نماد آخرین خبر

جایزه‌ای به نام «یک بانو برای چند بانو»/ سومین جایزه علمی «طاهر صفارزاده»

منبع
تسنيم
بروزرسانی
جایزه‌ای به نام «یک بانو برای چند بانو»/ سومین جایزه علمی «طاهر صفارزاده»
تسنيم/ ساعت 3 بعد از ظهر است و هوا نيمه ابري. قرار است در تالار سوره اتفاق بزرگي رخ دهد. بزرگي اتفاق در اين است که جايزه‌اي مي‌دهند متفاوت از ديگر جوايز؛ جايزه‌اي به اسم يک زن، نه براي يک فعاليت زنانه بلکه به سبب يک فعاليت علمي. جايزه‌اي همپاي خوارزمي و رازي و ابن‌سينا. امروز نام يک زن به بار علمي کشور اضافه مي‌شود. وارد تالار سوره مي‌شوم. هنوز برنامه شروع نشده است. جمعيت به دور ميزي مملو از کتاب؛ اما مرتب و نظيف ايستاده‌اند. سه عنوان کتاب روي ميز خودنمايي مي‌کنند و يکي بيش از ديگران: «طاهره صفارزاده» نوشته رضا اسماعيلي. اين نام همان جايزه‌اي است که امروز به سامان مي‌رسد. امروز، روز اختتاميه سومين دوره جايزه علمي - ادبي طاهر صفارزاده است. زني که شعر مي‌گفت و شعر مي‌آموخت. همه وارد سالن مي‌شوند. به نظر مي‌رسد دست‌اندرکاران برنامه منتظر کسي هستند. دست‌اندرکاران برنامه عليرضا قزوه و رضا اسماعيلي هستند، دو شاعر در پي يک رويداد. اجراي برنامه را به دکتر ضيايي سپرده‌اند، مردي که در کمال آرامش و سکون حرف مي‌زند. بدون معطلي ميکروفون را به اسماعيلي مي‌سپارد. دبير سومين دوره پشت ميکروفون مي‌رود و ارتقاي سومين دوره جايزه به اين سطح، موجب پررنگ شدن ابعاد علمي و ادبي آن عنوان مي‌شود. در اين دوره 30 پايان‌نامه به زبان‌هاي فارسي و انگليسي و عربي، 25 مقاله علمي به دبيرخانه ارسال شده است و 70 شاعر براي بخش «ستايش بيداري» شعر سروده‌اند. گلايه‌اي از «حجاب معاصرت» اسماعيلي نقبي مي‌زند به رفتار قهري جامعه نسبت به فرهيختگانش و از عبارت «حجاب معاصرت» استفاده مي‌کند. بدين مضمون که در زمان حيات فرهيختگان جايگاه علمي و فرهنگيشان مورد توجه قرار نمي‌گيرد. پيشتر که مستند-گفتگويي درباره طاهره صفارزاده در سالن پخش مي‌شد، اين حجاب معاصرت را مي‌شد در کلام نزديکان آن شاعره درک کرد. اسماعيلي در مقام پژوهشگر احوالات و اقوالات صفارزاده او را پيشتاز در فرم و محتوا معرفي مي‌کند و فرم‌هاي طنين و بيداري را نمودي از اين پيشتازي مي‌خواند که به واسطه آنها در جهان شناخته شده است و مي‌گويد: «شاعر به معناي فرد حکيم و فرهيخته و باشعور، صفارزاده سرآمد شاعران معاصر است.» نوبت به برادر مي‌رسد، مردي که آرام و قرار ندارد. از ابتداي جلسه تا انتهايش روي صندلي‌اش بند نمي‌شود. به سراغ همه مي‌رود، همه آنهايي که به نحوي با خواهرش ارتباطي داشتند. او طبق تلاش‌هاي اخيرش، صحبتش را به مساله مزار خواهرش کشاند و گفت: «متاسفانه افتتاحيه بزرگداشت طاهره در امامزاده صالح (ع) رخ داد.» برادر خواهان جابه‌جايي پيکر خواهر است و از نامه‌اي به رهبر انقلاب گفت که خواستار انتقال خواهر به آغوش پدر و مادر در سيرجان است. ناراحتي‌اش از اين است که قبر اهدايي را بي‌اجازتش به ديگري سپردند. البته توليت امامزاده صالح (ع) اهدايي بودن هر سه طبقه اين مزار را رد مي‌کند و مي\‌گويد از اين مزار سه طبقه يک طبقه به ايشان اهدا شده و در دو طبقه ديگر مجاز هستند که افراد ديگري را به خاک بسپارند. نوبت به شعرخواني مي‌رسد، شعرخواني با طعم و بوي انترناسيوناليسم، همان طور که صفارزاده در اشعارش ايده‌پردازي کرده بود. شاعران عزيز مهدي از هند، سيد احمد حسيني متخلص به شهريار از پاکستان و غزل تاجبخش از دوستان نزديک شاعره انقلاب‌اند. تاجبخش در ميانه شعرخوانيش از تقاضاي صفارزاده براي تبديل کردن منزلش به دارالقرآن مي‌گويد. شاعر چون از پلکان تالار سوره پايين مي‌آيد، برادر به سمتشان مي‌رود تا متن شعر را از آنان بگيرد. شايد مي‌خواهد يادبودي براي خواهرش تدارک ببيند. مسجدجامعي ناگهان وارد مجلس مي‌شود. در ميان شعرخواني، حالا کمي روبوسي و احوالپرسي. نيامده بلندش مي‌کنند و پشت ميکروفون خودش را مي‌يابد. از هر دري سخن مي‌گويد. از اينکه «صفارزاده شخصيت همه جانبه‌اي داشت و در فضاي ادبيات در مقطعي ايشان زياد شناخته نشد» تا «سير و سلوک در زندگيش چندان همخواني با برخي نداشت و کساني که شيوه زندگي او را مي‌شناختند چندان با آن گونه شعر آشنا نبودند.» مسجدجامعي فضاي کلامش را به سمت گلايه‌هاي برادر و دوستان شاعره مي‌برد و ابراز اميدواري مي‌کند که منزل با مرکزيت قرآني‌اش باقي بماند و در کنارش مجموعه دستخط‌ها، کتاب‌ها، يادداشت‌ها و نامه‌ها بدون حذف، همانطور که بوده در قالب خانه موزه درآيد. نوبت به جواد محقق مي‌رسد و با همان طبع شيرينش مي‌گويد قرار نبوده سخنراني کند؛ ولي گويا همين الان نامش را در ليست قرار داده‌اند. او نيز لب به شکوايه مي‌گشايد و خاطره‌اي از رفتار بد خبرنگاري مي‌گويد که بدون رعايت اخلاق خبرنگاري اقدام به انتشار مصاحبه‌اي - که مصاحبه نبوده - کرده است و اين در حالي بوده که صفارزاده حتي حاضر نبوده با شخص محقق هم در يک مصاحبه شرکت کند. محقق از اينکه چنين رفتارهايي مدام در عرصه مطبوعات رخ مي‌دهد گلايه مي‌کند و مي‌گويد: «اين رفتارها، اهل ادب و هنر را نسبت به رسانه بدبين کرده است.» محقق به ذکر خاطره‌اي مي‌گويد که هرگاه با مرحوم صفارزاده بحث مي‌کرده است از او مي‌خواسته بحث را قرآني کنند و شاه بيت کلامش را اين جملات قرار مي‌دهد: «اگر به سمت انقلاب نمي‌رفت بسياري از جريان‌هاي شبه‌روشنفکري او را حلوا حلوا مي‌کردند. جريان شبه‌روشنفکري و رسانه‌ها او را بايکوت کردند.» محقق پايين مي‌رود تا عرصه را در اختيار شاعران قرار دهد. نوبت به شاعران برگزيده سومين دوره است تا اشعارشان را بخوانند، اشعاري که تقديم به شاعره انقلاب شده است و در قالب کتابي تحت عنوان «در ستايش بيداري» توسط انتشارات پارس کتاب منتشر شده است. فاطمه بيرانوند، محمد صارمي و قاسم باي سه شاعر برگزيده هستند که شعر مي‌خوانند؛ البته خانم بيرانوند در آن زمان در سالن حضور نداشت و شعرش خوانده نشد. شاعران جوان پايين مي‌روند و يک شاعر هنوز جوان پا به عرصه مي‌گذارد.محمد مودب مدير انتشارات شهرستان ادب که با بانو حشر و نشر ادبي داشته است برايمان خاطره نقل مي‌کند، از وجاهت و دغدغه‌هاي او. در همين حال و هواي دم غروب مومني شريف آفتابي مي‌شود. از او مي‌خواهند صحبتي داشته باشد. ابتدا عذر مي‌آورد که علت تاخير تداخل بزرگداشت محمدرضا سرهنگي با اين برنامه بوده است. کلامش را به سمت طاهره بانو مي‌برد که او پيش از انقلاب جايگاه خوبي در فضاي ادبي کشور داشته است و عضو کانون نويسندگان بوده. مومني در فضايي که شايد خيلي‌ها خود را مبتکر حوزه هنري بدانند، طاهره صفارزاده را مبتکر جريان حوزه هنري مي‌خواند و تاکيد مي‌کند: «از وقتي با انقلاب همراهي کرد مورد کم لطفي قرار گرفت. کساني که جايگاه علمي او را مي‌شناختند چشمانشان را بستند و در حق او کم لطفي کردند.» تنديس‌هايش در گوشه چپ سن خودنمايي مي‌کند. از سيمين‌دخت وحيدي شروع مي‌کنند تا لقب بانوي برگزيده فرهنگي را به خود اختصاص دهد. جايزه شعر برگزيده را به قاسم باي و فاطمه بيرانوند و محمد صارمي اعطا مي‌کنند. جايزه پايان‌نامه برگزيده نصيب دو بانو مي‌شود؛ سميه نظري و دکتر معصومه نعمتي قزويني. ختم مجلس جايزه بخش مقاله برگزيده است که به مقاله‌اي از آقايان مهدي مهدوي‌نيا، علي شاهپوري و عباس سماواتي تقديم مي‌شود. اين مجلس نيز به پايان راه مي‌رسد تا در انتظار شروع دوباره‌اش باشيم. مجلس اگرچه کوچک و جمع و جور است؛ ولي مي‌شود وسعت بيابد، وسعتي به حد دانش يک بانو: طاهره صفارزاده.