نماد آخرین خبر

نقد کتاب/ "آخرین روز یک محکوم" اثر ویکتور هوگو

منبع
بروزرسانی
نقد کتاب/ "آخرین روز یک محکوم" اثر ویکتور هوگو
به دخت/ رمان "آخرين روز يک محکوم" از آثار نويسنده تواناي فرانسوي ويکتور هوگو با محور محکوم کردن مجازات اعدام نوشته شده است. هوگو در اين رمان خواسته با دفاع از حق يک محکوم نامشخص با جرمي نامعلوم، مجازات اعدام را محکوم کند بي توجه به قاعده رمانتيک نويسي و اين باعث شده که رمانش بيشتر از آنچه يک رمان ادبي باشد يک کتاب قراردادي شود. پديده ي گيوتين و سر بريدن يکي از موحش ترين شيوه هايي است که در طول تاريخ براي اعدام محکومان به کار برده شده است. کشور فرانسه در زمان قديم از اين روش براي محاکمه ي محکومان به مرگ که خيلي اوقات جرم هاي سنگيني هم نداشته اند ، استفاده مي کرده است. ويکتور هوگو در قرن نوزدهم يعني ۱۵۰ سال پيش، مخالف حکم اعدام بوده است. حتي در آوريل تا دسامبر سال ۲۰۰۶ در بيست و پنجمين سالگرد حذف حکم اعدام در فرانسه، در منزل نويسنده(ويکتور هوگو) آثار نقاشي وي، در جهت مبارزاتش عليه حکم اعدام به نمايش درآمد. وي در سخنراني معروف خود در مجلس شوراي ملي فرانسه، در جهت حذف حکم اعدام،اين مطلب را به وضوح بيان کرده است: «…آقايان اين امر (حذف حکم اعدام) بي شک روزي تحقق خواهد يافت. تخفيف مجازات يکي از اصول مهم و جدي توسعه است. قرن هجدهم افتخار حذف مجازات شکنجه را در خود دارد و قرن نوزدهم مجازات مرگ را بر خواهد چيد…» ويکتور هوگو نه تنها از راه سياسي بلکه بيشتر از راه هنر به مبارزه بر عليه اعدام پرداخته است به طوري که دو کتاب وي به نام هاي” آخرين روز يک محکوم” “و کلود ولگرد” که هر دو به زبان فارسي ترجمه شده است، بر همين اساس نوشته شده است.وي اعدام را قتل ديگري معرفي مي کند، قتلي قانوني. “ در صفحه ۲۵ کتاب از قول شخصيت اصلي کتاب مي گويد: « اين اشخاصند که در کمال خونسردي و بي اعتنايي و به حکم قانون و مقررات و تشريفات و به خاطر خير و صلاح عمومي مرا خواهند کشت، آه؛ اي خداي بزرگ!» و در جاي ديگري مي گويد: «دريغا؛ در اين امر به هيچ وجه گناه از شخص من نيست بلکه از نفس مسموم فردي محکوم به اعدام است که همه چيز را پژمرده و فاسد مي سازد…” ويکتور هوگو در اين کتاب بيشتر به صورت قراردادي عمل کرده است و تنها سعي کرده است حکم اعدام را زير سوال ببرد به همين خاطر رمان بيش از اين که يک اثر ادبي باشد، کتابي قراردادي است؛ اين اثر فاقد حس انساني و فاقد حس روانشناسي فردي است. زنداني، آنگاه که به سمت سکوي اعدام مي‌رود، احساس خود را بر ما فاش مي‌سازد تا به گفته خود، راه فراري بر اضطراب خويش بيابد و به اين اميد است که داستانش «روزي به کار ديگران آيد». او به زبان زرگري مخصوص زندانها توجه نشان مي‌دهد، به کشف نوشته‌هاي کنده شده روي ديوارهاي سلولش مي‌پردازد، و از پيش لحظه مرگش را مجسم مي‌سازد: «به نظرم مي‌آيد همين که چشمانم بسته شود، روشنايي عظيمي خواهم ديد و ورطه‌هايي از نور که ذهن من تا بي‌نهايت در آن غوطه خواهد خورد.» چهره ديگر شخصيت هاي رمان، چون ژاندارم و پپيتا ، عاري از بُعد و رنگ است. ديدار ماري، دختر محکوم از پدرش با لحني مهيج توصيف شده است اما هيچگونه تأثر واقعي را به خواننده منتقل نمي‌کند. از ديدگاه هنري، مقدمه اثر مايه شديدترين انتقادهاست. هوگو در واقع مي‌گويد که خواسته است از حق يک محکوم نامشخص دفاع کند که در روزي نامشخص و به دليل جنايتي نامشخص، اعدام شده است. همين در نهايت، نقص اصلي کتاب است اينکه اين محکوم به چه جرمي به اعدام محکوم شده است مساله ي مهمي است. منتها نويسنده سعي کرده است با به راه انداختن بازي هاي احساسي از بازگويي اين مساله خودداري کند و تنها اعدام اين شخص را بدون توجه به جرمش زير سوال ببرد. شخصيت هاي اين رمان عاري از هويت‌اند؛ هيچ اثري از روانشناسي در اين رمان ديده نمي‌شود، اگرچه نويسندگان رمانتيک و ويکتور هوگو خود، قاعده‌شان اين بود که چنين نکات را ناديده نگيرند ولي متاسفانه اين رمان به هيچ وجه به زيبايي و پختگي رمان هاي ديگر ويکتور هوگو نيست و تنها با شخصيت هايي نا مشخص سعي در زير سوال بردن حکم اعدام دارد. البته اين مورد در کتاب هاي ويکتور هوگو که بي توجي به فقر مادي و فرهنگي باعث به وجود آمدن جنايات بسيار زياد مي شود ، قابل تقدير است، منتها به تصوير کشيدن هنرمندانه ي يک اعتراض هم شرط مهمي براي نويسنده اي چون ويکتور هوگو است. در نهايت کتاب آخرين روز يک محکوم مي توانست کتابي پخته تر از آب در بيايد ، مخصوصا اگر در آن محکوم به اعدام بيشتر از آنچه به حکمش اعتراض داشته باشد به عملي که باعث صدور اين حکم شد يا دست کم دلايلي که او را به اين راه انداخت، تاکيد بيشتري داشت ، اين رمان جذاب تر از آب در مي آمد. ولي با وجود تمام نقص ها کتاب آخرين روز يک محکوم به خاطر نويسنده اش ارزش خواندن و تامل را دارد.