نماد آخرین خبر

شاعرانه/ همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

منبع
بروزرسانی
شاعرانه/ همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
گنجور/ نه طريق دوستانست و نه شرط مهرباني که به دوستان يک دل سر دست برفشاني دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد که جواب تلخ گويي تو بدين شکردهاني نفسي بيا و بنشين سخني بگو و بشنو که به تشنگي بمردم بر آب زندگاني غم دل به کس نگويم که بگفت رنگ رويم تو به صورتم نگه کن که سرايرم بداني عجبت نيايد از من سخنان سوزناکم عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشاني؟ دل عارفان ببردند و قرار پارسايان همه شاهدان به صورت تو به صورت و معاني نه خلاف عهد کردم که حديث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در ميان جاني اگرت به هر که دنيا بدهند حيف باشد و گرت به هر چه عقبي بخرند رايگاني تو نظير من ببيني و بديل من بگيري عوض تو من نيابم که به هيچ کس نماني نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگويم که هنوز پيش ذکرت خجلم ز بي زباني مده اي رفيق پندم که نظر بر او فکندم (به کار درنبندم) تو ميان ما نداني که چه مي‌رود نهاني مزن اي عدو به تيرم که بدين قدر نميرم خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگاني بت من چه جاي ليلي که بريخت خون مجنون اگر اين قمر ببيني دگر آن سمر نخواني دل دردمند سعدي ز محبت تو خون شد نه به وصل مي‌رساني نه به قتل مي‌ره سعدي با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد