سرمقاله اعتماد/ «1401» سالی عجیب در تاریخ سیاسی ایران

اعتماد/ « «1401» سالی عجیب در تاریخ سیاسی ایران » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته مهدی شاهمیرزا است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
تحریم یعنی از بین بردن پایگاه قدرتمند جامعه مدنی
در باب فراز و فرودهایی که در سال 1401 تجربه شد
در سال ۱۴۰۱ که عنوان «دروازه قرن پانزدهم» را یدک کشید، شاهد عجایب بسیاری بودیم. پر واضح است که از اولین سال دهه ۹۰ شمسی تاکنون هیچ سالی به شدت سال ۱۴۰۱ اینچنین پر مخاطره و عجیب نبود. اگر بخواهیم واقعگرایانه و بیپروا به بحث بپردازیم، سال ۱۴۰۱ از منظر کاهش مشارکتهای مردمی و افزایش نارضایتیها، عجیبترین و به زعم این نگارنده و سایر کارشناسان متفاوتترین سال پس از انقلاب اسلامی به شمار میرود. اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ این سوالی اساسی است که اگر چه به کرات از سوی کارشناسان و اندیشمندان حوزههای تخصصی به آن پرداخته شده اما موشکافی و بازگفتار آن خالی از لطف نیست و شاید بتواند اندکی در نظام فکری مسوولان و کارگزاران سوار بر قدرت به مثابه تلنگری باشد. البته امکان آن به عدد صفر میل میکند اما فرض محال، محال نیست. اگر بخواهیم وقایع و اتفاقات سال 1401 را به صورت خلاصه بررسی کنیم، میتوان عموم آنها را در چند حوزه تقسیمبندی کرد. موانع و مشکلات آبی، زیستمحیطی، انرژی، اعتماد عمومی، امنیت و دیپلماسی. دو نقطه عطف مهم در سال یاد شده یکی مشکلات حوزه اقتصادی و اتفاقات حول محور سیاست خارجی و برجام و دیگری ماجرای فوت مهسا امینی بود. در این مقاله مقصود نگارنده بررسی سیاست خارجی و متعاقب آن وضعیت اقتصاد است. از ابتدای سال 1401 انواع و اقسام اتفاقات مختلف در حوزه این دو عنصر اساسی و غیرقابل تفکیک یعنی سیاست خارجی و اقتصاد روی داد. اوایل سال 1400 بود که رییسجمهور سابق دکتر حسن روحانی در جلسه هیات دولت که مستند آن به صورت فایل سمعی و بصری در آرشیو تصویری پرتال رسمی ریاستجمهوری موجود است رسما اعلام کرد: «من به ملت ایران اعلام میکنم، دولت جنگ را به پایان رسانده و اگر بخواهند همین امروز ما میتوانیم تحریم را تمام کنیم نه فردا همین امروز، برویم همین اکنون اختیارات بدهیم به آقای دکتر عراقچی بروند وین، طی چند روز مذاکره بشود، اعلام شود و تحریمها هم برداشته شود.» با توجه به حسن تدبیر نامبرده بعید است که بدون ادله صحیح و گزارشات متقن که دال بر امکان احصای توافق برجام است چنین گفتههای مهمی را رسما به صورت علنی مطرح کنند. لکن اگر این صحبتها را گواهی مبنی بر اینکه بالغ بر 2 سال پیش میتوانستیم از این میزان فشارهای سنگین کمرشکن و طاقتفرسا به واسطه این معاهده بکاهیم قلمداد کنیم، ضروری است به این مهم بیندیشیم که چه شد سه سال از عمر جمهور ایران با پذیرش این حجم از فشار و ابربحرانهای معیشتی گذشت. مقصر اصلی این مهم چه کسانی هستند؟ بعد از تحویل پاستور از دولت دوازدهم به دولت سیزدهم و استقرار اندیشه دیپلماتیک دولت ابراهیم رییسی و یاران هر روز فشارهای دیپلماتیک بیشتر شد و هیچ کارشناس و فرد مطلعی نمیتواند این مورد را رد کند که پس از استقرار مدعیان دیپلماسی نوین که با قدرت و صلابت در کارزار دیپلماسی شمشیر میزنند! روزانه از سوی غرب و در راس آن امریکا در فشار قرار نگرفتهایم. البته پرداختن به ماجرای پیاده شدن وزیر خارجه وقت از خودرو تشریفات و استقبال گرم همتای روسی روبهروی چشم خبرنگاران پدیدهای عجیبتر و نوینتر تلقی میشود اما چون این اتفاق تاسفبرانگیز مربوط به سال 1402 است با توجه به عنوان، به حدود و ثغور آن نمیپردازیم.
برههای نه چندان دور وزیر خارجهای چون دکتر ظریف بر سر میز مذاکرات مینشست، مستقیما بدون لکنت و با صلابت با تصمیمگیران اصلی معرکه مذاکره میکرد و مستقیما روی ذهن و نوع هدفگذاری آنها تاثیر میگذاشت و به اتفاق یاران و استراتژیستهای لایق خود در وزارت امور خارجه دولتهای یازدهم و دوازدهم به صورتی دقیق طراحی راهبرد میکردند و یکی از شاهکارهای عصر آنان در زمان حکومت ترامپ، محکوم بودن امریکا و محکومله بودن ایران بود، اما چندی پس از پایان خدمت نامبردگان چه اتفاقاتی رخ داد؟
در مذاکره واسطه گذاشتیم آنهم واسطهای فوقالعاده قابل اعتماد که دست بر قضا کشورش با کشور ما از منظر دکترین امنیتی و رقابت استراتژیک تعارض منافع تاریخی دارد. متعاقب این نوع مذاکره، کمدی جالب که میتوانست مبدل به درامی غیر قابل بازگشت باشد (فشار مبنی بر خروج از معاهده برجام توسط ایران) در حال روی دادن بود که عاقلان و کارگزاران اصلاحطلب و معتدل با ورود جاننثارانه خویش از آن جلوگیری نموده و نقشه دشمن خارجی و انصار داخلیشان را نقش بر آب کردند. در آن ایام روزی نبود که مذاکرهکننده ارشد روسی اعلام میکرد نزدیکیم، اکنون میرسیم، 2 دقیقه دیگر و دست بر قضا از آن زمان سالها گذشته و باید به آقایان گفت چرا باید مذاکرات خود را به دیگران بسپاریم.
صرفنظر از اتلاف وقت و عدم درک درست از مخابره مذاکرات از سوی طرفین در آن مدل مذاکره (غیر مستقیم) که میتواند دقیق نباشد، جهت فهم بهتر به صورت عینی، «روابط شخصی انسانی» را در نظر بگیریم. عموم ما در زندگی شخصی خویش با واسطه کردن یک فرد که میتواند دوست یا آشنا باشد و سهوا یا عمدا وضعیت بین دو نفر را بدتر کردهاند را دیدهایم. با وجود بیشترین اختلافات و مشکلات بین دو نفر یا دو خاندان نیز میتوان مستقیما مذاکره کرد و به نتیجه مطلوب نسبی که همان مذاکرات «بُرد- بُرد» که دکتر ظریف بدان قائل و مصر بودند، رسید. سیاست خارجی که چونان پدرکشتگی شخصی نیست که در صورت رودررو شدن دو نفر درگیری رخ دهد و به یکدیگر آسیب وارد سازند. در سیاست خارجی، دیپلمات اصول دیپلماتیک و کنسولی دارد و با رعایت پروتکلهای اساسی و استاندارد موظف به دفاع از حقوق ملت و کشور خود است. چونان یک وکیل زبردست در جلسه دادرسی دادگاه قضایی. علیایحال اگر بخواهیم نتیجهگیری در باب نقش تحریمها که در پی کاستیهای سیاست خارجی کشور در دو سال گذشته همچنان پابرجا بوده را بر عرصه کشور بررسی و در یک پاراگراف به صورت عامیانه و مختصر توضیح دهیم این مطالب میتواند جان کلام نگارنده باشد. تحریمهای کمرشکن جاری شده در زمان سکانداری ترامپ، جامعه مدنی ایران را تضعیف و افراطگرایان را تقویت کرد. وقتی که مردم در اعاشه روزانه خود زیر خط فقر دست و پا بزنند تنها نقطه تمرکزشان به دست آوردن لقمهای نان برای بقای خود و خانواده خواهد بود، نه تغییرات دموکراتیک سیاسی و مشارکت در آن. امالفساد تحریم در نوک پیکان موجبات تضعیف و نهایتا حذف طبقه متوسط را فراهم ساخته و ندای مردمسالاری را در نطفه خفه میسازد و مخالفان تکثرگرایی را مستحکمتر و چابکتر میسازد و نتیجتا یک راه پیش روی نخبگان میگذارد. فرار مغزها و استقرار نظام معتمدسالاری (خویشاوندسالاری) به جای شایستهسالاری. با عنایت به مطالب فوق مثال عینی برای توضیح عقبگرد ناشی از «تحریم» این است که رکورد تاریخی بسته بودن اقتصاد ایران به واسطه سهم اندک از تجارت جهانی به ۰.۲۴ درصد در سال ۲۰۲۲ میلادی (۱۴۰۱ شمسی) رسید. این رقم پایینترین میزان در تاریخ ایران است. در صورتی که سهم ترکیه از تجارت جهانی به ۱.۲ درصد رسید. سهم کنونی ایران از تجارت جهانی کمتر از یکپنجم ظرفیت و قابلیتهای این کشور است. ایران به واسطه امالفساد تحریم از فرصتهای کسب درآمد خدمات گردشگری و حملونقل نیز محروم مانده است. تحریمها و بسته بودن اقتصاد ایران فرصت غارت اموال عمومی توسط کاسبان تحریم و بنگاههای خصوصی - دولتی، دولتی و خصوصی رانتی و غیرکارآمد را با شوکهای قیمت ارز و کالاها فراهم کرده است. دیگر چه زمانی به این نتیجه برسیم که تحریم یعنی عدم توسعه؟ تحریم یعنی از بین بردن پایگاه قدرتمند جامعه مدنی که بقای هر نوع حکومتی بسته به آن است؟ بیشک «تحریم» ذبحکننده قرارداد اجتماعی، رفاه و عدالت جمعی است و تنها یک راه پیش روی حاکمان مانده، «احیای برجام» که لغو تحریمها را رقم میزند و پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی (FATF) آنهم در سریعترین زمان ممکن.