
نویسندگان/ «ارنست همینگوی» و زندگی پر فراز و نشیبش
ويکي پديا
بروزرسانی




ويکي پديا/ ارنِست ميلر هِمينگوي (زاده ۲۱ ژوئيه ۱۸۹۹ درگذشت ۲ ژوئيه ۱۹۶۱) از نويسندگان برجستهٔ معاصر ايالات متحده آمريکا و برندهٔ جايزه نوبل ادبيات است. وي از پايهگذاران يکي از تأثيرگذارترين انواع ادبي، موسوم به «وقايعنگاري ادبي» شناخته ميشود.
ارنست همينگوي در ۲۱ ژوئيه ۱۸۹۹ در اوک پارک ايالت ايلينوي متولد شد. پدرش کلارنس يک پزشک و مادرش گريس معلم پيانو و آواز بود. ارنست تابستانها را به همراه خانوادهاش در شمال ميشيگان به سر ميبرد و در همانجا بود که او متوجّه علاقه شديد خود به ماهيگيري شد.
او پس از اتمام دورهٔ دبيرستان، در سال ۱۹۱۷ براي مدّتي در کانزاسسيتي به عنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار مشغول به کار شد. در جنگ جهاني اول او داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بينايي او را از اين کار بازداشت در عوض به عنوان رانندهٔ آمبولانس صليب سرخ در نزديکي جبهه ايتاليا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئيه ۱۹۱۸ مجروح شد و ماهها در بيمارستان بستري بود.
در بازگشتش به ايالت متحده مردم شهر و محلهاش در اوک پارک از او مانند قهرمانان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاري را از سر گرفت. در پاريس ارنست براي تورنتو استار مشغول به کار شد. آنها همچنان براي گذران زندگي از سهم ارث پدري هدلي استفاده ميکردند و ارنست به کار داستاننويسي نيز ميپرداخت. طيّ همين دوران يعني بين سالهاي ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام يک نويسنده به شهرت رسيد.
سبک ويژهٔ او در نوشتن او را نويسندهاي بيهمتا و بسيار تأثيرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستين رشته داستانهاي کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبي گوياي سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عيد متغير» انتشار يافت، برداشتي شخصي و بينظير از نويسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شيوه زندگي در پاريس دههٔ ۱۹۲۰ است.
در لباس نظامي در ميلان، ايتاليا
ارنست و هدلي در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب يک فرزند پسر شدند و نام او را جان گذاشتند (با نام مستعار بامبي). اين خانوادهٔ جوان به مکانهاي زيادي از اروپا به ويژه اروپاي مرکزي سفر ميکردند و در زمستانها به اسکي ميپرداختند. در تابستانها براي شرکت در جشنواره سن فرمين در پامپلونا به اسپانيا سفر ميکردند که اولين سفرشان در تابستان ۱۹۲۳ بود. در سال ۱۹۲۶ اولين رمان او بر پايه تجربههاي بدست آمدهاش از اسپانيا با نام «خورشيد هم طلوع ميکند» به چاپ رسيد.
ارنست همينگوي بيشتر عمرش سرگرم ماجراجويي بود. از زخميشدن در ايتاليا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکشگلوله نيروهاي اتريشي در خلال جنگ جهاني اول[۲] تا شرکت در خط مقدم جبهههاي جنگ داخلي اسپانيا يا سفرهاي توريستي به حياتوحش آفريقا تا ماهيگيري و شکار حيوانات وحشي و زندگي در کوبا. سرانجام نيز با اسلحه شکاري خودکشي کرد.
زندگي خصوصي
در سال ۱۹۲۱ با هدلي ريچاردسن اهل سن لوييز آشنا و عاشق او شد. آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصيه شروود اندرسن براي شروع زندگي، پاريس را انتخاب کردند.
در سال ۱۹۲۶ ارنست همينگوي با پائولين فايفر ثروتمند ديدار کرد و اين آشنايي ازدواج اول او را به جدايي کشاند. ارنست و پائولين در سال ۱۹۲۷ با يکديگر ازدواج کردند و صاحب دو پسر شدند. پاتريک در سال ۱۹۲۸ و گرگوري درسال ۱۹۳۱ به دنيا آمد. او در همان دوران زندگياش با پائولين خانهاي در شهر کي وست فلوريدا خريد.
در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ همينگوي عاشق زني روزنامهنگار و نويسنده به نام مارتا گلهورن شد و در سال ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. ارنست، «فينکا ويخييا» (Finca Vigía) را در کوبا خريد. در سال ۱۹۴۴ با ماري ولش ملاقات کرد و اين بار دلباخته او شد، از مارتا در سال ۱۹۴۵ جدا شد و در ۱۹۴۶ با ماري ازدواج کرد.
پيرمرد و دريا
نوشتار اصلي: پيرمرد و دريا
از مهمترين رمانهاي همينگوي پيرمرد و دريا است که جايزه نوبل را برايش به ارمغان آورد[نيازمند منبع]. او در اين کتاب به حوزهٔ زندگي پيرمردي چنگ مياندازد که روزي قلمرو بزرگ دريا در حيطه اقتدارش بود و عروسکان خوش خرام دريا بيوههايي بودهاند درمانده در تار و پود تورش و اينک زندگي او به پايان خود ميرسد، در آرزوي بزرگترين صيدش دل به درياي بزرگ ميسپارد و بزرگترين صيدش را به چنگ ميآورد ولي آن قدرتي که بتواند شاهکار آخرين خود را به ساحل بکشد ندارد و چيزي جز اسکلت به ساحل نميآورد. همينگوي در پيرمرد و دريا شکوه قلمرو دريا را با افت و خيز زندگي دراز يک صياد در هم ميآميزد و از اين آميزش زندگينامهاي سرشار از اندوه براي صيادي از پا افتاده فراهم ميکند. برخي از نقادان گفتهاند اين کتاب با موبي ديک اثر هرمان ملويل برابري ميکند
جلوههايي از زندگي شخصي
ارنست همينگوي پس از بازگشت از آفريقا در سال ۱۹۳۴، به بروکلين در شهر نيويورک رفت و براي خودش قايقي خريد و اسمش را «پيلار» گذاشت.[۴]
ارنست همينگوي به مدت يازده سال گربهاي به نام «عمو ويلي» داشت. او در تاريخ ۲۲ فوريه ۱۹۵۳ در نامهاي خطاب به يکي از دوستانش به نام جيانفرانکو ايوانچيک، توضيح ميدهد که دو پاي گربهاش براثر تصادف با ماشيني سواري شکسته است. يک نفر به او پيشنهاد ميکند که او کار حيوان را بسازد، اما همينگوي قبول نميکند: «نميتوانستم ريسک کنم که ويل متوجه شود کسي قرار است او را بکشد…» نهايتاً وي ناگزير تفنگش را اينبار رو به سوي عمو ويلي گرفته و در خانهاش به او شليک ميکند.[۵]
مرگ
ارنست همينگوي در تاريخ ۲ ژوئيه ۱۹۶۱ ميلادي با يکي از تفنگهاي محبوبش، دولول ساچمهزني باساندکو، خودکشي کرد؛ خانوادهاش در ابتدا اعلام کردند که ارنست مشغول تميز کردن اسلحه بوده که تيري از آن دررفته و باعث مرگ وي شده است اما پس از پنج سال همسر وقتش، ماري ولش، به انجام خودکشي توسط همينگوي اعتراف کرد.[۴]
آثار ارنست همينگوي
سال عنوان فارسي عنوان انگليسي
۱۹۲۳ سه داستان و ده شعر Three Stories and Ten Poems
۱۹۲۴ در زمان ما In Our Time
۱۹۲۷ مردان بدون زنان Men Without Women
۱۹۳۳ برنده هيچ نميبرد The Winner Take Nothing
۱۹۲۶ خورشيد هم طلوع ميکند The Sun Also Rises
۱۹۲۹ وداع با اسلحه A Farewell to Arms
۱۹۳۲ مرگ در ساعت يک بعد از ظهر Death in the Afternoon
۱۹۳۵ تپههاي سبز آفريقا Green Hills of Africa
۱۹۳۷ داشتن و نداشتن To have and Have Not
۱۹۳۸ ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه The Fifth Column and Forty-nine short stories
۱۹۴۰ زنگها براي که به صدا در ميآيند For Whom the Bell Tolls
۱۹۴۲ بهترين داستانهاي جنگ تمام زمانها The Best War Stories of All Time
۱۹۵۰ در امتداد رودخانه به سمت درختها Across the River and into the Trees
۱۹۵۲ پيرمرد و دريا The Old Man and the Sea
۱۹۶۰ مجموعه اشعار Collected Poems
آثاري که پس از مرگ همينگوي منتشر شدهاست[ويرايش]
سال عنوان فارسي عنوان انگليسي
۱۹۶۴ "پاريس جشن بيکران" (مترجم: فرهاد غبرايي)، "عيش مدام" (مترجم: سيروس طاهباز، ترجمه ناقص)، "ضيافت سيار"
A Moveable Feast
۱۹۶۷ با نام ارنست همينگوي
(يادداشتهاي همينگوي از سالهاي اوليه اقامت در پاريس) Byline: Ernest Hemingway
۱۹۷۰ داستانهاي کانزاس سيتي استار Stories Cub Reporter: Kansas City Star
۱۹۷۰ جزاير در طوفان Islands in the Stream
۱۹۷۰ باغ عدن (رمان ناتمام) The Garden of Eden
۱۹۹۹ حقيقت در اولين تابش True at the First Light
۱۹۶۱ تابستان خطرناک (مترجم: غلام مرادي، ۱۳۸۶) Dangerous Summer
جايزه قلم همينگوي، نام جايزهٔ معتبر ادبي است که سالانه به «نخستين کتاب يک داستاننويس» اهدا ميشود.
کتابخانه و موزه جان اف. کندي، در تاريخ ۱ آوريل ۲۰۱۲ ميلادي، با انتشار ۱۵ نامه چاپ نشده توسط ارنست همينگوي، گوشههايي ديگر از زندگي او را عيان کرد.[۷] اين نامهها که خطاب به جيانفرانکو ايوانچيک ايتاليايي نوشته شدهاند، از تاريخ ۱۹۵۳تا ۱۹۶۰ميلادي ادامه داشتهاند. کتابخانه و موزه جان اف. کندي، اين پانزده نامه را اواخر سال ۲۰۱۱ ميلادي، از جيانفرانکو ايوانچيک خريداري کرد.
کتابهاي مطالعاتي دربارهٔ ارنست همينگوي
«سالهاي کوبايي همينگوي» با پيشگفتاري بهقلم گابريل گارسيا مارکز و به قلم نوربرتو فوئنتس.[۸] (تاريخ انتشار: ۱۹۸۰ ميلادي)
«پيرمرد و قايقاش» عنوان زندگينامه جديدي از ارنست همينگوي، به قلم پل هندريکسن.[۴] (تاريخ انتشار: ۲۰۱۱ ميلادي)
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد