
صوت/ غزل 60 حافظ؛ این پیک نامور که رسید از دیار دوست
بروزرسانی

حافظ ديوان/ اين پيک نامور که رسيد از ديار دوست
آورد حرز جان ، زخط مشکبار دوست
خوش مي دهد نشان جمال و جلال يار
تادرطلب شود دل اميدوار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همي برم
زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست
شکر خدا که از مدد بخت کار ساز
برحسب آرزوست همه کار و بار دوست
سير سپهر و دور قمر را چه اختيار ؟
درگردشند برحسب اختيار دوست
گرباد فتنه هردوجهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
کحل الجواهري به من آر ، اي نسيم صبح
زان خاک نيکبخت که شد رهگذار دوست
دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک؟
منت خداي را که نيم شرمسار دوست
براي شنيدن صوت کليک کنيد
توضيحات :
حرز (حمايل – دعايي که به بازو و گردن بچه ها درقديم مي بستند ) حرزجان (حفظ جان = نامه دوست ) برحسب آرزو (به کام دل = مقدار = امر ) باد فتنه (تند باد = آشوب ) کحل الجواهر(سرمه ) پيک (نامه بر = قاصد ) عيار (سنجيدن = وزن ) دم زند(نفس زند ) معني بيت 1(قاصد نامداري که از شهر محبوب آمده نامه اي به خط مشکين دوست به صورت حمايل و عدا با خود آورده است ) معني بيت 3 (دل را به عنوان هديه و مژدگاني به آن قاصد دادم درحاليکه شرمنده ام از اين نقد کم عيار يکهنثار دوست کرده ام ) معني بيت 3(اگر تندباد رنج و آشوب هردو عالم را زير و رو کند با شمع ديدگان چشم به راه دوست م يمانيم ) معني بيت 7( اين نسيم بامدادي سرمه جواهر ي از آن غبار سعادتمند که درگذرگاه دوست است براي روشني ديده من بياور )
نتيجه تفال :
1- حافظ جواب نيت شما را دربيت آخر داده است و مي گويد : ما نيازمندانه ، پيشاني برخاک درگاه عشق نهاده ايم تا ببينيم که سرانجام چه کسي اين سعادت را خواهد يافت که درکنار دوست آرامش پيدا مي کند
2- سفرکرده مي آيد و ياخبري خوش از او دريافت مي کني و هديه و مژده اي عالي دريافت خواهي کرد و به مقام و پولي دست مي يابي که گشايش است
3- گمشده پيدا مي شود و ازدواج حتماً عملي مي گردد ولي طلاق صورت نمي پذيرد و جدايي امکان ندارد
4- خبر خوشي دريافت مي کنيد که درپيروزي و کاميابي شما بسيار موثراست و شما را از نارحتي بيرون مي آورد و به زندگي اميدوار مي سازد
5- به زودي اوضاع شما بسيار عالي خواهد شد و به زندگي اميدوار مي سازد
6- به زودي اوضاع شما بسيار عالي خواهد شد و به مقام برجسته اي دست مي يابي و شاهد موفقيت را درآغوش خواهي گرفت
7- انساني با شرف و مهربان و خوش بيان و خوش مشربي هستي اما لجباز و يکدنده که همين عامل ، موجب ناراحتي ديگران مي شود
8- کسي که از شما دلخور مي باشد از نزديکان است از او دلجويي کنيد که او نسبت به شما بسيار وفادار مي باشد اما شخصي که قدي کوتاه و موهاي رنگ کرده و صورتي گرد و چشماني برجسته دارد نسبت به شما حسادت مي کند ازاو دوري کنيد
9- با پدر و مادر مهربان باشيد و خواهر و برادر را مورد محبت قراردهيد زيرا در پيروزي شما سهم دارند
10- مسافرت را توصيه نمي کنم ولي خريد عالي است اما از فروش منصرف شويد و کاريکه درنظر داريد حتما ً موفق خواهيد شد سوره مبارکه القلم رااز ايه 1 تا 10 با معني و حضور قلب بخوانيد که گشايش است
11- بدانيد که برنده به بررسي دقيق يک مشکل مي پردازد اما بازنده از کنار مشکل گذشته و آن را حل نشده رها ميکند و دم دمي مزاج است موفقيت شما را پيشاپيش تبريک مي گويم ما رانيز دعا کنيد
کمي بيشتر در خصوص غزل بدانيد :
معاني ابيات غزل (۶۰)
(۱) آن نامهرسان گرامي که از سرزمين دوست رسيد با خود دعايي به خط مشکبار دوست، براي حفظ جان من آورد.
(۲) (اين نامه) چه نيکو از شکوه و زيبايي يار خبر ميدهد و چه خوب و عالي از عزت و وقار و متانت او حکايت ميکند.
(۳) به عنوان مژدگاني دل خود را به قاصد دادم و از اينکه اين سکه تقلبي را پيشکش (قاصد) دوست کردم شرمندهام.
(۴) سپاس خداي را که ازمدد بخت موافق و همانطوري که آرزو ميکردم کارهاي دوست به خوبي پيشرفت دارد.
(۵) سپهر گردنده و ماه دور زننده را از خود اختياري نيست و گردش آنها در دست اراده دوست قرار دارد.
(۶) اگر باد و توفان فتنه وآشوب، دنيا و آخرت را در هم ريزد، ما همچنان با چراغ ديده بر سر راه دوست، چشم انتظار اوييم.
(۷) اي نسيم سحري آن خاک خوشبختي را که در رهگذر و زير پاي دوست قرار دارد براي تقويت بينايي به چشمان من برسان.
(۸) ما سر نياز با چشم باز بر آستانه دوست داريم تا چه کسي در کنار او درخواب ناز آرميده باشد.
(۹) اگر دشمن به قصد آزار حافظ بدگويي او را ميکند باکي نسبت سپاس خداي را که من در پيش دوست سرافکنده و شرمسار نيستم.
شرح ابيات غزل (۶۰)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
سعدي تا دستها کمر نکني در ميان دوست
بوسي به کام دل ندهي بر دهان دوست
حافظ اين غزل را به هنگامي که شاه ابواسحاق در مسافرت و او در انتظار مراجعت شاه بوده و در پاسخ نامهيي که از شاه دريافت کرده سروده و در بيت دوم تلويحاً و به صورت ايهام نام جلال را که همان نام شاه ابواسحاق است ذکر ميکند.
شاعر در بيت چهارم و برحسب مفاد نامة و اصله از اينکه کارهاي شاه به خوبي پيشرفت ميکند اظهار مسرت مينمايد و در بيت پنجم هرچند برحسب ظاهر زبان تحسين به قدرت او ميگشايد در واقع ايهامي است به آيه شريفه ۵۴ سوره اعراف: والشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره… و دربيت ششم گوشه و کنايهيي به تشنج و فتنههايي که اميرمبارزالدين رقيب ابواسحاق ايجاد کرده است دارد و صراحتاً ميگويد اگر اين فتنهها تمام روي زمين را بگيرد باز من در اينجا در انتظار بازگشت فاتحانه شاه، چشم به راه ميباشم. در بيت هفتم از روي تواضع و فروتني خاک پاي او را به چشم ميکشد و در دو بيت آخر غزل با گوشه و کنايه به يادآوري خدمات و دوستيهاي خود پرداخته و به شاه چنين تفهيم ميکند که ما در اينجا دعاگو و چشم انتظار توايم تا ديگران! که در رکاب تواند چه کساني بوده و بيخيال و بيپروا به سر ميبرند. و اگر رقيبان! پشت سر من بدگويي ميکنند از آنجايي که من خود را خادم صادق شاه ميدانم شرمنده نيستم.
لازم به توضيح است که نکات ياده شده در دو بيت آخر که مشابه آن در غزلهاي ديگر هم به چشم ميخورد به منزله کليد روانشناسي روحيه شاعر است و حس رقابت و بيم از جلو افتادن و تقرب شاعري را ميرساند که در رکاب بوده و در دل شاعر ايجاد وسوسه ميکند.