10
7
742
10
7
742
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرین خبر/تو را با غیر می‌بینم، صدایم در نمی‌آید
دلم می‌سوزد و کاری ز دستم بر نمی‌آید
نشستم، باده خوردم، خون گریستم، کنجی افتادم
تحمل می‌رود اما شب غم سر نمی‌آید
توانم وصف جور مرگ و صد دشوارتر زان لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمی‌آید
چه سود از شرح این دیوانگی‌ها، بی قراری‌ها؟
تو مه، بی‌مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای زلف
که این دیوانه گر عاقل شود، دیگر نمی‌آید
دلم در دوری‌ات خون شد، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی‌آید
اخبار بیشتر درباره
اخبار مرتبط
9
10
1.1K
9
10
1.1K
8
1
789
8
1
789
3
0
554
3
0
554
7
3
612
7
3
612
6
3
1.2K
6
3
1.2K
اخبار بیشتر درباره
پس از این بخوانید
داستانی شنیدنی از سروش صحت
کتاب مداح شو منتشر شد
شعرخوانی زیبا از رشید کاکاوند
کتاب «جامعه شناسی پدیده اربعین» منتشر شد
نمیدانم چه می خواهم بگویم
سمت چپ سینه ام خانه ی کوچکیست...
به مناسبت وفات نویسنده و شاعر شعر های اجتماعی، مهدی اخوان‌ثالث
مثل خورشید غروبم خفه ام دلگیرم
به یاد شمس در اولین سال نبودنش
