نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

داستانک/ من عاشقش بودم‌

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
داستانک/ من عاشقش بودم‌

آخرین خبر/من عاشقش بودم‌، به خانه‌ی ما که می‌آمدند، حالم عوض می‌شد.

یادم هست یک‌بار مدادرنگیِ بیست و چهار رنگی را که دوستِ پدرم از آلمان برای سالِ تحصیلیم آورده‌ بود نویِ نو نگه داشتم تا عید، که اینها آمدند و هدیه کردم به او ... که جا گذاشت و برگشت به شهرِ قشنگِ خودشان ... یک بار هم کفش‌های پدرش را در راه پله پشت‌ِبام پنهان کردم تا دیرتر بروند و دخترک بتواند کارتون نِل را تا انتها ببیند.
 این بار امّا داستان فرق می‌کرد.

دیشب به من گفته بود برای صبحانه حلیم و نان بربری دوست دارد. بی‌وقت هم آمده بودند، وسطِ زمستان.


زمستانِ برفیِ اَوایلِ دهه شصت. من یازده ساله بودم یا کمی بیشتر و کمتر. او، دو سال از من کوچک‌تر. هرکاری که کردم خوابم نَبُرد، دست آخر چهارصبح بلند شدم و یک قابلمه کوچک برداشتم و زدم به دلِ کوچه، به سمتِ فتحِ حلیم و بربری.

هوا تاریک بود هنوز؛ اما کم نیاوردم ... رفتم تا رسیدم به حلیمی، بسته بود. با خودم گفتم حالا تا بروم نان بگیرم باز می‌شود.

خلاصه، در صبحِ برفی با دست‌های یخ زده از سرما آنقدر راه رفتم تا ساعت شد هفت! نان و حلیم بالاخره مهیا شد، و برگشتم‌...
وقتی رسیدم خانه رفته بودند.

اول صبح رفته بودند که زودتر برسند به شهر و دیار خودشان اصلاً نفهمیده بودند من نیستم... 
خستگیش به تنم ماند.

وقتی تلاش می‌کنی برای حال خوب کسی و نمی‌بیند خستگیش به تنت می‌ماند همین ...


چیستا یثربی

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره