نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

منبع
بروزرسانی
صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
حافظ ديوان/ روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست منت خاک درت بر بصري نيست که نيست ناظر روي تو صاحب نظرانند آري سرگيسوي تو در هيچ سري نيست کهنيست اشک من گر زعمت سرخ برآمدچه عجب خجل ازکرده خود پرده دري نيست که نيست تا به دامن ننشيند زنسيمت گردي سيل خيز از نظرم رهگذري نيست که نيست تادم از شام سر زلف تو هرجا نزند باصبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست من ازين طالع شوريده به رنجم ورني بهره مند از سرکويت دگري نيست که نيست از حياي لب شيرين تو اي چشمه نوش غرق آب و عرق اکنون شکري نيست کهنيست آب چشمم که بو منت خاک درتسيت زير صد منت او خاک دري نيست که نيست ازوجودم قدري نام و نشان هست که هست ورنه از ضعف درآ«جا اثري نيست که نيست شير درباديه عشق تو روباه شود آه از ين راه که دروي خطري نيست که نيست مصلحت نيست ه از پرده برون افتدراز ورنه درمجبس زندان خبري نيست که نيست غيراز ين نکته که حافظ زتو ناخشنودست درسراپاي وجودت هنري نيست که نيست براي شنيدن کليک کنيد نتيجه تفال : 1- او سخت دلبسته و عاشق شيدا شده است بطوري که تمام اوقات انديشه اش متوجه شما مي باشد و اين نيت در دل او جوانه زده که شما به او عنايت داريد ولي شرم و حيا مانع ازآن است که تمام اسرار درون را بي پرده عرضه کند 2- خواجه دربيت اول واضح و روشن مي فرمايد : هرچشمي ازفروغ چهره تو نوراني است و هيچ چشمي نيست که منت پذير خاک کوي تو نباشد عزيزم مبارک باشد همه شما را دوست دارند و به موفقيت شما علاقه دارند و چشم به راه اقدامات جنابعالي مي باشند پس واجب است که تلاش و کوشش خود را براي اجراي اين نيت خالصانه و مجدانه کني 3- شما به چيزي دلبسته ايد که سخت به آن مشتاق هستيد ولي از زخم زبان ديگران عذاب مي کشي اين مسايل عادي است و حسودان هميشه حاضرند ولي جنابعالي نبايد از ميدان به در روي بلکه با اراده اي قوي و با مشورت يکي از بزرگان اقدام فوري را انجام بده 4- اين نيت آنقدر مهم و با اهميت مي باشد که به ريسک کردن مي ارزد پس ترديد را از خود دورساز 5- شخصي عصباني زود رنج مقرور و ولخرج و ايثارگر مي باشيد اما متاسفانه ديگران ارزش واقعي شما را درک نمي کنند بسيار بجاست که برعصبانيت خود مسلط شويد و نسبت به اطرافيان مهربانتر باشيد 6- گمشده پيدا مي شود خوابي که ديده ايد انشاء الله خير است به حرف او که ديروز با شما راجع به يکي از نزديگان صحبت کرد گوش مده که او نسبت به زندگي شما حسادت مي ورزد . 7- مسافرت را توصيه مي کنم خريد و فروش هردو يکسان است خبر خوشي درانتظار شماست مبارک باشد 8- آيا مي دانيد انسانهاي برنده سعي مي کنند که رفتارهاي خود را بر اساس قصد و نيت آنها ارزيابي کنند اما بازنده رفتارهاي خود را براساس قصد و نيت خويش و رفتارهاي ديگران را براساس نتايج آنها ارزيابي مي کند شما چطور؟ کمي بيشتر در خصوص غزل بدانيد : نظر: نگرش، نگاه، در اينجا کنايه از چشم است. پرتو: بازتاب نور، روشنايي. مِنَّتْ: نيکي خويش را به رخ کسي کشيدن، توقع سپاس عطا‌بخش از عطا يافته، قبول و سپاس و شکر احسان، مرهون احسان کسي بودن. بصر: چشم. ناظر: نگاه کننده. صاحب نظر: عارف، افراد شاخص و خبره. سِّرِ: راز، آنچه که غير از صاحبان ادراک پي به آن نمي‌توانند برد. گيسو: زلف و در اصطلاح عرفا: حبل‌المتين سالکان طريقت براي رسيدن به حقيقت از ميان انبوه تيرگيهاي اسرار خلقت است. غماز: پرده در، فاش کننده سِّرِ، خبرچين. سرخ برآمد: به رنگ سرخ ظاهر شد، رنگش قرمز شد. سيل‌خيز: مسيل، راه عبور سيلاب. طالع شوريده: بخت در هم و برهم. آب و عرق: عرق شرم و حيا. آب چشم: اشک. زيرصد منت او: صدبار زير بار منت او. از وجود اين قدرم: اين قدر از وجودم. معاني ابيات غزل(۷۳) (۱) چشمي نيست که از پرتو چهره تو روشن نبوده و ديده‌يي نيست که خاک آستانه تو مايه روشنايي آن نشده و بر آن منتي نداشته باشد. (۲) صاحب‌نظران و اشخاص بصير (هم) روي و موي تو را تماشا مي‌کنند. آري همه سرها گرفتار درک سِّرِ گيسوي تو، اين حبل‌المتين معرفت‌اند. (۳) اگر رنگ اشک رازگشاي من سرخ شده است جاي شگفتي نيست، چهره کدام پرده‌ دري است که از شرمندگي سرخ نباشد. (۴) براي اينکه نسيم صبا، گردي بر دامن ننشاند، هيچ رهگذري نيست که ديده من در آن سيل جاري نکرده باشد. (۵) براي اينکه باد صبا هرجا که مي‌رود از زلف مشکين تو خبر و اثري نبرد، هيچ سحري نيست که با او درگيري و مشاجره نداشته باشم. (۶) از دست بخت وارون خود رنج مي‌کشم چرا که جز خود، ديگري را سراغ ندارم که از کوي تو فيض و بهره نبرده باشد. (۷) الف: اي چشمه شيرين گوارا، شکري وجود ندارد که در پيش شيريني لبهاي تو از خجالت غرق در آب و عرق نباشد. ب: اي (چشمه نوش) که (شيرين) در تو تن مي‌شويد بدان که (شکر) از شرم لب (شيرين) تو در آب و عرق خود غرق شده است. (۸) هرجا خبري هست در مجلس رندان مطرح مي‌شود، به مصلحت نمي بينم که رازها از پرده بيرون افتد. (۹) در راه بياباني عشق تو، شير به مانند روباه بيچاره و درمانده مي‌شود. آه از اين ره خطير که همه خطرها در آن موجود است. (۱۰) شانه اشکم زير بار منت خاک در تست و خاک دري نيست که صد برابر بيشتر از اين زير بار منت اشکم نباشد. (۱۱) تنها از وجودم همين نام و نشان باقي مانده که دليلي بر بودن آنست و گرنه هيچ ضعف و بيماري نيست که در آن نباشد. (۱۲) به غير از اين نکته و معنا که حافظ دل خوشي از تو ندارد هنري نيست که درسراپاي وجودت موجود نباشد. شرح ابيات غزل (۷۳) وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
00:00/00:00

صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
00:00
00:00
صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
1 / 1
صوت/ غزل هفتاد و سوم حافظ؛ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
00:00
00:00
0.3 MB