4
1
405
شاعرانه/ به دیدن آمده بودم دری گشوده نشد
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرین خبر/ به دیدن آمده بودم دری گشوده نشد
صدای پای تو زان سوی در، شنوده نشد
سرت به بازوی من تکیه‌ای نداد و سرم
دمی به بالش دامان تو غنوده نشد
لبم به وسوسۀ بوسه‌دزدی آمده بود
ولی جواهری از گنج تو ربوده نشد
نشد که با تو برآرم دمی نفس‌به‌نفس
هوای خاطرم امروز مشک سوده نشد
به من که عاشق تصویرهای باغ و گُلم
نمای ناب تماشای تو نموده نشد
یکی دو فصل گذشت از درو، ولی چه کنم
که باز خوشهٔ دلتنگی‌ام دروده نشد
چه چیزِ تازه در این غربت است؟ کی؟ چه زمان،
غروب جمعهٔ من بی‌تو پوک‌و‌پوده نشد؟
همین نه دیدنت امروز - روزها طی گشت -
که هرچه خواستم از بوده و نبوده نشد
غم ندیدنِ تو شعر تازه ساخت، اگر،
به شوق دیدن تو تازه‌ای سروده نشد
حسین_منزوی
اخبار بیشتر درباره
اخبار مرتبط
8
1
500
8
1
500
8
1
411
8
1
411
3
0
414
1
1
375
7
0
748
7
0
748
اخبار بیشتر درباره
پس از این بخوانید
شاعرانه/ میان چشم و دل از آب دیده خون افتاد
شاعرانه/ قسم به تو که دگر پاسخی نخواهم گفت
سخنان دلنشین دکتر قمشه ای
شعری از بهمن صباغ‌زاده، شرکت‌کنندۀ فصل چهارم سرزمین شعر
غم اینجا نه که آنجاست!
شاعرانه/دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
اعلام نامزدهای نهایی «مدال کارنگی»
احساس میکنم که کمی دیر است!
شعرخوانی امیر حسین ماحوزی
