نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

کتابخوان/ بشنو از نی،مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی –قسمت نهم

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
کتابخوان/ بشنو از نی،مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی –قسمت نهم
آخرين خبر/ علي صفايي حائري در کتاب " بشنو از ني" مروري دارد بر دعاي ابوحمزه ثمالي، دعايي که پر از عبوديت است و پر از معنا و با زبان دعا به تحليل زندگي مي پردازد. سعي مي کنيم در اين ماه عزيز، هر روز قسمتي از اين کتاب را با هم مرور کنيم. الحمدلله الذي لاأدعو غيره و لو دعوت غيره لم يستجب لي دعايي؛ سپاس براي او که جز او را نمي خوانم که آن ها مرا براي خود مي خواهند و اگر در بحراني و در تنگنايي آن ها را بخوانم جوابم نمي دهند. اين خلق يا نمي شنوند و يا جواب نمي دهند و حتي اگر تمام هستي هم در دست آن ها باشد توانايي دادنش را ندارند؛ قل لو انتم تملکون خزائن رحمه ربي اذا لأمسکتم خشيه الإنفاق و کان الانسان قتورا؛ اگر شما تمام دارايي خدا را داشتيد بخل مي ورزيديد به خاطر ترس از انفاق. انسان سخت گير است و اين سخت گيري به خاطر محدوديت اوست هر چند دارايي نامحدود داشته باشد. پس اين خلق که اگر بخوانمشان جوابم را نمي دهند چرا بت من باشند و چرا تکيه گاه من؟! راستي که امام در اين جمله بر آن چه که ما را به ضعف اعصاب و فشار خون انداخته چگونه تصرف مي کند و چگونه آن همه رنج را به حمد و سپاس تبديل مي کند و آن همه ضربه و تنهايي و محروميت را لطفي مي شناسد و از آن بهره برداري مي کند که تو با خودت تصميم بگيري که ؛ لا أدعو غيره؛ جز او را نمي خوانم که در خواندن محروميت است. و الحمدلله الذي لا ارجو غيره و لو رجوت غيره لاخلف رجايي؛ و نه تنها غير او را نمي خوانم از غير او نمي خواهم که حتي به غير او اميد هم نمي بندم که اميدها هرز مي روند و به جايي نمي رسانند. چقدر انسان براي ساختن خانه و در و کشتزار و انبار خرمنش به اين و آن اميد بسته و حتي از پيش برايشان کار کرده و آن ها کنارش گذاشته اند و در سر بزنگاه رهايش کرده اند اميدهايش را هرز داده اند. الحمدلله الذي تحبب الي و هو غني عني؛ سپاس براي او که اين همه محبت را در لحظه اي به من روا مي دارد که از من بي نياز است از من چيزي نمي گيرد. اين من هستم که در کنار او به امن و به نور و به حيات مي رسم. اگر او مرا به خويش مي خواند براي همين دادن هاست و اگر مرا از غير خودش ضربه مي زند به خاطر همين رهانيدن هاست. و الحمدلله الذي يحلم عني؛ اوست که با بي نيازيش به من محبت مي کند و با تمام محبت هايش بر او عصيان مي کنم و او چشم مي پوشد و حلم مي ورزد که شايد بازگردم و در راه بيايم. فربي احمد شيء عندي و احق بحمدي؛