حافظ ديوان/ شنيدهام سخني خوش که پير کنعان گفت
فراق يار نه آن ميکند که بتوان گفت
حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر
کنايتيست که از روزگار هجران گفت
نشان يار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت بريد صبا پريشان گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت ياران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از اين و شکر رقيب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به مي سالخورده دفع کنيد
که تخم خوشدلي اين است پير دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که اين سخن به مثل باد با سليمان گفت
به مهلتي که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که اين زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
که گفت حافظ از انديشه تو آمد باز
من اين نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
نتيجه تفال :
1- از اين نيت و انديشه خارج نمي شوي تمام حواس شما را به خود مشغولکرده بطوريکه موجب آزار روحي آنان گرديده است
2- اين فال با دورانديشي و عقل و شکيبايي حتماً برآورده مي شود تنها اشکالش اين است که هنوز مقدمات کاري آن آماده نيست
3- خواجه دربيت هفتم به شما گوشزد مي کند (به مهلتي که روزگار تورا مي دهد از راه مرو و خود را م مکن چه کسي به يقين گفته است که اين عجوزه حليه باز ترک حيله کرده است و ديگر مکر نخواهد کرد ) پس شما بهتر است اين نيت رابه آينده موکولکنيد تا مقدمات لازم فراهم آيد يا اينکه کلاً از آن صرف نظر کنيدزيرا درهردو صورت به نفع شما مي باشد
4- جنابعالي در زندگي رنج وانوه فراوان ديده ايد بطوري که از همه و از هرکس قطع اميد کرده ايد وهمه رابي وفابدجنس و فريبکار مي دانيد زيرا خودتانمهربان صميمي يکرنگبخشنده ايثارگرمي باشيد اما عزيزم دردنياي مصرف گرايي و تگنولوژي هرکس بايد مواظب باشد تاکلاه خود و خانواده اش را باد حوادث نبرد
5- مقام ثروت و موقعيت خوبي درانتظار شماست که لازمه رسيدن به آن توکل به خداست پس سوره مبارکه مريم از آيه 30تا 50 را با معني و حضور قلب بخوان و پنجشنبه به يکي از مشاهد متبرکه برو که گشايش بسيار حاصل است
6- مسافرت راتوصيه نيم کنم درعلم و دانش موفق مي شويد به شرط آنکه بر سرعت کارخود بيفزاييد بمصداق تو نيکي مي کن و دردجله انداز دست از محبت و لطف برنداريدو درخانه همه شمار ا دوست دارند بويژه يکي ازآنها عاشقانه به شما عشق مي ورزد دل او را بدست آوريد و با او مهربان باشيد
7- ار فرزند خير چنداني نداريد ولي همسرتان اچه بداخلاق مي باشد ولي بسيار مهربان است .
معاني لغات
پيرکنعان: حضرت يعقوب پيامبر، پدر حضرت يوسف.
هول: ترس.
حديث هول قيامت: رويداد وحشتناک روز قيامت.
کنايت: کنايه، اشاره.
بريد: پيک، قاصد، سفير.
مقام رضا: سالک عارف درمسير طريقت پس از طي مراحلي به مقام رضا ميرسد يعني با تمام وجود خداي قادر را حکيم مطلق دانسته و تسليم خواستههاي او ميشود.
شکر رقيب: تسليم و رضا به آنچه رقيب انجام ميدهد.
پيردهقان: دهقان پير، دهقان پيري که شراب مياندازد.
گره به باد مزن: کار بيفايده و بيهوده انجام مده.
ز راه مرو: از راه اعتدال خارج مشو، مغرو مشو.
زال: پدر رستم، پدر پير کهنسال، کنايه از دنيا.
مقبل: خوشبخت، صاحب اقبال، سعادتمند.
بهتان: تهمت، نسبت به دروغ دادن به کسي.
معاني ابيات
(1) شنيدهام پير کنعان سخني دلپذير گفته و گفته است سختي دوري و فراق يار آنچنان نيست که بتوان بازگو کرد.
(2) شرح حکايت وحشتآوري که واعظ شهر از روز قيامت ميداد، گوشهيي از دشواريهاي ايام هجران است.
(3) نشاني يار سفر کرده و خبر او را از چه کسي گرفته و باز پرسم؟ چرا که اخبار قاصد باد صبا به پريشان گويي ميماند و قابل اعتماد نيست.
(4) افسوس که آن محجوب نامهربان که با دشمنان، سر دوستي دارد، دوستان خود را چه آسان ترک کرد.
(5) از اين پس من در مقام رضا و تسليم و پذيرش رفتار، مراقب تو هستم، چرا که دلم به درد دوري تو عادت کرده و از درمان خود چشم پوشيده است.
(6) غم کهنه را با شراب کهنه برطرف کنيد. که اين سخن دهقان پير است که گفت تنها بذري که از آن گياه خوشدلي ميرويد شراب کهنه است.
(7) رشته سرنوشت خود را با باد، هرچند که مطابق ميل تو بوزد گره مزن و اين اندرزي است که باد براي سليمان مثال زد و به او فهماند.
(8) فريب فرصت و مهلتي که زمانه در اختيار تو نهاده است مخور. چه کسي به تو اين دلگرمي را داده است که اين روزگار حيلهگر پير در فکر نيرنگ با تو نيست.
(9) دم از چون وچرا مزن که بنده خوشبخت کسي است که پذيرنده گفتهها و دستورات محبوب خود است.
(10) چه کسي به تو گفته است که من دست از تو برداشته و از انديشه تو برگشتهام؟ اين سخن از من نيست و هرکس گفته به من تهمت زده است.