این است که با طیفی رو‌به‌رو می‌شویم که به هر بهایی به دنبال آسیب زدن به امنیت ملی هستند. اگر در شعار منتقد و مخالف رفتار نظام هستند، اما در عمل در احزاب کُرد صحبت از تمامیت ارضی کمرنگ می‌شود، حتی افرادی عنوان کردند در فردای براندازی به ایران نمی‌آیند و به شرایط جدید در اروپا عادت کرده‌اند، در هر صورت هنگامی که فردی بازه طولانی را در یک کشور بگذراند اگر تحولی اتفاق افتد، این کار تحلیل را دشوار می‌کند و با هرج و مرج فکری زیر یک سقف مواجه خواهیم شد. بیانیه آن‌ها غالبا «پرانتز باز» است که عدم تفاهم را نشان می‌دهد. این نشان‌دهنده این است که درون خودشان کوچک‌ ترین تفاهمی ندارند و برای تفاهم ساختار بدون نقطه، قابل استفسار و هرگونه تحلیلی دارند، حداقل در جایی این افراد را برای بررسی مطرح نمی‌کنند، به نظر می‌رسد صحبت کردن و تحلیل شخصیت آن‌ها کار بیهوده‌ای است. می‌گویند؛ سلطنت‌طلبی مانیفست دارد اما زمانی که صحبت‌های پهلوی را بررسی کنیم یک ‌بار از «جمهوری» صحبت می‌کند و بار دیگر از «سلطنت». یک بار دیگر عنوان می‌کند که «هر چه بگویند». درحقیقت خودشان نیز نمی‌دانند که دنبال چه چیزی هستند، حتی نباید به آن‌ها خرده گرفت، زیرا انسان‌های صاحب فکری نیستند. اگر عقبه فکری انقلاب اسلامی در دهه ۵۷ و امروز را مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که ‌در آن عقبه فیلسوف، دانشمندان، هنرمندان بزرگ و علمای دینی مانند امام خمینی (ره) حضور داشتند که جزو چند چهره انگشت‌شمار قرن بودند؛ در آن زمان امام موسی صدر و محمدباقر صدر در عراق حضور داشتند که عقبه فکری این انقلاب بودند، به همین دلیل وزن اپوزیسیون خارج با داخل متفاوت است. در باب مقایسه مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از ایران، حداقل با اندک مطالعه‌ای می‌توان متوجه شد که صرفا اپوزیسیون کوبا است که در سال ۱۹۸۰ بدون هیچ خط قرمز اخلاقی، سیاسی و فرهنگی با «پرانتزهای خیلی باز» وجود داشت که اقدام به کارهای تروریستی و تسویه سیاسی و خشونت داشت. این عدم شفافیت و «پرانتزهای باز» در اپوزیسیون تعریف شده، کم‌نظیر است به‌طوری که امروز نمونه‌ای شبیه آن نداریم. متاسفانه احزاب کُرد خارج از کشور بیشتر از این‌که کارشان مدنی و سیاسی باشد، بیشتر امنیتی است. خیلی نمی‌توان به گفتمان آن‌ها پرداخت. هنگامی که هیچ داده‌ای وجود ندارد، بی‌واسطه با رژیم اسرائیل همکاری می‌کنند. تحلیل کار فکری آن‌ها کار مشکلی است.

 سوگند سلطنت‌طلبی؛ ادعای جمهوری‌خواهی
کریمی: همان‌طور که اشاره داشتم این افراد اپوزیسیون‌های فست‌فودی هستند؛ یک‌شبه، در لحظه و خلق‌الساعه. یعنی حامد اسماعیلیون با اعتراض نسبت به یک اتفاق که همه کشور نسبت به آن غمگین شدند و جمهوری اسلامی خود صاحب این غم ملی است، در فرایندی به یک اپوزیسیون تبدیل می‌شود. هنگامی که از غذای فست‌فودی استفاده می‌کنیم، نیاز بدن را نه تنها تامین نمی‌کند، بلکه خاصیتی هم برای مصرف‌ کننده ندارد و در لحظه احساس خوشایندی به انسان دست می‌دهد؛ این افراد هم همین‌ گونه هستند. به ‌طوری که در دورهمی‌های خود موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کنند و پس از آن اتمام می‌یابد و در آینده نمی‌توان به آن رجوع کرد. فردی مثل رضا پهلوی که انتخاب را بر عهده مردم می‌گذارد، در مقابل مردم در سال ۵۷ سوگند سلطنت خورده و تکلیف خود را با سلطنت روشن نکرده است و امروز حرف از جمهوری می‌زند. مگر می‌توان از محل اموالی که از ملت به سرقت برده شده است، ارتزاق کرد و از جمهوری حرف زد؟ این‌ها کاریکاتور و شبه‌اپوزیسیون‌نما هستند و تصور می‌کنند که اپوزیسیون هستند.

صبح‌نو: اقدامات امثال علی‌نژاد، مهتدی، بنیادی و اسماعیلیون در چه قالبی قابل‌ تحلیل هستند؟
کریمی: وجه اشتراک این‌ها متفاوت است اما در یک نقطه مشترک هستند؛ آن هم زندگی در خارج از ایران. نسبت به چیزی از ایران اعتراض دارند. جریان تجزیه ‌طلب کُرد دهه‌هاست که کار خود را انجام می‌دهد و از هر موقعیتی که بتواند به حیات خود ادامه و مانیفست خود را ارائه می‌دهد، اما تاثیرگذاری مهم است.
پشت پرده مأموریت امثال علی‌نژاد یکی است و خانم علی‌نژاد این مسیر را پیش می‌رود و پرچم زنان را در دست می‌گیرد.
قریشی: یک سقفی ایجاد شده است که هریک از این افراد خواسته‌‌های خود را زیر این سقف عملیاتی می‌کنند، به نظر می‌رسد با این سقف، نهادهای امنیتی کشورهایی که نتوانستند جمهوری اسلامی را دچار چالش کنند، از حوزه نرم وارد شدند. برخی افراد با گرایش‌های مختلف از جمله احزاب کُرد خارج از کشور به‌ دنبال تجزیه یا کردستان بزرگ هستند. در عراق، کردستان سوریه، در مناطق کردنشین ترکیه و در ایران نیز همین است. مخالفت و اپوزیسیون‌سازی برای بخشی از گروه‌های کُرد خارج از کشور شغل است.

صبح نو: اگر شبه اپوزیسیون‌ها، کارمند «بفرمایید» هستند، چطور با یک بفرما دور هم جمع نمی‌شوند؟

 فرقه هزار پرچم
فلاحتی: مبانی و اهداف آن‌ها متفاوت است. یک مواقعی از منظر نظری با مشکل مواجه می‌شوند و در یک مقطع هم مشکلی مالی دارند. آن‌ها فرقه هزار پرچم هستند به‌طوری که بر سر یک پرچم نمی‌توانند حتی به‌صورت نمایشی به اتحاد برسند.
قریشی: دلیل این مسئله این است که کارفرمایان آن‌ها فاقد اتحاد نظری و عملی هستند. به‌طور قطع کارمندان آن‌ها هم ‌نمی‌توانند با هم متحد شوند.
صبح نو: شبه‌اپوزیسیون، غالبا زیر چتر یک رسانه امنیتی مستقر در لندن و وابسته به سعودی جمع بودند و از سوی آن ضریب رسانه‌ای داده می‌شد. با توجه به احیای روابط ایران و عربستان، چه چشم‌اندازی از آینده منطقه از جمله گروهک‌های شبه‌اپوزیسیون یا گروهک‌های تجزیه‌طلب می‌توان متصور بود؟

 سعودی در قبال ایران چه می کند؟
قریشی: کاهش تنش و آشتی‌کنان با عربستان ابعاد مختلفی دارد و اتفاق مبارکی است. هرچند، نباید ذوق زیادی داشته باشیم اما نفس همین آشتی که از نظر بعضی‌ها توافق ایرانی- چینی -سعودی بوده است، اتفاق بزرگی است به‌طوری که تحولات مهمی را نیز در منطقه و روابط بین دو کشور ایجاد خواهد کرد. رفتارشناسی سعودی‌ها این‌طور نشان می‌دهد که ‌در خصومت عجله می‌کنند و در آشتی‌کنان سخاوت دارند و بیشترین سخاوت هم درخصوص سر بریدن متحدین‌شان (یعنی مخالفان کشور مقابل) است. به‌طور مثال در ارتباط با سوریه امروز هیچ مخالف دولت سوریه در امارات وجود ندارد. از یک‌سال پیش که کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به قضیه سوریه واقع‌بینانه نگاه کردند، مجبور شدند با آن کنار بیایند. پیرو این مسئله تمامی مخالفانی که از سال ۲۰۱۱ در هتل‌های سعودی، امارات و ترکیه حضور داشتند، اخراج شدند. حتی مدیرعامل یک شبکه که کارویژه آن شبیه شبکه اینترنشنال امنیتی و تروریستی بود، دستگیر شد. سعودی‌ها هنگامی که متوجه شدند دولت عبدالرحمان منصور نمی‌تواند موازنه علیه دولت مشروع یمن را تغییر دهد، دولت در تبعید را از هتل‌های ریاض بیرون راندند. با توجه به گمانه‌زنی‌های موجود و اخبار قطره‌چکانی، در این دو ماه برای بازگشایی سفارتخانه‌‌های ایران و عربستان و راستی‌آزمایی، بخشی از توافقات بوده است. از جمله شروط مطرح شده از سوی طرف سعودی به ایران این است که رسانه‌های این کشور، ایران را به‌عنوان کشور دوست اعلام کنند، حق پوشش اعتراضات در ایران و علیه ایران را ندارند، حق دعوت معترضان و هرگونه کار تبلیغاتی و رسانه‌ای ندارند، از سوی دیگر گویا ایران نیز متعهد شده است که مذاکرات سوریه را تسهیل کند. یکی از چالش‌های ما با سعودی این بود که ما را متهم به دخالت در یمن می‌کردند. اما یمن متحد ماست و هرگز در امور این کشور و دیگر متحدان دخالت نکردیم.

 کمک عربستان به شبه‌اپوزیسیون 
صفر می‌شود
ترکی فیصل که ۲۵ سال رئیس استخبارات سعودی بود، در پاسخ به پرسش مجری شبکه فرانس ۲۴ عربی که می‌پرسد «شما سال ۲۰۱۶ در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق خواستار براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران شدید، امروز چه چیزی تغییر کرده!؟» می‌گوید: «حتما حکومت سعودی چیزی می‌داند که من شهروند سعودی نمی‌دانستم، من تابع تصمیمات دولت هستم.» در یک زمانی سعودی‌ها نابودی ایران را می‌خواستند و امروز به جایی رسیدند که این کار غیرممکن است و صلح بهترین روش است. در آینده نزدیک و تا شش‌ماه دیگر کمک‌های مالی عربستان به شبه‌اپوزیسیون به صفر می‌رسد. در حوزه رسانه‌ای، اینترنشنال را سعودی تقبل نمی‌کند و گمانه‌زنی‌هایی است که یکی از سهامداران الجزیره به‌دنبال خرید این رسانه باشد که این به نفع ایران است، زیرا قطری‌ها از روابط خوبی با ایران برخوردار هستند . اگر این اتفاق رخ ندهد، نشان می‌دهد که اینترنشنال به لحاظ امنیتی به‌خوبی عمل کرده تا اسرائیلی‌ها این رسانه را در اختیار گیرند که البته این بخش از مسئله نگران‌کننده است. با عقب کشیدن سعودی‌ها  90درصد از توان عملیاتی اپوزیسیون از بین رفته است.
فلاحتی: سازش و اعلام آتش‌بس اتفاق خوبی است که صرف‌نظر از این هیجانات غالبا رسانه‌ای، برای هردو کشور مدخل خوبی است، یعنی هم ایران و سعودی آرامش خواهند داشت. جمهوری اسلامی می‌تواند در برنامه‌های بلندمدت خود به‌ویژه در خاورمیانه و در منطقه برنامه‌ریزی جدی انجام دهد.
کریمی: اگر ما تصور کنیم آقایان شبه‌اپوزیسیون در خارج از کشور در ظاهر تاثیرگذار و موفق و دارای وحدت در رویکردشان هستند، به نظر من نتیجه القای رسانه‌ای است و بسته‌ای که از جمع‌بندی به داخل انتقال پیدا می‌کند و یک هژمونی رسانه‌ای است که در داخل تلقین می‌شود که دارای وحدت در کلام و رویکرد بوده و دارای معنای فکری هستند.

صبح نو: به نظر شما در داخل کشور نیازمند چه نوع تغییراتی در نگاه و عملکرد هستیم؟
 رسانه ملی به اندازه یک شبه‌امنیتی لندنی 
کارآمد نیست
کریمی: یکی از دلایل جدی تلقی شدن همین شبه‌اپوزیسیون‌ها، به ضعف های خودمان بازمی‌گردد. حتی در داخل، مشاوره‌های نادرست صورت می‌گیرد و تندروی‌هاییاز سوی سوپر انقلابی نیز مشاهده می‌شود. پس اتفاقاتی رقم می‌خورد که منشأ آتش برای آن‌ها را در داخل فراهم می‌کنیم والا آن‌ها در ذات خود، نقطه قوتی ندارند و اساسا قابل‌اعتنا هم نیستند. به لحاظ رسانه‌ای بر علیه جمهوری اسلامی ایران بزک می‌شوند که برگرفته از نقطه ضعف ما در بخش رسانه است. یعنی امروز در حوزه رسانه با چندین شبکه سراسری و ملی مواجه هستیم که برخی اوقات به اندازه یک شبکه لندن‌نشین امنیتی، کارکرد ندارند و کارآمد هم نیستند. عملکردها باید در رسانه تبدیل به کارآمدی شوند. 
صبح نو: بعضا شاهد برخی افعال اروپا هستیم که به نظر می‌‌رسد حتی تندتر از آمریکا درصدد مخالفت با ایران هستند. آیا از این اقدام می‌شود نتیجه گرفت اروپا تندتر از آمریکا شده است؟ اساسا این کنش چه تحلیلی می‌تواند داشته باشد؟

 خودنمایی سلبریتی‌ها 
در غیاب دیپلماسی رسمی و عمومی
فلاحتی: این قضیه دارای ابعاد مختلفی است ازجمله دولت‌ها یا احزابی که در رأس قدرت قرار دارند، به‌طور مثال در ایتالیا افراطی‌ترین راست‌گراها روی کار آمدند و به‌نوعی متعلق به جریان‌های فاشیستی یا نازیسم هستند و بر اساس سیاست‌های ضد اروپا عمل می‌کنند به‌طوری که عنان دولت‌ها و پارلمان‌ها را در دست گرفتند و به واسطه همین مسئله در چند کشور ارتباط خوب پارلمان‌هایشان با سازمان مجاهدین مشاهده می‌شود و به‌دلیل خاستگاه و نوع نگاه آن‌ها است. یک بخش دیگر به غفلت دیپلماسی بین‌المللی ایران بازمی‌گردد، زیرا با دو غفلت در دیپلماسی عمومی و بین‌المللی مواجه هستیم. به‌طور مثال در دولت جدید، راهبرد به‌گونه‌ای بوده است که ابتدای امر در حوزه منطقه‌ای (غرب آسیا) و کشورهای نزدیک مانند روسیه، چین و کشورهای مشترک‌المنافع و حاشیه خلیج فارس، ارتباطاتی را برقرار و اصلاح کنیم و سپس به سمت غرب و آمریکا پیش رفته و در فاز نخست، توان داخلی را افزایش دهیم که در راستای این سیاست بوده است. مسئله بعدی این است که شاید در میان این راهبرد، ضرورت احساس نمی‌شد که جا خالی کردن یعنی اینکه یک فرد سلبریتی (سیاسی یا هنری) بتواند تصویر اشتباهی را از واقعیت‌های داخل ایران به پارلمان اروپا بدهد و آن‌ها را تهییج نماید و احساسات آن‌ها از جمله تحریم کردن نیروهای نظامی را برانگیزد، خلایی که دیپلمات‌ها با ابزارهای پیش‌رونده می‌توانند جبران کنند، اما عدم حضور رسانه‌ای در فضای سیاسی غرب و عدم حضور کنشگران فعال، فرصت را به سلبریتی مخالف برای تصویرسازی غیرواقعی از داخل ایران وامی‌دارد. با توجه به این‌که تمرکز دستگاه دیپلماسی در منطقه غرب آسیا و شرکای نزدیک مانند چین و روسیه متمرکز بود، نادیده گرفته شد، به نمایندگان حوزه دیپلماسی در کشورهای اروپایی نقد وارد است به‌طوری که وظیفه یک سفیر در حوزه سیاست‌گذاری اعتقادی یا فرهنگی و هنری است و شاید نمایندگان حوزه دیپلماسی خارجی در غرب آن‌طور که باید عمل نکردند.
کریمی: وزارت خارجه به‌عنوان بازوی اجرایی سیاست خارجی کشور است. در سیاست خارجه آمریکا چند نام در کنار وزیر خارجه، دستیاران، وجود دارد. ضعف بدنه وزارت خارجه ما در حوزه ستادی است که در سفارت خانه‌های ایران حداکثر اقدام خاصی انجام نشده است و یک باگ برای ما است. در جایی که سفیر وجود دارد، کارمند هم وجود دارد اما سفیری که رصد سیاسی داشته باشد، وجود ندارد. خانم رایس می‌گوید ده‌ها سال اندیشکده‌ها و مراکز پژوهشی اتاق‌های فکر برای جریان در ایران علیه ایران برنامه‌ریزی می‌کنند اما سخنرانی رهبر ایران برنامه‌های ۱۰ ساله آنها را برهم ریخته است. بنابراین باید دستگاه دیپلماسی کنشگری فعالانه‌ای داشته باشد.

 هیمنه ادعایی شبه‌اپوزیسیون پوشالی است
فلاحتی: ۹۵ درصد هیمنه‌ای که شبه‌اپوزیسیون‌نماها از خودشان نشان می‌دهند، پوشالی است. من نمی‌توانم به‌عنوان کسی که مخالف این نگاه هستم، کلمه تحقیر به کار ببرم. در فراخوان‌های اعلام شده حتی در جریانی تحت‌عنوان «من وکالت می‌دهم» با تمام ابزارهایی که در اختیارشان بود، در نهایت به ۴۰۰ هزار مورد رسیدند. یکی از چالش‌های آن‌ها از ابتدای انقلاب تاکنون، عدم شناخت واقعیت‌های جامعه ایرانی و عدم مشروعیت لازم بوده است، این‌که یک اقلیتی در خیابانی از لجاجت، شعاری با محور رضاخان مطرح می‌کنند، آن را به حساب این بگذارند که جمعیت ۹۰ میلیونی ایران دنبال به حکومت رسیدن پهلوی هستند، یعنی این افراد یا دچار عناد هستند یا توهم دارند؛ البته این افراد از اوایل انقلاب هم توهم و عدم شناخت داشتند، اما هنگامی که گفته می‌شود ۹۵ درصد این اپوزیسیون پوشالی است، چگونه شبه‌اپوزیسیون‌ها می‌توانند با پنج درصد این چالش را در جامعه ایرانی به وجود آورند؟ آنها به‌دنبال نقاطی رفتند که نسبت به آن‌ها غافل بودیم. ضعف دیگر ناشی از دیپلماسی عمومی آست که مربوط به حوزه دستگاه رسانه‌ای است و انسجام در سازوکار و سازمان رسانه‌ای در کشور وجود ندارد، این عدم انسجام و آشفتگی باعث می‌شود که مهم‌ترین توفیقات و حیاتی‌ترین مفاهیم را به بدترین نوع ممکن منتقل سازیم که با بروز خسارت هم همراه خواهد بود.

 به مشاورهای کارنامه‌دار نیاز داریم
قریشی: بازیگران و عواملی که در حوزه استراتژیک نقش‌آفرینی می‌کنند، بسیار سنگین هستند و تحلیل‌ها و مشاوره باید به دقیقه باشد و سنگینی این حوزه بسیار آسیب‌زننده است. پس از ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، فضایی که در ایران و عراق به‌وجود آمد و حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع اسطوره ملی، یک برد استراتژیک برای ایران بود و بلافاصله دقت ضربه عین‌الاسد پس از چند ماه توازن را بر هم ریخت و دقت پهپادها و موشک‌های ایرانی، پیام خیلی دقیق و خاصی را نشان داد اما تعلل در ماجرای هواپیمای اوکراینی و اعلام آن چند روز پس از این حادثه ، دو برد استراتژیک ما را تحت الشعاع قرار داد.باید زودتر واکنش نشان داده می شد. ما به انسان‌های کارنامه‌دار در حوزه مشاوره نیاز داریم. نبود مشاور رسانه‌ای باعث ضربه استراتژیک می‌شود و فرد را منزوی می‌کند.

صبح نو: باتوجه به رویدادهای اخیر، از جمله تعمیق روابط با روسیه و چین، احیای روابط با عربستان پس از هفت سال توقف، رفع گره‌های کور با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و از همه مهم‌تر کنترل پیچیده‌ترین جنگ ترکیبی دهه‌های اخیر، چه آینده‌ای برای روابط ایران و اروپا قابل‌تصور است؟
 اتفاقات مثبت منطقه به نفع اروپاست
قریشی: من جای اروپا بودم از این بابت احساس خوشحالی می‌کردم، یعنی اتفاقات منطقه به نفع اروپاست، زیرا چالش‌ها در خاورمیانه به مرزهای اروپا نزدیک است اما جنگ اوکراین باعث تضعیف اروپا شد به‌طوری که تصمیم‌گیری امروز اروپا در بله یا خیر گفتن آمریکا بسیار موثر است. هر چند آمریکا واقف است که با عدم بازگشت به توافق هسته‌ای، مدیریت خاورمیانه ملتهب از عهده‌اش خارج است. آمریکا گاهی چنان تندروی داشته است که اروپایی‌ها گمان می‌کنند همراهی با آن‌ها بد به نظر نمی‌رسد. گاهی اوقات آمریکا تندروی خود را با بقیه جدا می‌سازد. مثلا در تروریستی خواندن سپاه پاسداران، آمریکا موضعی را می‌گیرد که به نظر می‌رسد هرگز به توافق هسته‌ای با ایران بازنخواهد گشت. بنابراین اروپا که خود را زیرمجموعه آمریکا می‌داند، با پدیده واحدی سروکار ندارد و همین‌که عنوان می‌کند موضوعی را از دستور کار خارج کنند، به منزله قدرت آمریکاست. دو هفته گذشته آمریکا به پارلمان انگلیس به‌صلاح‌نبودن تروریستی خواندن سپاه پاسداران را عنوان کرد و در شورای حکام هیچ بیانیه‌ای را صادر نکرد، این نشان می‌دهد که آمریکا می خواهد فضا را مدیریت و در ارکان اروپا تندروی‌ها را کنترل کند.

 تفاوت راهبرد اروپا 
و رژیم اسرائیل در قبال ایران
قریشی: من اعتقادی نسبت به تندرو بودن اروپا نسبت به آمریکا ندارم. به لحاظ تاکتیکی شاید ظرف مدت کوتاهی تغییر رفتار داده باشد. پس از جنگ اوکراین اگر اروپایی‌ها فکر می‌کردند که ۴۰ درصد در مسائل حاکمیت ملی خود استقلال دارند، اکنون کمتر اروپایی فکر می‌کند که ۱۰ درصد استقلال داشته باشد. آمریکا موفق شد در جنگ اوکراین و تحولات آن، اروپا را برای چالش دریای چین ضعیف کند. اگر هم تندروی از سوی اروپا بوده، در کوتاه‌مدت بوده است. هنگامی که اتحادیه اروپا از جنگ داخلی در سوریه حمایت کرد، حاصل آن حمایت هشت میلیون آواره شد به‌طوری که چهار الی پنج میلیون آن در اروپا مشاهده شده است که بار اقتصادی را به آن دولت تحمیل کرد، این تجربه برای اروپا تجربه بدی بود. فضای ژئوپلیتیک ایران و قدرت بلوک شرق و اتفاقی که در غرب آسیا در حال وقوع است، صلح عربستان با ایران و اتفاق مدیترانه شرایطی نیست که نظام سیاسی ایران را با فروپاشی مواجه سازد در نهایت شاید با برخی عملکردهای نادرست، شرایط را برای خود دشوار کنیم؛ چرا که رفتار ما بخش بزرگی از چالش‌های موجود داخلی در کشور را شامل می‌شود. برای راستی‌آزمایی توان اپوزیسیون باید در نظر گرفت آیا در طول سال جمع اپوزیسیون می‌تواند به اعتراض ۱۰ هزار نفره در درون کشور تبدیل شود؟ اپوزیسیون این توان را ندارد. اروپایی‌ها هم می‌دانند که حرکت به سمت فروپاشی برای ایران، حادثه‌ای همانند سوریه را تکرار خواهد کرد. به آمریکا به‌دلیل فاصله طولانی آسیبی وارد نمی‌شود، تنها مرز ترکیه، مدیترانه و یونان باقی می‌ماند، همانند اتفاق مشابهی که درخصوص سوریه رخ داد. پس استراتژی اروپا نسبت به ایران با استراتژی رژیم اسرائیل در خصوص ایران متفاوت است. اگر بپذیریم اروپا در مدت جریان‌های اعتراضی و بحران‌های به‌وجود آمده در کشور تندروتر از بقیه حرکت کرد، سختگیرانه به موضوع نگاه کردیم اما می‌توان گفت تاکتیک اروپایی‌ها تحت‌فشار قرار  دادن ایران به‌ویژه در قضیه برجام است. زیرا برجام، اروپا را از بحران انرژی نجات می‌دهد اما جایگزینی ندارد. پس از جنگ اوکراین، اروپا میزان وابستگی خود را به صفر رسانده و توانسته ۲۷ درصد را جایگزین کند و از طریق قطر، الجزایر، آمریکا به اروپا گازرسانی و در حوزه انرژی از احیای سهم ایران در بازار انرژی اظهار خوشحالی می‌کند.

صبح نو: بهبود روابط منطقه‌ای ایران، قطعا به ضرر رژیم موقت صهیونیستی است چه آنکه برای توسعه روابط خود خیلی تلاش کرد. از طرفی اوضاع داخلی این رژیم نیز تنش‌آلود است و به سمت فروپاشی حرکت می‌کنند. باتوجه به رویدادهای منطقه‌ای اخیر ازجمله روابط ایران و عربستان، چه آینده‌ای برای این رژیم موقت قابل‌تصور است؟
  دریوزگی و دیوانگی رژیم اسرائیل
قریشی: شرایط رژیم اسرائیل بحرانی است به‌طوری که روزانه رکورد می‌زند. اولین‌بار از سال ۱۹۴۸ است که نیروی ذخیره هوایی آن اعتصاب می‌کند، اولین‌بار از ۱۹۴۸ است که نیروی ذخیره زمینی اعتصاب می‌کند. با این‌که نیروی ذخیره اسرائیل حیثیت اسرائیل است، اگر حاضر نباشد در جنگ و مانورها شرکت کند، برای آن آسیب‌زا است. اولین‌بار از سال ۱۹۴۸ است که شهرک‌نشین‌ها شورش می‌کنند و ارتش زمام امور را از دست داد. با وجود شرایط بحرانی اسرائیل، نگرانی ما نسبت به اسرائیل باید کم باشد یعنی شرایط به آن‌ها اجازه انجام هر کاری را نمی‌دهد اما باید صددرصد در آماده‌باش باشیم، ماه رمضان یک بحران تاریخی برای آنها است به‌طوری که روز زمین برای اسرائیل‌ها و «روز نکبه» برای فلسطینی‌هاست که دو سال پیش جنگ غزه در همین روز صورت گرفت. در این شرایط تحلیل‌ها مبتنی بر این است که اسرائیل کار خاص برون‌مرزی انجام نمی‌دهد اما از آن‌جایی‌که اسرائیل ساختار تروریستی دارد، باید در آماده‌باش باشیم، بنابراین جنگ بزرگ به آمریکا نیاز دارد و از طرفی دیوانگی اسرائیل را نباید از یاد برد.
صبح نو: با توجه به کارمندمحور بودن شبه‌اپوزیسیون و تبعیت آنها از سقف امنیتی موجود بالاسر همه آنها، توافق کلی آنها در چه قالبی قابل‌تحلیل است؟
  تلاش برای رساندن ایران به نقطه
 بدون بازگشت
فلاحتی: اگر به این توافق برسیم که این افراد با هر انگیزه‌ای کارمند یک‌سری از متخاصمین هستند که می‌تواند آمریکا، اسرائیل و انگلیس باشد، کنش اعضای این اپوزیسیون نشان می‌دهد که ابایی ندارند خود را وابسته به آنها بدانند،  رژیم اسرائیل ممکن است با این توافق عربستان از این گردونه خارج شده باشد اما آمریکا و اسرائیل بازیگرانی نیستند که از خصومت علیه ایران دست بردارند، حتی اگر در دوران آشتی اعراب و ایران باشیم. آن‌ها سه هدف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای بهره‌مندی جریان‌ها و ظرفیت‌های مخالف جمهوری اسلامی دارند. اهداف کوتاه‌مدت به‌منظور کسب امتیاز مانند قضیه برجام، میان‌مدت مانند مانع‌تراشی برای سرعت ایران قوی و هسته‌ای و اخلال در توان موشکی و ترور دانشمندان و اهداف بلند‌مدت آن‌ها فروپاشی ساختار جمهوری اسلامی است. خانم «عبیر سهلانی»، نماینده عراقی‌تبار سوئد در پارلمان اروپا، یک عبارتی را به‌کار برده و چندین راهبرد را مشخص کرده به‌طوری که برای ما مسیر راه آن‌ها را مشخص می‌کند. یکی از اصلی‌ترین کلید واژه‌های آن‌ها، رساندن جمهوری اسلامی به «نقطه بدون بازگشت» است. به‌طور مثال به‌دنبال این هستند که در حوزه اجتماعی، فرهنگی بخشی از بدنه اجتماعی را به این نقطه‌ای برسانند که مدل قبل از ۱۴۰۱ نباشند تا با این روش بتوانند شکاف‌هایی را ایجاد کرده و جمهوری اسلامی را به نقطه فروپاشی نزدیک کنند. اصلی‌ترین راهبرد، ایجاد ‌انزوای بین‌المللی برای جمهوری اسلامی ایران است.

صبح نو: به نکته قابل‌تأملی اشاره کردید، بر اساس اهداف دولت‌های متخاصم و ظرفیت اپوزیسیون چگونه است که به یک ظرفیت تهاجمی هیبریدی و جنگ چندلایه تبدیل می‌شوند؟
  ابلاغ مأموریت مهتدی از آبان ۹۷
فلاحتی: برای پاسخ به این پرسش به سراغ تاریخ برویم. ۲۶ آبان سال ۹۷ احزاب چپ مانند احزاب دموکراتیک آذربایجان، جنبش جمهوری‌خواهان دموکراتیک و لائیک ایران، حزب تضامن دموکرات اهواز، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان، حزب کوموله کردستان ایران، حزب مردم بلوچستان، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، شرایط مقاومت سوسیالیست‌های چپ ایران و کوموله زحمت‌کشان کردستان اعلام آمادگی و همبستگی می‌کنند و فردی با نام عبدالله مهتدی با عنوان چهره و به عنوان نماینده خود معرفی می‌کنند، از آن موقع حضور زیرپوستی این فرد در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور به‌ویژه لندنی مانند اینترنشنال را شاهد هستیم.

  رونمایی از نسخه جدید ققنوس
در همان ایام از اتحادی تحت‌عنوان پیمان نوین که پیش از آن ققنوس نام داشت، با حضور حزب مشروطه ایران، انجمن پادشاهی، شورای ملی، حزب پان‌ایرانیست‌ها، فرشگرد، رستاخیز و سازمان آزادگان رونمایی شد و لیدری این جریان به رضا پهلوی واگذار می‌شود و شبکه تلویزیونی اینترنشنال به‌عنوان یک پایگاه رسانه‌ای-امنیتی تریبون در اختیار آنها قرار می‌دهد و موازنه ایجاد می‌کند تا وزنه عبدالله مهتدی که برای مردم ناشناس بوده را در حد رضا پهلوی بالا بیاورد و قادر باشد چانه‌زنی‌هایی را انجام دهد، اندیشکده و اتاق فکری در پس این شبکه امنیتی وجود دارد. بر اساس این مدل تنها اتحاد پیمان نوین چپ‌ها، تحت‌عنوان حزب چپ و بلوچ‌ها و آذربایجان متحد شدند که شاخص آن‌ها مهتدی است که در این سمت قرار است در انجمن رضا پهلوی به یک اتحاد قوی‌تر و بزرگ تبدیل شوند و از این ظرفیت برای خط راه خود استفاده کنند. تمام این اتفاقاتی که به‌صورت پیچیده حتی برای نهادهای امنیتی ما ناشناخته بود، حاصل فکر جریان شبه‌اپوزیسیون نبود، بلکه حاصل فکر راهبردهای کاملا امنیتی سرویس‌های اطلاعاتی بود که نقشه راه را ترسیم می‌کرد اما آنها با یک چالش بزرگ تحت‌عنوان رهبری و اتحاد در مبانی نظری مواجه بودند. چگونه ممکن است مبانی نظریه چپ را با نگاه مشروطه در کنار ملی‌گرا و سلطنت‌طلب قرار داد؟ هربار بر علیه هم اقدام می‌کنند، پس مسیری که این سقف را بنا نهاده در تلاش است تا حد ممکن به‌عنوان ریزش بخشی از نیروها به مشت آهنین برای رسیدن به اهداف خود علیه جمهوری اسلامی دست پیدا کند. آن چیزی که در راهبرد کشورهای متخاصم مطرح است، اگر بر مبنای درصد یک تخمینی داشته باشیم، اگر به اسرائیلی‌ها به‌عنوان پیش‌برنده این جریان‌ها و آمریکا و فرانسه و انگلستان و عربستان نقش بدهیم. بر اساس تقسیم نقش می‌توان درک کرد آنها با سرمایه‌گذاری روی نقاط ضعف گرفته شده است، به‌طور مثال بخش جوان با اقشار مختلف اجتماعی که دارای نگرش دیگری هستند و لزوما به‌دنبال براندازی ساختار نیستند، در این راه، می‌توان از کم‌اثرترین نگاه‌های منتقد، ناراضی‌ترین جریان معاند ساخت. خیلی وقت‌ها روش‌هایی را انتخاب می‌کنیم یا افراد را به ناچار در مسیرهایی قرار می‌دهیم که شمشیر را از رو برمی‌دارند. اپوزیسیون یا مخالف‌هایی که عمدتا وابستگان جریان‌های سیاسی قبل از انقلاب هستند و به لحاظ سنتی به انتهای خط رسیدند، پس سرمایه‌گذاری را روی نیروهایی انجام می‌دهند که به‌دلیل ناراحتی‌ها و مشکلات حادث‌شده از کشور خارج شدند، سرمایه گذاری می‌کنند تا چرخه نیروی مخالف را طی کنند.
باید روش‌ها و کارکردهای نادرست را در داخل اصلاح کنیم و اقداماتی انجام دهیم که باطل‌السحر جریان‌های متخاصم شود؛ مانند جلوگیری از دوقطبی شدن فضای اجتماعی، جلوگیری از هرج‌ومرج رسانه‌ای، جلوگیری از آشفتگی تصمیم‌گیری.

صبح نو: به لحاظ جامعه‌شناسی یک سؤال اساسی مطرح است، چرا به جایی رسیدیم که مدعیان اپوزیسیون ایران تا این حد فاقد عقبه فکری و پشتوانه علمی اجتماعی هستند؟
کریمی: این افراد نمایی از شبه‌اپوزیسیون هستند، حتی شبه‌اپوزیسیون هم نیستند.
ما باید با تغییر رویکردها به سمت آرمان های انقلاب اسلامی حرکت کنیم و معایب را رفع کنیم. امروز در نظام بانک‌داری با تلاش و ممارست بسیاری، شاید بتوان بودجه‌ای را برای طبقه متوسط و مستضعف فراهم کرد و در عین حال نظام پولی و بانکی در خدمت نظام سرمایه‌داری است. امروز سیاست‌های پولی و بانکی در خدمت نئولیبرالیسم است و این موارد نقطه مقابل بود که در سال ۵۷ صحبت شد، امروز فرمایشات رهبری، راهبردها، تذکرات و هشدارهای ایشان همه متاثر از قرارهایی است که مردم در سال ۵۷ با امام خود بسته بودند. متاسفانه برخی دولت ها در یک مسیر دیگر قدم گذاشتند. به همین دلیل هنگامی که رئیس‌جمهور برای یک فرد سالخورده در سفر استانی در روستایی می‌ایستد و صحبت می‌کند، تعجب می‌کنند و به رئیس‌جمهور انگ پوپولیستی می‌زنند، صرف‌نظر از نیتی که رئیس‌جمهور دارد، صرف‌نظر از تاثیری که می‌تواند در آینده به همراه داشته باشد، یک اقدامی که باید قاعده باشد، استثنا شده است.

  جای خالی نوع مدیریت حاج قاسم
امروز اندازه زمان می‌گذرد و جای خالی حاج قاسم سلیمانی احساس می‌شود، چراکه این شهید والامقام یک مکتب و شاگرد مکتب امام (ره) بود، رفتارشان، رویکردشان، همگرا بودن‌شان، دلسوز نظام بودن امروز برای نظام سیاسی ایران لازم است، نه مدیرانی که پوشش درست می کنند تا به مقاصد خود دست پیدا کنند و امروز این حلقه مفقوده وجود دارد، اگر تفکر مکتب حاج قاسم‌ در تمام عرصه‌های مدیریتی در داخل تسری پیدا کند، با بسیاری از مشکلات در خارج از کشور و گرفتاری‌ها مواجه نخواهیم بود. 
 
 
 

 
 
 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar