مهر/ چراغ کتابفروشيهاي راسته انقلاب در يک دگرديسي کامل يکييکي در حال خاموش شدن و سپردن جايگاه تاريخي خود به اصناف نوساخته و مدرن امروزي است.
خبرگزاري مهر- گروه فرهنگي: کمتر کسي است اين روزها بگويد که گسترش وسايل حمل و نقل عمومي و توانايي دولت و شهرداري براي جا به جا کردن بخش وسيعي از مردم به کمک اين وسايل در شهر بزرگي مانند تهران امري ناپسند است.
کمتر عابري است که وقتي در ميدان انقلاب تهران از تاکسي يا خط اتوبوس تندروي BRT و يا مترو استفاده کند با نارضايتي از وضعيت حمل و نقل عمومي زبان به انتقاد باز کند.
واقعيت اين است که خيابان انقلاب و راسته فروشگاههاي آن به شکل هاي مختلف از جمعيت و عابران پياده تهي شده و کم و بيش افرادي هم که پياده در آن قدم ميزنند کاري به فروشگاههاي کناره اين ميدان و خيابان که هويت آن و بخشي از هويت و تاريخ تهران را مي سازد توجهي ندارند.
به عبارت ساده تهي شدن يک خيابان از آدمهايي که جزيي از ساختار و هويت آن هستند و از قضا دعوت نکردن آنها به پياده قدم زدن در اين خيابان به جاي تلاش براي عبور سريع از آن، در نهايت اين خيابان را با پوست اندازي تازه اي همراه کرده است.
هويتي عجين با کتاب
نزديک به بيش از پنجاه سال است که هويت خيابان انقلاب از حوالي چهارراه وليعصر(عج) فعلي تا ميدان انقلاب با کتابفروشي ها عجين بوده است و اين گذر محلي براي خريد و فروش قانوني و حتي زير زميني کتاب در تهران بوده است اما در سال هاي اخير اين راسته با تغيير هويت زيادي روبروشده است.
نخست کتابفروشي ها تبديل به فروشگاه هاي لباس شدند و بعد هم اغذيه فروشي و اخيرا هم صحبت از حضور فروشگاه هاي فروش مواد غذايي مانند شعبه هاي شرکت هاي نان فانتزي به گوش مي رسد.
جمعيت پيادهروي خيابان انقلاب اين روزها کفاف پابرجا ماندن يک کتابفروشي را هم نميدهد. اگر کسي هم هست دنبال کتابهاي درسي است که به قول ناشران اصلا جزو کتاب به عنوان هويت فرهنگي جامعه محسوب نمي شود و بيشتر کالايي يکبار مصرف است.
اگر بتوانيم، کتابفروشيمان را ميفروشيم!
چندي قبل بود که خبرگزاري مهر گزارش از فروش کتابفروشي بزرگ طهوري در راسته انقلاب داد.
يکي از نوستالژيک ترين کتابفروشيهاي تهران که صاحبش عنوان ميداشت به خاطر گرفتاري هاي مالي به وجود آمده ناچار از فروش آن شده است. و اين روزها خبر از آن ميرسد که يکي از بزرگترين بنگاه هاي توليد کتابهاي به اصطلاح کنکور، براي خريد اين کتابفروشي با وي به توافق رسيده است.
از سوي ديگر ناشران و کتابفروشان انقلاب نيز گرفتار يک دگرديسي ناخواسته شدهاند. دگرديسياي که حامد کني مسئول کتابفروشي نشر روزبهان آن را اينگونه شرح ميدهد: ما اگر بتوانيم کتابفروشي مان را بفروشيم؛ اين کار را ميکنيم. دليلش هم ساده است؛ دخل کتابفروشي با کتاب هاي عمومي در راسته انقلاب ديگر با خرجش جور در نمي آيد.
وي ادامه ميدهد: کتاب فروشي در راسته انقلاب به ويژه براي فروش کتابهاي عمومي ديگر امري بي منطق است. چرا و با چه منطقي بايد اين حجم از سرمايه را در يک کتابفروشي جمع کرد و البته سودي هم نگرفت.
اين فروشنده کتاب معتقد است: به هر حال وضعيت به شکلي است که مردم اگر کتابي بخواهند آن را از کتابفروشي هاي بزرگ ميخرند نه از راسته انقلاب و بيشتر کتابفروشهاي انقلاب هم به همين خاطر تمايل به واگذاري ملک خود دارند.
راستهاي که ديگر پاتوق نيست
کني در ادامه به برخي از مشکلات اين خيابان در حال حاضر براي کتابفروشي نيز اشاره ميکند و ميگويد: در وضعيت فعلي در خيابان انقلاب در بيشتر اوقات روز عبور و مرور کم است و به اصطلاح ديگر اين راسته پاتوق نيست. از طرفي وجود اين همه کتابفروشي در کنار هم که عمده آنها آثاري مشابه با هم ارائه ميکنند نيز منطقي ندارد و رونق اقتصادي را از همه آنها گرفته است.
اين اظهارات در کنار تغيير ظاهر خيابان انقلاب در اين روزها که ميتوان به سادگي مشاهده کرد، خبر از تکثير تاسف انگيز يک واقعيت در اين راستا ميدهد؛ تکثير تاسف انگيز بيهويتي.
برگرديم به سطرهاي اول اين گزارش. شايد اگر براي بسياري از رويدادهاي منجر به بهسازي و بازسازي در شهر، پيوست فرهنگي ويژه يا طراحي ميشد، اين روزها شاهد آن بوديم که به جاي افزايش مدام تعداد خطوط مترو و اتوبوس و... در اين قلب فرهنگي تهران، بيشتر شاهد پياده روهاي پر از جمعيت بوديم که کتابفروشي هاي برجاي مانده بر تن شهر، مردم را به سوي خود فرا مي خواندند.