نماد آخرین خبر

نقد کتاب/ «تنگسیر» نوشته صادق چوبک

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
نقد کتاب/ «تنگسیر» نوشته صادق چوبک
آخرين خبر/ نقد و بررسي رمان تنگسير نوشته صادق چوبک ؛انتشارات آگاه ؛چاپ دوم انتشارات آگاه ، 1384؛تهران. منتقد : ابوالفضل طاهرخاني رسول پرويزي در مجموعه داستان شلواهاي وصله دارماجراي زائرمحمد رادر قالب داستان کوتاهي به نام شيرمحمد نوشته است . بعدها در سال 1342شمسي صادق چوبک در رمان تنگسيرهمان ماجرا را مفصل تر پرداخته است . البته همان گونه که در مقدمه اين کتاب نيز آمده است ، به احتمال قوي صادق چوبک داستان شير محمد رسول پرويزي را مطالعه کرده است و همچنين در دوران کودکي يانوجواني خاطرات شيرمحمد را از نزديکان وديگران شنيده است، وتحت تأثيرقرارگرفته است . اما اين دليل نمي شود که صادق چوبک را متهم کنيم که از نوشته رسول پرويزي برداشت کرده است . داستان رسول پرويزي داستاني است کوتاه که در هشت صفحه نوشته شده است ، اما رمان تنگسير که توسط صادق چوبک نوشته شده حدود 190صفحه است . از نظر ساختار و پيرنگ و از نظر کمي و کيفي باهم متفاوتند ، اگر چه ماجراي هردو داستان مربوط به زائر محمد تنگستاني است . خلاصه داستان : چهار نفر به نامهاي محمد گنده رجب ، کريم حاج حمزه، شيخ تراب و آقاعلي کچل دست به يکي کرده و هزارتومان پس انداز چندين ساله زاير محمد تنگسير که حالا دکان جوفروشي دازد ، بهانه دادن سود و بهره، از چنگش درمي َآورند . نه تنها سود پولش را نمي دهند بلکه اصل آن را نيز منکر مي شوند. زائر محمد تفنگ خود را که سالها در صندوقچه اش پنهان کرده است برمي دارد هر چهار نفر را به قتل مي رساند. تفنگچي هاي دولتي اورا تعقيب کرده اما درکنار ساحل يکي از آنها را با تير مي زند و توي دريا مي افتد و مسافتي را شنا مي کند تا از ساحل دور شود بعد کوسه اي به او حمله مي کند .زائر محمد با چاقويي که به همراه دارد کوسه را از پاي درمي اورد . به دواس مي رود .تا همسر و دو بچه اش طبق هماهنگي قبلي سوار قايق کند و به يکي از کشورهاي همسايه برود . نائب و گروهي از تفنگچي ها در دواس کنار کپر زائر محمد منتظر است . شيروهمسر زائر محمد دل نگران اوست . زائر مي آيد و باخلع سلاح کردنن نائب ، تفنگچي هاي ديگرباهمکاري تنگسيرهاي همسايه که در آن جا جمع هستند ، خلع سلاح مي کند و به اتفاق همسر و دو فرزندش سوار بلم مي شود و به مقصد و پاروزنان به مقصد کشور ديگر از ساحل دور مي شود . پرداخت : به نظر مي رسد آنچه که ماجراي کوتاه شيرمحمد را به يک رمان 190صفحه اي تبديل کرده است ، پرداخت وخوش تکنيکي صادق چوبک بوده است . صادق چوبک با پرداخت داستاني و تصويري وشخصيت پردازي طوري داستان را پيش مي برد که ما از خواندن آن خسته نمي شويم . البته در مقدمه داستان بردن سوسک نيمه جان توسط مورچه ها کمي کش داده باشد . شايد منظور نويسنده از سوسک که مورچه ها از هر سور اورا به اين طرف و آن طرف مي کشند ، خود زائر محمد است که توسط ديگران پولش به يغما رفته است . چوبک در شخصيت پردازي حتي از شخصيت هاي فرعي و گذري نيزغافل نمي ماند و با شخصيت سازي آنان سعي دارد در ذهن خواننده آنها رابشناساند . اسماعيل جواني بود بيست و دوسه ساله . باريک و سياه سوخته و دانه هاي درشت آبله صورتش راگود و تلمب کرده بود و يک چشمش کور بود ص129 تفنگچي با لب هاي باز آب چکانش به چهره شهرو خيره ماند . چشمان درشت و چهره استخواني و سبيل کلفت سياه داشت .ص114 توصيف هاي ايستا و پويا و توصيف شخصيت ها طوري پرداخت شده است که خواننده را در بطن داستان قرار مي دهد . هنگامي که محمد دم دروازه رسيد ، آفتاب تازه داشت خودش را از گوشه َآسمان بيرون مي کشيد و له له مي زد و براده هاي تن سوزانش را تو هوا مي پاشيد . دم دروازه ، اسمش دم دروازه بود . آنجا دروازه نبود ، بوشهر دروازه نداشت ، راسته بازاري بود بي سقف و باسقف که دکان هاي جور واجور در اين سود وآن سويش چيده شده بود.ص71 پرداخت هاي حرفه اي وگاه سينمايي باعث شده که خواننده از خواندن داستان لذت ببرد و پا به پاي شخصيت ها پيش رود . درحيني که داستان پيش مي رود کم کم گذشته زائر محمد که جزو تنگسيرهاي رييس علي دلواري بوده و چند نفر انگليسي را نيز کشته است ، شخصيت سازي مي شود . زائر محمد هر چند تنومند و قوي است و در تير انداختن مهارت دارد ، اما براثر سادگي اش پول اورا از چنگش درمي آورند.زائر محمد دل رئوف و مهربان است . به طوريکه وقتي گاو سکينه ياغي مي شود و سر به نخلستان مي گذارد و هيچکدام از جوانان جرات نمي کنند به او نزديک شوند. گاو، يکي از جوانان روستا را نيز به شدت زخمي کرده است . زائر محمد به تنهايي مي رود و ورزاي قوي را رام مي کند و به سکينه مي دهد ، سکينه شوهرش مرده و تنها منبع درآمدش گاو اوست . زائر محمد همچنين از حضور انگليسي ها در جنوب دل خوشي ندارد و با نفرت به آنها نگاه مي کند .و گاهي ياد دوراني که ريس علي دلوار دمار از روزگار آنها درآورده بود مي افتد. پيرنگ داستان براساس حوادث مختلف استوار است ، اما به نظر مي رسد ، حادثه مواجه شده زائرمحمد با کوسه اضافي باشد ، مي توانست زائر محمد باکوسه برخورد نکند. پرداخت و تکنيک قوي چوبک باعث شده است که کش دادن داستان کوتاهي که رسول پرويزي در هشت صفحه مي نويسد ، خواننده را خسته نکند. يکي از شگردهاي چوبک آن است که قبل از آنکه شخصيت به مکاني برسد ، مکان مورد نظر را توصيف و فضا پردازي کرده و آنگاه شخصت وارد ميشود . استفاده از تکنيک هاي سينمايي نيز از نقاط قوت داستان است . صداي محمد از توي پستو آرام و شمرده تو گوش مرد ارمني رفت و پشتش را لرزاند . نگاهش تو خيابان سفيد آفتاب خورده و پشتش به پستو بود . ناگهان برگشت و تند به پرده پستو نگاه کرده و محمد ا زلاي پرده به پشت خميدمرد ارمني نگاه مي کرد.ص122 ازتک گوي دروني در اين داستان به خوبي استفاده شده به طوريکه احساس پرش بين توصيف ارائه شده و تک گويي به وجود نمي آيد زانوهايش را توبغل گرفته بود . گردن کلفت کوتاهش ميان زانوهايش افتاده بود و روخاک پف کرده پر پشکل ، خيره شده بود و به لاشه از حال رفته سوسک نگاه مي کرد.« اگه بشه هر روز اين وخت روز از اين راه بيام ، مث کنجه گوشت زير آفتاب جزغاله مي شم . ببين هيچکه ازتو جاده رد نمي شه .ٍص19 با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد