نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

منبع
بروزرسانی
صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
حافظ ديوان/ يارب سببي ساز که يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن يار سفرکرده بياريد تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت فرياد که از شش جهنم راه ببستند آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که دردست توام مرحمتي کن فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت اي آنکه به تقرير و بان دم زني از عشق ما با تو نداريم سخن خير و سلامت درويش مکن ناله ز شمشير احبا کاين طايفه از کشته ستانند غرامت درخرقه زن آتش که خم ابروي ساقي بر مي شکند گوشه محراب امامت حاشا که من از جور و جفاي تو بنالم بيداد لطيفان همه لطف است و کرامت کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ پيوسته شد اين سلسله تاروز قيامت براي شنيدن کليک کنيد نتيجه تفال :‌ 1- خواجه دربيتهاي هفتم و هشتم به ترتيب فرمايد : دلق و خرقه زهد ريا درآتش بينداز که کمان ابروي ساقي با تيرو ناز و غمزه خود کنج محراب عبادت را نيز ويران مي کند ( خواجه خطاب به جانان م يگويد حاشا و هرگز که من از جور و جفاي تو بنالم و شکايت کنم زيرا ظلم لطيفان سراسر لطف و احسان است ) خود حديث مفصل بخوان ازاين مجمل . 2- درانتظار کسي يا چيزي به سرمي بري و فکر مي کني تنها راه سعادت و خوشبختي شما در رسيدن به اين نيت است مطمئن باش که اين نيت ارابه اي است که چهار چرخ آن توکل برخدا پشتگار سرعت عمل و ژرف انديشي است . 3- جاي هيچ گونه نگراني وجود ندارد تا دير نشده اقدام کن و همين پنجشنبه به يکي از مشاهد متبرکه برو و عا کن و نذري که کرده اي ادا کن ، سوره مبارکه المائده از آيه 40 تا 70 را با معني و حضور قلب بخوان که گشايش است 4- درخانه همه شما را خيلي دوست دارند و او نيز شما را بي اندازه دوست دارد اما جنابعالي فردي پرتوقع عصباني زود رنج و نازک و نارنجي هستي که به غوره اي سردي م يکني و به کشمشي گرم 5- گمشده پيدا م يوشد مسافرت عالي است خريد و فروش هرد دو نافع و سودمند مي باشد طلاق عملي است و ازدواج به سادگي انجام نمي گيرد قرض ادا مي شد سفر کرده فعلاً نمي آيد ولي حالش خوبست بيما رشفا م يابد 6- موفقيت درچند قدمي شماست به زودي پرنده خوشبختي بربام منزل شما خواهد نشست 7- جديداً درچار سردرد و ناراحتي شده ايد بهتر است خود را از دعواني آنها کنار بکشيد و چون آنها عقل و سازگاري درستي ندارند و از فرهنگ متفاوتي پيروي م يکنند 8- اوضاع به زودي تغيير خواهد کرد واسب نيرتک کاميابي در جلوي خانواده شما خواهد ايستاد نگران نباش . کمي بيشتر در خصوص غزل بدانيد : شرح غزل : وزن غزل: مفعول مفاعيل مفاعيل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۱ خدايا وسيله اي بساز که يارم به سلامت ؛ برگردد و مرا از رنج وسرزنش مردم خلاص کند. ملامت : سرزنش. مي خواهد بگويد بر اثر دوري از يار بي قراري مي کنم و مردم سرزنشم مي کنند؛ خدايا سببي بساز که يارم باز گردد و از رنج ملامت خلق خلاصم کند. ۲ خاک راهي را که يار به هنگام سفر بر آن پا نهاد بياوريد ؛ تا آن را در چشم جهان بين خود جا دهم. جهان بين : بيننده جهان ،چشم ، سياح و جهانگرد؛ و چشم جهان بين يعني چشمي که جهان مادي يا جهان زندگاني را مي بيند ، چشم سر. چنانکه پيشتر گفته شد شاعر از خاک قدم معشوق توتيا و سرمه چشم مي سازد، آن را در چشم مي ريزد تا روشن شود، وحالا که يار به سفر رفته مي خواهد خاک راهي را که بر آن پا گذاشته مثل توتيا در چشم خود بريزد. ۳ فرياد و فغان که آن خال و زلف ورخ وعارض و قامت از شش طرف راه را بر من بستند. ظاهراً اختلاف معناي مختصري ميان رخ و عارض وجود دارد، به اين معني که عارض صفحه صورت است و رخ هر يک از دو برجستگي صورت. در مصراع اول از شش جهت يادکرده که شش سوي جهان (شمال،جنوب،مشرق،غرب،بالا و پايين) است و در مصراع دوم از شش سمبل زيبايي خال و خط وزلف و رخ وعارض وقامت نام مي برد که هرکدام از يک جهت و مجموعاً از شش جهت راه فرار را بر او بسته اند. يعني در جمال پرستي خود از همه سو محصور شده است. ۴ امروز که در اختيار تو هستم لطفي کن؛ فردا که خاک شدم چه فايده که براي من اشک حسرت بريزي. در دست توام : در اختيار تو هستم،اسير تو هستم. ۵ اي کسي که با حرف وبيان ادعاي عشق مي کني ؛ مابا تو سخن نداريم ، آرزوي نيکي و سلامت برايت مي کنيم. تقرير : بيان ،گفتار. مقصوداينکه کيفيات عالم عشق را نمي توان به زبان بيان کرد و هرکس که چنين کند ما از او دوري مي کنيم و مي گوييم برو به سلامت و خوشي. ما را به خير و تو را به سلامت. واين عقيده عرفاست که گويند براي درک کيفيات عشق بايد اهل درد بود و مراحل را طي کرد وگرنه کسي نمي تواند با بيان ، ديگري را بر حالات عشق واقف سازد – حال را نمي توان به زبان بيان کرد. در شرح کلمات باباطاهرآمده : «هرکه خدا را با راهنمايي علم شناسد زبانش دراز و سخنش بسيار خواهد بود (علم رسمي سر بسر قيل است وقال) زيرا خدا درا اينحال از نظر پنهان؛ و شناسايي او قهراًبا بيان و زبان است ولي هر که خدا را با وجد و جذبه شناسد زبانش گنگ خواهد بود، زيرا صاحب وجد و جذبه شاهد وناظر اوست، وشاهد جمال معشوق در حيرت وسکوت و مستغرق مطالعه انوار ذات و تجليات اسماﺀ و صفات است و توانايي تکلم و بيان اوصاف او را ندارد.»[۱] شيخ روزبهان بقلي در اين معني مي گويد : آن کس داند حال دل مسکينم کو را هم از اين نمد کلاهي باشد[۲] ۶ درويش از شمشير دوستان ناله مکن،زيرا اين اپطايفه از کشتن خود تاوان مي گيرند. احبا : جمع حبيب به معني دوست است. غرامت به معناي خون بها وديه آمده است که علي القاعده قاتل بايد بپردازد. ولي ظاهراً فرقه اي از درويشان بوده اند که اگر ميان دو درويش اهل فرقه نزاعي در مي گرفت که به قتل يکي منجر مي شد مقتول را مقصر مي دانستند زيرا معتقد بودند او سبب شده که درويش ديگري گناهکار وقاتل به حساب آيد. و احتمالاً از کشته غرامت ستاندن اشاره به اين معني است. مي گويد درويش اگر از دوستان به تو رنج و عذابي رسيد شکوه مکن زيرا اين دوستان به جاي اينکه خود ديه و غرامت بپردازند از کشته خود مطالبه غرامت مي کنند. ۷ در خرقه زهد آتش بزن زيرا خم ابروي ساقي گوشه محرابي را که امام در آن نماز مي گزارد، مي شکند. برمي شکند : مجازاً يعني از رونق مي ندازد. محراب : جايي در مسجد که امام رو به آن نماز مي گزارد،با طاق هلالي. امامت: پيشوايي،پيشنمازي . هلال ابروي ساقي را با هلال محراب ، که امام در برابر آن نماز مي گزارد،مقايسه کرده مي گويد به خرقه آتش بزن، يعني زهد و تقوي را ترک کن،زيرا توجه به هلال ابروي ساقي – عشق و جمال – سبب مي شود که ديگر محرابي که امام در برابر آن نماز مي گزارد توجهي نکني و ارزش آن در نظرت شکسته شود. ۸ دورباد از من که از جور وجفاي تو بنالم؛زيرا ظلم و جور لطفيان در نظر من همه لطف و بزرگي است. لطيف: نيکو،نغز،لطف کننده؛ به قرينه کرامت که ازصفات خداوندي است.ظاهراً معني اخير يعني لطف و احسان کننده مراد است.در آيه ۱۹ از سوره شوري (۴۲) آمده «الله لَطيفٌ بِعِبٰادِهِ …». خيام مي گويد : پيري ديدم به خوابي مستي خفته وزگرد شعور خانه تن رفته مي خورده و مست ، خفته وآشفته والله لطيف بعباده گفته[۳] لطيف در اين معني صفت خداوند و از« اسماﺀ الحسني » است . ظهير فاريابي گفته : بدان لطيف که چون باد خاکساري را کند مبشر امداد لطف در اسحار[۴] با زباني طنزآميز از بيداد چنين لطيفي شکوه کرده ،مي گويد: بيداد معشوق را هم بايد بر لطف و کرم او حمل کرد. ۹ سخن گفتن از سر زلف تو را حافظ ختم نمي کند،رشته اين سخن تا روز قيامت کشيده خواهد شد. سخن از عشق و جمال محبوب پايان پذير نيست ، مثل رشته زنجير به هم پيوسته است و تا ابد ادامه مي يابد. به سلسله عاشقان هم اشاره دارد، يعني سلسله عشاق که اززلف معشوق بحث مي کنند تا روز قيامت به دنبال هم خواهند آمد.
00:00/00:00

صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
00:00
00:00
صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
1 / 1
صوت/ غزل هشتاد و نهم حافظ؛ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
00:00
00:00
0.4 MB