8
0
558
8
0
558
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرین خبر/ زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست
نرگسش عَربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان
نیم شب، دوش به بالین من آمد، بنشست
سر فرا گوش من آورد به آوازِ حزین
گفت: ای عاشقِ دیرینهٔ من، خوابت هست؟
عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند
کافر عشق بُوَد گر نشود باده پرست
اخبار بیشتر درباره
اخبار مرتبط
2
0
522
5
0
885
5
0
885
5
1
589
5
0
568
6
0
489
اخبار بیشتر درباره
پس از این بخوانید
تو را دیدم ای عشق و دیگر زمین آسمانی ست
اهل نظر معامله با آشنا کند
او مرا دوست ندارد!
جایزه ادبی بهترین رمان علمی تخیلی را چه کسی گرفت؟
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست
اعتماد المثنی ندارد!
شاعرانه/ عمری در آرزوی تو بودم
عاشق که شد، که یار به حالَش نظر نکرد
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد!
