در مسیر اقتصاد ونزوئلا؟

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و انتشارش در آخرین خبر به معنای تایید آن نیست
کارشناسان اقتصادی چرایی جهش تورم و راهکارهای مهار آن را بررسی کردند
علی سعدوندی| روند تورم کاملاً قابل پیشبینی بود و به نظر میرسد اوضاع بدتر نیز بشود. کوچکترین تلاشی از سوی دولت برای مهار تورم صورت نمیگیرد و متأسفانه تنها اصلاحات آرایشی- بهداشتی و با اهداف سیاسی صورت میگیرد که بیشتر ظاهرسازی و عوامفریبانه است. دولت باید در سیاستهای خود تغییرات جدی صورت دهد. این روند میتواند اوضاع را به سمت خطرناکی بکشاند چراکه روند مهاجرت پول به شبهپول آغاز شده است. وقتی نسبت شبهپول در کشور ونزوئلا به صفر رسید، به تورم چندمیلیون درصدی رسیدند که باعث شد بسیاری از مردم حتی نان نداشته باشند. متأسفانه ما نیز همان مسیر ونزوئلا را طی میکنیم و هیچ تلاشی نیز برای کنترل بحران صورت نمیگیرد، حتی یک اصلاح ساده مانند تفکیک بودجه ارزی به ریالی پس از سالها کشمکش در نهایت رد میشود و در برنامه پنجساله هفتم نیز نمیآید. دولت یک کار ابرتورمی انجام میدهد، یعنی قیمت برخی از خدمات و کالاهای دولتی را تثبیت میکند. مثلاً قیمت انرژی چهارسال است که افزایش پیدا نکرده است. در این میان بانکهای دولتی، خصوصی و خصولتی بهجای اینکه در خدمت مردم باشند در خدمت دولت هستند و خلق پول میکنند و در حقیقت از جیب مردم دزدی میکنند و هر سال نیز وضعیت بدتر میشود.
اکنون وارد سومین ماه سال شدهایم و در واقع یکچهارم سال گذشته، اما برداشت مردم این است که کوچترین تغییری بهوجود نیامده است. دولت باید سیاستهای کلان اقتصادی را بهطور کامل تغییر دهد. بودجه ارزی باید از بودجه ریالی تفکیک شده و صرف زیرساختها شود. کسری بودجه دولت بهصورت شفاف فقط و فقط از طریق فروش اوراق تامین شود. قدرت تسهیلدهی بانکهای ناتراز گرفته شود. بانکهای خصوصی واقعی به وجود بیاید. ما نیاز به بانک مرکزی داریم، در کشورمان بانک مرکزی نداریم، بلکه یک صندوق اعانه دولتی است که ریاست آن در مقابل مردم پاسخگو نیست و خود را خادم دولت میداند، ما افرادی نیاز داریم که خادم ملت هم باشند.
ناامیدی مردم، جهش تورم را به بار آورد
علی سرزعیم-اقتصاددان| دلیل جهش تورم، نرخ ارز و انتظار تورمی است. مردم از آینده ناامید شدهاند. دولت مهار نقدینگی را انجام داده است، ولی چون مردم از آینده ناامید هستند و نرخ ارز نیز صعودی است، تورم نیز با تاثیر از آنها بالا رفته است.
دولت لازم است برنامه کنترل نقدینگی را ادامه دهد. در عین حال باید سیگنالهایی نیز بدهند که چشمانداز آینده برای جامعه مثبت شود. میزان ناامیدی و نگرانی جامعه نسبت به آینده بسیار زیاد است. این وظیفه سیاستمدار است که امید ایجاد کند. بهجز سیاستمداران هیچ فرد دیگری نمیتواند چشمانداز مثبتی برای مردم فراهم کند. دولت سیزدهم باید سیاستی را اتخاذ میکرد که نشان میداد عملگرا است و اهل شعار نیست، اما نتوانست این پیام را به جامعه منتقل کند. دولت فرصتهای بینظیری مانند اجماع با حاکمیت و یکدستی قوا را داشت که میتوانست براساس آن تصمیمات کلیدی برای بهبود اقتصاد بگیرد، اما از آن استفاده نکرد. این روند حتی برای افرادی که سال ۱۴۰۰ و به امید بهبود اوضاع به ابراهیم رئیسی رای داده بودند، یأس و ناامیدی ایجاد کرد. بههرحال انتظار تورمی اتفاقی است که در دو دهه اخیر اوضاع اقتصادی کشور را به بیراهه برده است.
برای برونرفت از بحران، دو راه بیشتر پیشرو نیست؛ اول، اصلاح روابط خارجی و برقراری ارتباط با دنیاست. دوم، کنترل نقدینگی بهعنوان عامل اصلی بروز تورم است. باید بدانیم دولت هر نوع سیاستی هم که در پیش بگیرد بدون ارتباط با دنیا نمیتواند موفق به برونرفت از بحران شود. همزمان با اصلاح روابط بینالملل نیز باید از شتاب رشد نقدینگی جلوگیری شود و حجم پایه پولی منطقی رشد کند. در غیر این صورت مهار تورم خیالی بیش نخواهد بود.
تورم، تورم میزاید
وحید شقاقی شهری| «تورم، تورم میزاید». مسئله اصلی آن است که دو موتور تورم یعنی انتظارات تورمی و ناترازیهای اثرگذار بر تورم کماکان فعال است. بنابراین اگر انتظارات تورمی خاموش نشود و ناترازیهای اثرگذار بر تورم کنترل نشود، تورم به خودی خود میل به افزایش دارد. بهمعنایی دیگر یک دور باطل تورم ایجاد میکند، مگر اینکه این دور باطل را با قدرت بتوانیم بشکنیم.
شکستن این دور باطل تنها از دو مسیر ممکن است؛ یا باید از زاویه یک شوک مثبت انتظارات تورمی مانند احیای برجام باشد یا اصلاحات ساختاری بزرگی در جهت کنترل ناترازیهای بودجهای و بانکی یا حل مسئله از شکاف تولید آغاز شود که ریشههای تورم را بتواند از بین ببرد. اکنون پنج سال است که کشور در مسیر تورمهای بالا قرار گرفته است. از این منظر است که هرچه جلو میرویم، شاهد هستیم که مدام به تورم افزوده میشود. اجرای اصلاحات ساختاری زمانبر است و حداقل بین سه تا پنج سال زمان میبرد و البته مشخص نیست که آیا به نتیجه خواهد رسید یا خیر.
بر این اساس اکنون در کوتاهمدت، انتظارات تورمی مهمتر است. ولی برای بلندمدت انتظارات تورمی چارهساز نیست و بدون اصلاحات ساختاری حتی بهبود انتظارات تورمی هم نمیتواند مشکل را حل کند. افزایش تورم، شکاف بین تورم داخل و شرکای ایران را ایجاد میکند و این شکاف وقتی بیشتر میشود بر قیمت ارز نیز فشار وارد میکند. ازسویی ناترازی صندوقهای بازنشستگی، ناترازی بودجه، شکاف تولید، کسریهای تجاری و اخیراً هم کسری حساب سرمایه بهخاطر خروج سرمایه از کشور بهعنوان ناترازیهای اثرگذار بر تورم نیز بر شدت آن میافزاید. وقتی در شرایط تورمهای بالا قرار میگیریم، تورم میل دارد این شتاب را بیشتر کند. مثل اینکه وقتی در سرازیری باشید، مدام سرعت بیشتر میشود، موتورهای تورم هم وقتی روشن میشود مثل همان سرازیری سرعت رشد قیمتها را بیشتر میکند و جلوگیری از آن، کار سختی است.