
صوت/ غزل شصت و هشت حافظ؛ ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
بروزرسانی

حافظ ديوان/ ما هم اين هفته شد از شهر و به چشمم ساليست
حال هجران تو چه داني که چه مشکل حاليست
مردم ديده زلطف رخ او دررخ او
عکس خود ديد گمان برد که مشکين خاليست
مي چکد شير هنوز از لب همچون شکرش گرچه
در شيوه گيري هرمژه اش قتاليس
اي که انگشت نمايي به کرم درهمه شهر
وه که درکار غريبان عجبت اهماليست
بعد ازينم نبود شايبه درجوهر فرد
که دهان تو بر آن نکتهخوش استدلاليست
مژده دادند که برما گذري خواهش کرد
نيت خير مگردان که مبارک فاليست
کوه اندوه فراقت به چه حيلت بکشد
حافظ خسته که از ناله تنش چون ناليست
براي شنيدن کليک کنيد
توضيحات :
ماه ( استعاره از معشوق ) شيوه گري (ناز کردن ) قتال ( بسيار کشنده ) انگشت نما ( مشهور خاص و عام شدن ) وه ( صوت = شبه جمله = عجيب ) اهمال (سستي ) شايبه (آلودگي ) جوهر فرد (کنايه از دهان محبوب ) کوه اندوه فراق (عم جدايي محبوب ) به حالت بکشيد (به هيچ حال نمي تواند بکشد ) نال ( رشته باريک ) مردم ديده( چشم ) نيت خير مگردان ( نيت خوب را تغيير مده ) خسته ( مجروح – نالان ) معني بيت 1( جانان در اين هفته از شهر رفت اما اين هفته به نظر من يکسال مي آيد زيرا حال هجران ديده و مهجور اين چنين است ) معني بيت 2( مردمک چشم عکس خود را درآينه روي محبوب به لطافت و پاکي ديد بيچاره خيار کرد خال مشکفام مي باشد .
نتيجه تفال :
1- اين نيت بر شما مبارک باشد که بسيار به موقع مناسب و خوبست اما شرطي هم دارد و آن اينکه راز دل خود را فعلاً فاش نسازيد و ديگر تلاش وقت سرعت عمل و استعداد را مورد توجه کامل قرار دهيد و از آنها بهره کافي بگيريد
2- لسان الغيب دربيت ششم صريح و واضح به شما مي فرمايد (مژده دادند که از نزد ما گذرخواهي کر اين خود يک نيت خوب و خير و نيکوست پس ديگر نيت خير را تغيير مده که فال مبارکي است ) يعني عزيزم ترديد و دو دلي موجب شکست شما ميشود
3- اگر چه اين انتظار براي شما طولاني بود و هست ولي مبارک باشد که چندان انتظاري براي رسيدن به مقصود نمانده است
4- ناگفته نماند که او فردي زيرک بي وفا و بدعهد است و سخنان گرم و دلنشين او نبايد موجب فريب شما شود زيرا او شخصي خودخواه خوش گذران دمدمي مزاج باري به هر جهت و پول دوست است
5- موفقيت درچند قدمي شماست به زودي به مقامي يا ثروتي فراوان مي رسيد که مو جب حسادت ديگران مي شود
6- براي موفقيت و سرعت عمل اين هفته به يکي از مشاهد متبرکه برو و دعا و نذري کن که برآورده مي شود جاي نگراني نيست
7- مسافرت را توصيه نميکنم بيمار شفا مي يابد سفر کرده با خوشي مي آيد يا هديه اي مي فرستد يکي از نزديکان مقام و ثروتي به دست مي آورد که براي شما نيز مفيد است خريد و فروش هردو سودمند مي باشد طلاق و ازدواج هردو صورت مي گيرد
8- غم و رنج و وسواس و فکرهاي ترديد آميز موجب ناراحتي شما شده فوري خود را از آنها دور ساز و از موسيقي کمک بگير
9- شربت به ليمو گلاب نسترن براي شما نافع است و به شما آرامش مي دهد
10- همه درخانه شما را دوست دارند پس نسبت به آنها مهربان تر باش وقتي موفق شدي و به اين نيت دست يافتي مرا نيز حتماً دعا کن زيرا به شما اطمينان مي دهم که اين نيت با صبر و شکيبايي انجام مي گيرد ولي عجله آنرا به تاخير مي اندازد .
کمي بيشتر در خصوص غزل بدانيد :
شرح غزل :
معاني لغات غزل (۶۸)
لطف: نرمي، نيکويي، دقيقه يا خصوصيتي از جمال وزيبايي و نازکي، لطافت، تري.
قتال: بسيار کشنده، کشنده حرفهيي.
انگشتنما: سرآوازه، مشهور، شناخته شده عموم.
شيوهگري: فريبکاري، دلربايي، ناز.
اهمال: سهلانگاري.
شايبه: شک و ترديد
جوهرفرد: جزء لايتجزي، کوچکترين ذره از يک جسم که قابل تقسيم نباشد و در عين حال خاصيت آن جسم را درخود داشته باشد.
خوشاستدلالي است: مناسبترين دليل و گواه است.
نال: ني باريک و ميانتهي، کنايه از لاغري و سستي.
معاني ابيات غزل (۶۸)
(۱) جانانه مهوش من، دراين هتفه از شهر بيرون رفته و دوري او در چشمم به درازي سالي آمده است. تو چه ميداني که حالت فراق و دوري تا چه حد دشوار است.
(۲) تَصويِر مردمک ديدهام به سبب نرمي و لطافت چهره دلدار در صورت او منعکس شد و او به گمانش که خال مشکيني را در آن چهره ميبيند.
(۳) ( توگويي) هنوز از لب شکرين اين نوجوان بوي شير مادرميآيد هرچند که در دلبري و فريبندگي هر مژه او به مانند قاتل بيرحمي مي ماند.
(۴) اي آنکه در همه شهر به بذل و بخشش مشهوري جاي شگفتي است که نسبت به غريبان بياعتنا و بيتوجهي.
(۵) از اين پس در وجود کوچکترين ذره اتمي ترديدي به دل راه نميدهم چرا که بهترين مثال و درستي اين معنا دهان تست.
(۶) خبر خوشي رسيده که از سوي ما خواهي گذشت اين نيت خير را تغيير مده که پيشامد و اتفاق نيکويي است.
(۷) تن خسته و ناتوان حافظ با چه تدبيري بار غمت را که چون کوهي سنگين است بکشد که از شدت ناله و زاري به مانند ني بوريا لاغر شده است.
شرح ابيات غزل (۶۸)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
پيش از اين درباره غزلهاي ذووجهين حافظ شمهيي بيان شد. در اينجا به منظور روشنتر شدن مطلب بار ديگر مروري به نکات زير را ضروري ميداند:
۱- حافظ به خوبي به ارزش کلام فاخر خود برده و بر اين نکته وقوف کامل داشته که با تعريف و خواهش و تمنا در قالب عبارات صريح از قدر سخن خود نکاهد و در قالب ايهام منظور خود را به مقام مورد نظرالقاء کند. بنابراين در يک غزل دووجهين تمام ابيات داراي ايهام و اشاره و خواسته اصلي شاعر نيست و دريکي دو بيت اين ويژگي به چشم ميخورد و در هر غزل ايهامدار ابياتي وجود دارد که داراي مضامين زيباي عاشقانه يا عارفانه بوده و صورت ظاهر را حفظ و از شائبه تملق و درخواست آن ميکاهد.
۲- شناختن اين يکي دو بيت در بعضي از غزلها کليد تشخيص شأن نزول غزل و روشن شدن خواسته شاعر و در نتيجه پي بردن به روحيه اوست.
۳- چون غزلهاي حافظ فاقد تاريخ سرودن است کشف اين ايهامات ميتواند حدود تاريخ و رويدادهاي سالهاي عمر حافظ آگاهي کامل داشته باشد. به عنوان مثال مطلع اين غزل که بسيار زيبا و عليالظاهر جاي هيچگونه شک و ترديدي برگفت و شنود يک عاشق شيدا نيست، در باطن اشاره به سفر رفتن شاه منصور را دارد و در بيت دوم اشاره ضمني به خال صورت اوست که با مضموني بسيار زيبا بازگو شده است و يا در بيت چهارم گوشه و کنايه و درخواست بذل توجه به خود را به صورتي غيرمستقيم دارد و بيت ششم بازگو کننده شايعه و خبري است که شاه منصور عنقريب به شيراز برميگردد. و در کل غزل، مقصود باطني شاعر اين بوده که با ارائه يک تابلو زيباي عاشقانه مضمون بيت چهارم را به شاه گوشزد نمايد.