
صوت/ غزل 99حافظ، دل من در هوای روی فرخ
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرين خبر/ دل من در هواي روي فرخ
بود آشفته همچون موي فرخ
بجز هندوي زلفش هيچ کس نيست
که برخوردار شد از روي فرخ
سياهي نيکبخت است آن که دايم
بود همراز و هم زانوي فرخ
شود چون بيد لرزان سرو آزاد
اگر بيند قد دلجوي فرخ
بده ساقي شراب ارغواني
به ياد نرگس جادوي فرخ
دوتا شد قامتم همچون کماني
ز غم پيوسته چون ابروي فرخ
نسيم مشک تاتاري خجل کرد
شميم زلف عنبربوي فرخ
اگر ميل دل هر کس به جايست
بود ميل دل من سوي فرخ
غلام همت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوي فرخ
نتيجه تفال :
1- دل درهواي کسي يا چيزي داري که جدايي از او براي شما بسيار مشکل شده و درهمه حال به ياد او هستي از زيرکي توام با ملاحت ذاتي خود بهره بگيريد
2- اين آرزو خوشبختانه به زودي برآورده مي شود و جاي هيچ گونه نگراني نيست اما قدري صبر و متانت لازم دارد
3- کسي براي انجام اين نيت به شما کمک مي کند که انتظارش رانداشته ايد پس سوره مبارکه شعرا از آيه 100تا 130 را بامعني و با حضور قلب بخوانکه گشايش حاصل م يشود ونذري خود راحتماً ادا کن
4- خواجه دربيت هشتم مي فرمايد : ( اگر دل هرکسي به جايي متعلق است ولي ميل دل من به جانب فرخ است ) يعني مقيد و متعلق يه اوست خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل
5- مسافر مي آيد خريد و فروش هر دو سود آور است عجله کار شيطان مي باشد ازدواج حتمي است و طلاق نيز انجام مي گيرد قرض ادا م يوشد بيمار شفا مي يابد چيزي گم خواهيد کدر به سختي به دست خواهيد آورد
6- با کسي آشنا مي شويد که باعث موفقيت شما مي شوددست از لجاجت برداريد و به آينده خود فکر کنيد رقيبان زيادي داري بايد سرعت عمل کوشش و دقت خود را افزايش دهدي
7- خواجه دربيتهاي 2-4-6- به ترتيب فرمايد ( کسي نسيت که از هندوي زلف فرخ برخوردار باشد چون او بسيار پاکدامن بود ) سرو بوستان اگر قد دلجوي فرخ را ببيند چون بيد لرزان شود و ازغيرت بي اختيار بلرزد ) قامتم از غم فرزند چون کمان ابروي خود فرخ گويي دولا شد ) ( رنگ فيروزه اي برازنده شماست زيرا از سر زندگي و تحر ک شما حکايت دارد . )
معاني لغات غزل(۹۹)
هواي روي: در آرزوي ديدار.
هندوي زلف: زلف سياه.
برخوردار: بهرهمند، با نصيب.
آن، که دايم: آن زلف سياه که دايم.
هم زانو: همنشين، اشاره به بلندي زلف که تا زانوان ميرسد.
نرگس جادو: چشم مست و سحر کننده.
دو تا شد: خم شد.
مشک تا تاري: مشکي که از تا تارستان ميآوردهاند.
معاني ابيات غزل(۹۹)
(۱) دل من در آرزوي ديدار روي فرخ مانند موي او آشفته و درهم است.
(۲) غير از زلف سياهش کسي ديگر پيدا نميشود که از روي فرخ بهرهيي برده باشد.
(۳) (آن زلف) سياهي نيک بخت است که پيوسته، در راه رفتن همراه او و در نشستن زانو به زانوي اوست.
(۴) نگاه سرو بوستان اگر به بالاي دلکش فرخ بيفتد (ازحسد) چون بيد برخود ميلرزد.
(۵) ساقي، به ياد چشمهاي فريبنده فرخ، شراب ارغواني به من ارزاني دار.
(۶) قامت من از غم به مانند کمان خم شده و پيوسته به مانند ابروان پيوسته فرخ خميده است.
(۷) بوي خوش زلف عنبر بوي فرخ، رايحه مشک تا تاري را شرمسار کرد.
(۸) هر آينه ميل دل هرکس به جايي گرايش دارد. ميل دل من به سوي فرخ است.
(۹) بنده و ارادتمند وجود کسي هستم که مانند حافظ فرمانبردار و غلام فرخ باشد.
منابع:
حافظ ديوان
گنجور
سايت کتاب هاي صوتي
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد