همشهري جوان/ رُمان بلنديهاي بادگير نوشتهٔ اميلي برونته، شاعر و نويسندهٔ انگليسي در فارسي با عنوان عشق هرگز نميميرد نيز ترجمه شدهاست
براي مسافري تعريف شدهاست و او آن را به اول شخص روايت ميکند.
اين رمان داستان عشق آتشين ولي مشکلدار ميان هيث کليف و کترين ارنشاو است. هيث کوليزادهاي است که موفق به ازدواج با کاترين نميشود و پس از مرگ کاترين به انتقامگيري روي ميآورد.
بلنديهاي بادگير تنها چيزي است که اميلي برونته نوشته است و در زمان انتشارش مردم از آن استقبالي نکردند.
رماني تند بود؛ مثل طبع نويسندهاش؛ پر از عذاب بود؛ پر از وجد بود؛ پر از وسوسه بود؛ پر از تصميم بود.
اگر رمانتيزم همان فرار از واقعيت باشد، بلنديهاي بادگير يک داستان رمانتيک واقعي است اما اين به آن معنا نيست که قلابي و دست دوم است.
داستان آدمهايي است که اميلي هيچ وقت نديد و توصيف عشقها و نفرتهايي است که اميلي هيچ وقت تجربه نکرد، اما اين به آن معنا نبود که آنها وجود نداشتند؛ آنها هميشه با او بودند
.اميلي برونته يکي از خواهران رنگ پريده و اسرار آميز برونته است. که فقط 30 سال عمر کرد.نوشتن و جوانمرگ شدن، طبيعت خانواده برونته بود اما عجيب و غريب بودن، ژني بود که شايد در اميلي به کمال رسيد.
هر سه دختر خانواده برونته مردني و رنگ پريده بودند. آنها اجازه نداشتند گوشت بخورند؛ اجازه نداشتند با بچههاي ده نشست و برخاست کنند؛ اجازه نداشتند بلند بخندند يا سر و صدا کنند؛ چون آقاي برونته ميخواست بچههايي پرطاقت و بياعتنا به لذات دنيوي بار بياورد؛ بچههايي که تنها تفريحشان چرخيدن دور و بر قبرستانهاي اطراف خانه و کتاب خواندن باشد. تعليمات آقاي برونته وقتي با خلق و خوي اميلي ترکيب شد موجودي با عقدهها و تناقضهاي رواني و فراوان تحويل جامعه داد؛ موجودي که شايد در آن واحد يک نويسنده، يک کدبانو، يک مرد و يک بيمار رواني بود.
اميلي احساساتي، سرکش و پرشور بود و از آن طرف به شکل جنون آميزي خوددار، مغرور، کم رو، کمي مردانه و تنها بود. تنها دوستش يک سگ بولداگ نيمه وحشي بود.
28 آذر سالگرد اميلي برونته است.
با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar