از دشتهای شعلهور شامات، خون هزار یوسف ما جوشید
مهر/ میلاد عرفانپور شاعر و مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، در واکنش به اتفاقات سوریه شعر تازهای سروده است.
عرفانپور درباره این شعر نوشته: «داشتم فکر میکردم چه باید گفت در این بحبوحه که این غزل سراغم آمد».
این غزل را در ادامه میخوانیم؛
*
آن بزدلان سوار به ارّابه -بیزحمت مقاتله- برگشتند
تا بچهشیر باخت قمارش را، کفتارها به هلهله برگشتند
شد دُور-دُورِ چرتکهاندازان، بازیچهی محاسبه شد میدان
پس صفرهای از عدم آویزان، از نو به این معادله برگشتند
از بطن گاو شیرده جدّه، گوسالهی طلا متولد شد
تا دوستان یکدلهی چوپان، با گرگهای این گَله برگشتند
از دشتهای شعلهور شامات، خون هزار یوسف ما جوشید
تا نابرادران برادرکش، مست از سر معامله برگشتند
پس صبح کو؟ کبود شد این دنیا، در چنگ فتنه ماند بشر، تنها
قابیلیان به صحنهی جرم اما بعد از هزار سلسله برگشتند
تقویم، شرمسار ورق میخورد، تاریخ، کنج کافه عرق میخورد
خیل سیاسیونِ کمآورده، با روزنامهباطله برگشتند
بستند باز بیشرفان باهم، خونخوارها و خوشعلفان با هم
همسو شدند بیطرفان با هم… شمر و سنان و حرمله برگشتند...