رمزگشایی از یک نظرسنجی در آمریکا

وطن امروز/متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نوید مؤمن| نتایج نظرسنجیهای انجام شده در سرتاسر آمریکا (چه در سطح عمومی و چه ایالتی)، بیانگر ناکامی مطلق کاخ سفید و پنتاگون در ترسیم و تنظیم فرامتنهای تعیین شده ابتدایی آنها در جنگ غزه است. نتایج نظرسنجی موسسه «Data for Progress» در آمریکا نشان میدهد بیش از ۶۲ درصد رایدهندگان خواستار برقراری آتشبس در غزه هستند اما تنها 11 درصد اعضای مجلس نمایندگان و سنا، اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان از پایان جنگ حمایت میکنند. این نظرسنجی در بطن خود پیامهای آشکار و نهفتهای دارد که باید نسبت به آنها توجه داشت. نخست اینکه نتیجه نظرسنجی اخیر با نظرسنجیهای صورت گرفته در روزهای ابتدایی نبرد، در تعارض کامل قرار دارد. این در حالی است که لابی آیپک و صاحبان قدرت در کاخ سفید، کنگره و پنتاگون و سنتکام معتقد بودند گذشت زمان به سود تثبیت الگوهای منازعه در سطح افکار عمومی آمریکا خواهد شد. بایدن نیز با همین تصور خام، تبدیل به مولد اصلی کشتار و نسلکشی در نوار غزه شد و حتی مدیریت میدانی نبرد علیه کودکان و زنان بیدفاع در غزه و خانیونس را بر عهده گرفت. سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان در فاصله یک سال مانده تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال 2024( که همزمان با آن انتخابات مجلس نمایندگان و یکسوم کرسیهای سنا نیز برگزار میشود)، خود را موظف به تامین خواستهها و منافع لابی آیپک میدانند اما از سوی دیگر شاهد رویگردانی افکار عمومی نسبت به مواضع انسانستیزانه خود هستند. در ایالات آریزونا، جورجیا، پنسیلوانیا، ویسکانسین و میشیگان، رویگردانی مسلمانان و اقلیتهای نژادی از بایدن و دموکراتها سبب شده تا خطر شکست رئیسجمهور آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری 2024 بیش از هر زمان دیگری وی را تهدید کند.
نکته دوم اینکه، شکاف دولت/ ملت در ساختار لیبرال ـ دموکراسی غرب به اوج خود رسیده و دولتمردانی که خود را برخاسته از نوعی دموکراسی ادعایی تلقی میکنند، صراحتا تامین منافع لابیهای قدرت را بر اصالت منافع عمومی و مطالبات جامعه خود ترجیح میدهند. اگرچه از ابتدای اشغال فلسطین در سال 1948 میلادی تاکنون، این روند در حوزه امنیتی و سیاست خارجی آمریکا جاری بوده اما لمس و تصدیق آن از سوی افکار عمومی این کشور هیچگاه تا این اندازه پررنگ نبوده است. قبلا هدایت افکار عمومی، محصول توافق نانوشته «لابیهای قدرت»، «دولت» و «رسانههای صهیونیستی» بود اما اکنون، خیزش افکار عمومی منجر به دفرمه شدن این مثلث شده است.
نکته سوم، معطوف به روندپژوهی این شکاف معنادار میان ملت و نهادهای رسمی و غیررسمی قدرت در آمریکاست. این تعارض، خود را صرفا در قبال یک موضوع یا پرونده (مانند جنگ غزه) نمایان نساخته و مولد نفرتی مزمن و نهادینه شده علیه دولتمردان آمریکایی و بنیانهای تشکیلدهنده نظام لیبرال ـ دموکراسی خواهد بود. در تاثیرگذاری جنگ غزه بر افکار عمومی آمریکا همین بس که به صورت همزمان منجر به نفرت آنها از ساختار، ماهیت و کارکرد نظام فکری - سیاسی حاکم بر این کشور شده است. در این معادله اهمیتی ندارد چه کسی بر مسند قدرت قرار میگیرد و مناقشه دموکراتها و جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری سال 2024 و ادوار بعد به چه نتیجهای ختم میشود. شکلگیری پدیده نفرت عمومی و اجتماعی از یک ساختار و زیربنای آن، به اندازهای خطرناک است که نمیتوان آن را بهمثابه نوعی اختلاف نظر تفسیر کرد! امروز در آمریکا، از دوگانهای به مراتب فراتر از بایدن - ترامپ یا الاغها – فیلها سخن میگوییم. امروز مناقشه بر سر کلیت و موجودیت ساختاری است که در آن، میان اراده اعضای کنگره و اراده افکار عمومی بر سر موضوعی حساس و سرنوشتساز مانند جنگ غزه، 50 درصد شکاف و اختلاف وجود دارد!
در نهایت اینکه نظرسنجی اخیر انجام شده در آمریکا، بیانگر شکلگیری نیروهای اجتماعی جدید در این کشور، در تقابل مستقیم با ساختار است. در چنین روندی، دیگر ساختار لیبرال ـ دموکراسی حکم یک خط قرمز انتزاعی یا عینی را برای شهروندان آمریکایی ندارد و آنها از هر فرصتی برای به چالش کشیدن بنیانهای این ساختار و حتی انهدام چنین منظومه بدترکیبی استفاده خواهند کرد. دستکاری افکار عمومی آمریکا بر مبنای حمایت از صهیونیسم، دیگر از عهده نهادهای این کشور بر نمیآید و رسانههای غرب نیز کارکرد خود را در این روند از دست دادهاند. در چنین شرایطی صهیونیسم و متغیرهای وابسته به آن از جمله کنگره و کاخ سفید، جملگی محکوم به شکستی سخت، جبرانناپذیر و دهشتناک خواهند بود.