ويکي پديا/ مارتين هايدِگِر (به آلماني: Martin Heidegger) (زاده ۱۸۸۹ - درگذشته ۱۹۷۶) يکي از معروفترين فيلسوفان قرن بيستم بود. او با شيوهاي نوين به تأمل دربارهٔ وجود پرداخت. فلسفه او بر ديدگاههاي بسياري از فلاسفه بعد از او اثر گذاشت.
خانهاي در مسکيرش که هايدگر در آن بزرگ شد
هايدگر در سال ۱۸۸۹ در خانوادهاي کاتوليک و سنتي در يکي از روستاهاي ايالت بادن-وورتمبرگ بهنام مسکيرش در جنوب غربي آلمان و در دل کوهستان آلپ به دنيا آمد. پدر او فريدريش خادم کليسا بود. او در محيطي کاتوليک بزرگ شد.
هايدگر الاهيات را از سال ۱۹۰۹ در دانشگاه فرايبورگ آغاز کرد و بعد از آن به فلسفه روي آورد. فعاليتش همواره تحت تأثير استادش ادموند هوسرل بود. از مهمترين کتابهاي او در فلسفه اثر هستي و زمان است. او در اين کتاب به نقد تاريخ فلسفه غرب که به تعبير هايدگر همان تاريخ متافيزيک است، پرداختهاست و در پي طرح افکندن هستيشناسي تازهاي است که خود آن را هستيشناسي بنيادين ميخواند؛ چرا که نزد او تاريخ متافيزيک، تاريخ غفلت از وجود و افتادن در ورطه موجودانگاري است. مقصود هايدگر از اين تعبير آن است که تاريخ کنوني فلسفه، با خلط موجودشناسي و وجودشناسي، از شناخت وجود به معناي اصيل آن بازماندهاست
انديشههاي هايدگر، رقمزنندهٔ مايههاي فکري بسياري از متفکران مابعد تجدد از جمله ميشل فوکو، ژاک دريدا و هانس-گئورگ گادامر بودهاست.
هايدگر که در يک خانواده روستايي به دنيا آمده بود تا زمان مرگ خلق و خوي روستايي را با خود داشت. او در دهه ۱۹۱۰ با الفريد پتري آشنا شد و بعداً در سال ۱۹۱۷ با او ازدواج کرد. در سالهاي بعد دو پسر او به نامهاي يورگ و هرمن به دنيا آمدند.
او در ۲۶ مه سال ۱۹۷۶ درگذشت. مراسم تشييع دو روز بعد در فرايبورگ انجام شد و به درخواست خود مراسم ديني کاتوليکها در مسکيرش در کليساي مارتين قديس که پدرش خادم آن بود، انجام شد. در همان صحن ميان مادر و پدرش به خاک سپرده شد.
فلسفه
هايدگر به بررسي پديده در فلسفه خود پرداختهاست. متافيزيک او در واقع هستيشناسي پديده گرايانهاست.[۴] هايدگر زمان را به سه نوع زمان روزمره و زمان طبيعي و زمان جهاني تقسيم ميکند. در بحث زمان روزمره ميگويد که زمان آن چيزي ست که اتفاقات در آن رخ ميدهند. زمان در موجود تغييرپذير اتفاق ميافتد. پس تغيير در زمان است. تکرار دورهايست. هر دوره تداوم زماني يکساني دارد. ما ميتوانيم مسير زماني را به دلخواه خود تقسيم کنيم. هر نقطه اکنوني زماني بر ديگري امتياز ندارد و اکنوني پيشتر و پستر (بعدتر) از خود دارد. زمان يکسان و همگن است. ساعت چه مدت و چه مقدار را نشان نميدهد بلکه عدد ثبت شده اکنون است. هايدگر ميپرسد که اين اکنون چيست و آيا من انسان بر آن چيرگي و احاطه دارم يا نه؟ آيا اين اکنون من هستم يا فرد ديگري ست؟ اگر اين طور باشد پس زمان خود من هستم و هر فرد ديگر نيز زمان است و ما همگي در با هم بودنمان زمان هستيم و هيچکس و هر کس خواهيم شد.
هايدگر ميپرسد زمان چيست؟ و دازاين در زمان چيست؟ دازاين در هر آن بر مرگ خود آگاهي دارد. دازاين به معني حيات انساني همان امکان داشتن است. يعني گذشتن مطمئن و در عين حال مبهم از خود ممکن است. هستي امکان بر مرگ واقف است و معلوم است که آن را ميدانم اما به آن فکر نميکنم. دانايي من از مرگ تفسيري از دازاين است. دازاين اين امکان را دارد که مرگ خود را دور کند.
هايدگر تفکر متافيزيکي و سوژه محور را در راستاي اعمال اراده استيلاگر ميداند و تفکر رهاييبخش را معطوف به روشني ظهور هر چيز آنگونه که هست.
اين نوع تفکر انديشيدن در رهائي است. هايدگر رهائي را تجربهاي نفيکننده نميداند. اعراض از سلطه و غلبه بر چيزها تنها يک لحظه از رهائي است. لحظه اثباتي آنگاهاست که انسان در موضعي قرار گيرد که به جاي خفا بردن حقيقت در معرض عيان شدن آن باشد. آنجا که انسان بودن خويش را در طبيعت و در کنار چيزها و با ديگران آنگونه که هستند تجربه ميکند درمعرض آشکار شدن حقيقت بودن قرار ميگيرد.
از نظر هايدگر، فلسفيدن اصيل، تفکر و تشکر نيز هست. يعني گشودگي وجودي به سوي پاسداري از حقيقت بودن. اما تاريخ متافيزيک تاريخ، فراموشي اين حقيقت است. اين فراموشي تاريخي اکنون به غلبه پوزيتيويسم تکنوکراتيک ختم شدهاست.
کتابشناسي
آثار منتشر شده هايدگر که مشتمل بر نوشتهها، دروس، سخنرانيها، و يادداشتهاي او ميباشد بالغ بر ۶۰ مجلد است. وجود و زمان، سرشت حقيقت، پرسش تکنولوژي، نامهاي در باب اومانيسم، در رهائي، زمان و بودن، و پايان فلسفه از جمله آثار او هستند. هايدگر همچنين مجموعهاي تحت عنوان راههاي آشنا در زمان خود تدوين کرد. مجموعه ديگري به نام در مسير زبان نيز از او موجود است که مشتمل بر مباحث هايدگر در باب زبان است.
هستي و زمان
در کتاب هستي و زمان هايدگر درک بودن را مقيد به زيستنده (دازاين) ميداند.
هايدگر خود را از سوژه محوري دازاين ميرهاند و بودن رااز قيد هر بودنياي[۲۲] آزاد ميکند و آن را در تجلي اش ميبيند. هايدگر با به کارگيري دو مفهوم حضور و زمان که يکي تجلي داشتن و ديگري تمايز از گذشته و آيندهاست به قرابت معناي بودن و زمان ميرسد. از نظر وي نه زمان، ساخته انسان است و نه انسان، ساخته زمان، هيچ ايجاد يا توليدي در ميان نيست، بلکه آنچه وجود و زمان را تعيين ميکند تعلق آنها به يکديگر است. زمان در بودن خود و وجود در حضور خود (در زمان حال) به جاي يکديگر مينشينند. ارتباط بين انسان، وجود و زمان به گونهاي است که هيچيک به تنهايي نميتواند ابتدا به ساکن پاسخ باشد. اين هر سه خود پرسشاند. حتي زبان هم نميتواند بيانگر رابطه هيچيک با ديگري باشد. ابزارمندي نشانهها[۲۳] و جهانيت جهان دو مفهومي است که هايدگر همراه با تحليل ديدگاه دکارت در کتاب هستي و زمان شرح دادهاست.[۲۴]
گفتارهايي از هايدگر
مجموعهاي از گفتاوردهاي مربوط به مارتين هايدگر در ويکيگفتاورد موجود است.
«ما براي تفسير آواز و غزل آماده نيستيم، بلکه هيچ حقي هم در اين کار نداريم، زيرا قلمرويي که در آن گفتگو بين شعر و انديشه برقرار است به آهستگي قابل کشف شدن، دسترسي و تفحص در انديشهاست.»
«گفتن و بياني که کامل تر است تنها پارهاي از اوقات پديد ميآيد. تنها کساني که جسورتر هستند نسبت به آن توانمند هستند زيرا اين کاري ست دشوار. مشکل، دست يابي به وجود است.»
«انديشه برانگيزترين امر در زمانهٔ انديشه برانگيز ما آن است که ما هنوز فکر نميکنيم.»
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد